در سالهای اخیر و بهخصوص با ظهور شبکههای اجتماعی، شاهد کنشگری هنرپیشهها و ورزشکاران مشهور یا همان سلبریتیها در مسائل مهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بودهایم. اگر قبلاً آنها را فقط بر روی جلد مجلهها، در سایتهای سرگرمی و بعضا در تلویزیون، آن هم در قالب گفتوگو با این افراد درباره زندگی شخصی و کاریشان میدیدیم، امروز به لطف شبکههای اجتماعی که فضای وسیعی برای کنشگری، خودابرازی و دیده شدن فراهم کردهاند و از همه مهمتر، در دسترس همگان قرار دارند، سلبریتیها این امکان را یافتهاند تا با جذب طرفداران و دنبالکنندههای متعدد، نقش بیشتری در هدایت و تأثیرگذاری بر افکار عمومی در مسائل مهم جامعه برای خود قائل شوند که بعضا موفق هم بودهاند. نمونه این تأثیرگذاری را به هنگام بروز حوادث طبیعی شاهد بودیم که با فراخوان سلبریتیها برای جمعآوری کمکهای مردمی، سیلی از مبالغ نقدی بود که به حسابهای آنها واریز میشد. از طرف دیگر، این نقش جدید و تأثیرگذاری سلبریتیها بر افکار عمومی، باعث دغدغه و نگرانی اندیشمندان و صاحبنظران شده است، چراکه معتقدند این افراد اندیشه عمیقی ندارند و صرفاً به دنبال مطرح کردن خودشان هستند. بنابراین، تأثیرپذیری افکار عمومی از آنها را به صلاح جامعه نمیدانند. در همین زمینه، خبرنگار ایکنا از اصفهان با ابراهیم سلیمی کوچی، نویسنده و عضو هیئت علمی دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه اصفهان درباره عوامل شکلگیری پدیده سلبریتی و چرایی اعتماد جامعه به آنها، گفتوگویی انجام داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ چه اتفاقی افتاد که با پدیدهای به نام سلبریتی در داخل و خارج از کشور مواجه شدیم؟ ریشه شکلگیری این پدیده در کجاست؟
بحث سلبریتیها یا فرایند اجتماعی ستارهپروی، بحثی فراملی است. یعنی هر جامعهای با توجه به مقیاس اجتماعی و فرهنگی خودش با این پدیده روبهروست. بهعنوان مقدمه، از زاویههای مختلفی میتوان به عوامل شکلگیری این پدیده نگاه کرد. یکی از این منظرها، حوزه روانشناسی اجتماعی است. یعنی آدمی بالطبع به الگوسازی، پیروی از الگو و اسطورهسازی گرایش دارد و از اولین قدمهایش در زندگی فردی و اجتماعی، اسطورهگرا بوده است. دلیل اینکه در هنر و ادبیات، قهرمان و اسطوره ایجاد میکنیم، انرژی فرهنگی قهرمانهاست. یعنی قهرمانها برای مردم و بهخصوص عوام، ویژگیهایی دارند که در تحولات اجتماعی و فرهنگی باعث ایجاد کنش و نیرو میشوند. پس اینکه در تمام فرهنگها میل به صحبت از سلبریتیها وجود دارد، نوعی گرایش روانشناختی به قهرمانپروری است.
بعد از مدرنیته، قهرمانها و اسطورهها میمیرند و یکی یکی از فرهنگها زدوده میشوند. میتوان گفت که همگام با مدرنیته، فرآیندهای صنعت و اقتصاد کلان بهخصوص در نظام سرمایهداری، به اسطورهزدایی پرداختند، همانگونه که در مقولات ایمانی، قدسیت بسیاری از چیزها را گرفتند و به تقدسزدایی دست زدند. این فرآیند همینطور پیش رفت تا جایی که در قرن 19، قهرمانان در ادبیات به ضدقهرمان تبدیل شدند. به این صورت که میگویند قهرمانها مردهاند، آدمی تنهاست و به خود وانهاده شده است.
این فرآیند با تحولات اجتماعی و بهخصوص انقلاب صنعتی تشدید شد؛ آدمها فردگراتر، مصرفگراتر و بهگونهای، ترسوتر شدند و ارزشهای سلحشوری، پهلوانی و قهرمانی جای خود را به ارزشهایی دادند که از بازار، مصرف، تولید به هر قیمت و فروش میآمدند. همزمان با این تحولات، قهرمانانی که نگهبان این ارزشها و خصلتها بودند، به سلبریتیها تبدیل میشوند. در واقع، پس از مدرنیته و با ظهور و بروز رسانهها، بهویژه رسانههای تصویری، با خرده قهرمانهایی مواجهیم که چون مورد توجه هستند و دیده میشوند، جای اسطورهجویی و قهرمانجویی آدمها را میگیرند. یعنی اگر کسی در جهان پیشامدرن، اسطورهای مانند رستم را در متنی مطالعه و او را در آرمانهای خود جستجو میکرد، همان فرد بعد از مدرنیته، بهواسطه رسانهها، توجهش به یک خواننده معطوف شده است. بنابراین، سلبریتیها بهگونهای اسطورههای جهان پس از مدرنیته هستند. یعنی همان انرژی و کنشهایی که قهرمانان در دوران پیشامدرن و ضدقهرمانان در دوران مدرن ایجاد میکردند، سلبریتیها در دوران پسامدرن ایجاد میکنند. آدمها علاقه به پیروی و متأسفانه علاقه به اظهار قدرت دارند و عمیقاً قهرمانجو هستند. همین ویژگیها برایشان جاذبه ایجاد میکند تا به طرف کسانی بروند که توجهات به سمتشان مدیریت شده است.
اینکه چرا توجهات به سمت آنها مدیریت شده است، بعضاً دلایل اقتصادی دارد. برای مثال، یک هنرپیشه زن در صنعت بسیار انبوه فیلمسازی هالیوود به ستاره تبدیل میشود و به پشتوانه سلبریتی شدن این فرد، بسیاری از مجلات زرد و آژانسهای برگزاری مراسم عوامانه، از این مهره استفاده میکنند. این نوعی معامله دوطرفه است؛ سلبریتی توجهات را جلب میکند و حس قدرت و دوست داشته شدن در او ارضا میشود، در عوض بنگاههای اقتصادی و سیاسی برای رسیدن به اهدافشان از این مهره استفاده میکنند. این نوعی مساعدت دوجانبه است؛ آنها توجهات را به سمت سلبریتی مدیریت میکنند و سلبریتی سرمایه اجتماعی خود را خرج آنها میکند.
پس بهصورت خلاصه میتوان گفت سلبریتیها اولاً، از میل تودهها به اسطورهسازی میآیند و دوماً، با حمایت زیرساختهای اقتصادی و سیاسی ظهور و بروز پیدا میکنند و مدام فربهتر میشوند.
ایکنا ـ با این توصیف، نقش سلبریتیها را مشخصاً در جامعه خودمان چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظر شما، سلبریتیها نوعی ظرفیت فرهنگی محسوب میشوند یا ضدفرهنگ هستند؟
با توجه به گرایشی که در حوزه اندیشه دارم، به سلبریتیها از رهگذر تفکر انتقادی نگاه میکنم و در آنها ظرفیتی برای عمقسازی در فرهنگ نمیبینم. این مسئلهای کلی است و در جامعه ایران نیز مصادیق فراوانی دارد. در جامعه، افرادی هستند که با کنشهای مداوم و زحمتکشانه، به چهره آشنای فرهنگی، سیاسی یا اجتماعی تبدیل شدهاند. من این افراد را سلبریتی نمیبینم، بلکه آنها را سرمایههای اجتماعی جامعه میدانم. حتی امروز هم چنین افرادی در جامعه ما وجود دارند، مانند چهرههای آشنای حوزههای اندیشه، علم و ورزش. اینها میتوانند حفرههای هویت ملی را پر و زخمهای اجتماعی را ترمیم کنند؛ همانگونه که تاکنون این کار را انجام دادهاند. مثلاً، حضور قومیتهای مختلف در تیم ملی فوتبال میتواند باعث گفتوگو و اتحاد میان مردم باشد و آنها را به هم نزدیک کند. البته این افراد باید در یک ساختار مشروع و مبتنی بر استعدادها پرورش یافته و برای جایگاهشان زحمت کشیده باشند. مثلاً، جهان پهلوان تختی حامل نوعی ظرفیت فرهنگی و تمدنسازی است و حتی تصویر او، کد فرهنگی بسیار معناداری دارد.
چهرههای آشنای اجتماعی برای چهره شدن تلاش نمیکنند، بلکه برای موفقیت در حوزه خودشان میکوشند، در حالی که سلبریتی تمام تلاش خود را برای چهره شدن انجام میدهد. مثلاً، یک هنرپیشه زن ایرانی قدمهایی که برمیدارد، برای خودش است، اگر تار مویی بیرون میاندازد، سگی را در بغل میگیرد و فردا روزی حاضر است بخشی از بدن خود را عریان کند، در جهت فربه کردن «من» است. این فرد به هیچ وجه نمیخواهد در حوزه تخصصی خود پیش برود، یا به وظیفه اجتماعیاش عمل کند. تنها پروژه او، خودش است. این افراد ویترینهایی هستند که درونشان چیزی وجود ندارد، یا دیوارهایی هستند که عمقی ندارند. برای همین است که خیلی راحت فرو میریزند، مثل بسیاری از هنرپیشههای موسیقی و مخصوصاً خوانندههای پاپ.
بنابراین، سلبریتی نمیتواند تأثیر فرهنگی داشته باشد و عمده تأثیر او مخرب است، به این دلیل که پروژهاش، مطرح کردن «من» بوده و هر چه از این من صادر میشود، خودخواهانه است. سلبریتیها از این نظر، قربانی لایکها و توجهات هستند. در جامعهشناسی هنر، این بحث مطرح میشود که اکثر سلبریتیها فرجام بسیار بدی دارند، چون توجه مردم را از دست میدهند و به انواع بیماریها مبتلا میشوند.
ایکنا ـ عوامل جذابیت سلبریتیها چیست؟ چرا در جامعه ما، به سلبریتیها اعتماد بسیاری وجود دارد؟ مثلاً در حادثههای طبیعی مانند سیل و زلزله، اگر یک سلبریتی فراخوانی برای جمعآوری کمک بدهد، مردم بیشتر از نهادهای رسمی به او اعتماد میکنند. این جذابیت و اعتماد از چه چیزی ناشی میشود؟
باید پرسید کسی که زیر فشارهای اقتصادی و اجتماعی قرار دارد، از ساختارهای اجتماعی ناامید است و در عین حال، زمانی برای فکر کردن ندارد، سراغ چگونه هنری میرود؟ مسلماً ترجیح او، هنرهایی است که میلهای سطحی او را برطرف و برای چند ساعت، مشکلاتش را فراموش کند. وقتی افراد ترجیح میدهند بهجای مطالعه کتاب و تفکر، سراغ محتوایی بروند که باعث فرار آنها از مشکلات میشود، سلبریتیها برایشان جذابیت پیدا میکنند.
در این شرایط، باید انتقادی به نهادهای رسمی داشت. وقتی به موسیقی فاخر و ارزشمند کشورمان اهمیت نمیدهیم و بهدلیل زاویه داشتن آن با عقاید ما، به بایکوت این موسیقی دست میزنیم، جا برای موسقیهای مبتذل باز میشود. یعنی ما بهجای آشناسازی، به آشنازدایی دست میزنیم. غیاب هنرهای فاخر در بازار، باعث میشود که سلبریتیهای مبتذل خودنمایی کنند. ما در پروژهای مهندسی فرهنگی و گفتمانسازی، بهخصوص برای جوانان اشتباه کردیم، چون درگیر مسائل دیگری بودیم.
در غیاب معناهای فرهیخته، راه برای معناهای تهی باز شده است، آثار مبتذل ذاتا دارای ارزش نهفته فرهنگی نیستند، ولی چون پاسخ صریحی به جستجوی معنا هستند، دم دست قرار دارند و از همه مهمتر، چالش عقلی و ذهنی برای مخاطب ندارند، مورد توجه قرار میگیرند. برای حل این مشکل باید به آلترناتیوها فکر کرد، اینکه چگونه میتوان موسیقی و سینمای فرهیخته داشت؟ البته مردم گرایشهایی به فرهیختگی دارند. مثلاً در همین اصفهان، مردم به موسیقی سنتی و ادبیات داستانی گرایش دارند و این حوزهها خارج از دسترس سلبریتیهاست.
ایکنا ـ در صحبتهای خود، به ظرفیت فضای مجازی در خودابرازگری اشاره کردید. به نظر شما، در کنار پدیده سلبریتی، آیا با پدیده دیگری بهعنوان بلاگرهای فضای مجازی، بهخصوص در شبکه اینستاگرام روبهرو نیستیم؟ بلاگرهایی که میتوانند همین اثرات مخرب سلبریتیها را داشته باشند. آیا میتوانیم آنها را نوع دیگری از پدیده سلبریتی در نظر بگیریم؟
رابطه رسانههایی مثل اینستاگرام با سلبریتیها همان جنون دیده شدن است. فکر میکنم باید از تاریخ ظهور و بروز پدیدههایی مانند اینستاگرام بگذرد، تا بتوانیم درباره آنها قضاوت کنیم، ولی به نظر من، این پدیدهها در کل به رنج آدمی اضافه کردهاند. دوست ندارم این برداشت شکل بگیرد که من ضد تکنولوژی و سنتگرای افراطی هستم. قبلاً در این شبکههای اجتماعی بودهام و به دوستان و دانشجویانم میگویم که در این شبکهها، بر میل مفرط آدمی برای دیده شدن تأکید میشود. این همان چیزی است که مولانا در وصف آن میگوید: «صد هزاران دام و دانه است ای خدا/ ما چو مرغان حریص بینوا» و از خدا درخواست میکند تا از این دامها نجات پیدا کند.
فضای خودابرازگری شبکههای اجتماعی، از همین دامهاست. این شبکهها به ما این توهم را میدهند که حرفی برای گفتن داریم و در نتیجه سعی میکنیم زندگی و افکارمان را به اشتراک بگذاریم. این یکی از نگاههای تقلیلآمیز به آدمی است. اولاً، میدانیم که این ایده، توهم است. فردی ظاهر زندگی خود را به نمایش میگذارد و مخاطبان او باطن زندگی خود را با آن مقایسه میکنند و حالشان بد میشود. این حال بد باعث میشود که این افراد هم تلاش کنند وارد این ماراتن شوند، یک قدم پیش بروند و در نمایش ظاهر زندگی از دیگران جلو بزنند، ولی در واقعیت، حال این افراد بد است و اگر حالشان خوب بود، دیگر نیازی به نمایش آن وجود نداشت.
این رقابت و جنون دیده شدن به حدی میرسد که آمار جراحیهای پلاستیک، استفاده از لوازم آرایشی، خودکشیها و دیگر سوءرفتارهای اجتماعی روز به روز بالاتر میرود. میل مفرط به دیده شدن و سلبریتی شدن در رسانهها، آدمها را به بازیچههای قابل ترحمی تبدیل کرده است. در جهان پیشامدرن، این امکان وجود نداشت که ثروتمندان املاک خود را به نمایشهای آنچنانی بگذارند، ولی امروز مظهر ثروت، فلان اتومبیل فوق لوکس، فلان لباس و کفش مارک و... است. این رقابت و چشم و همچشمی دارد به اسارت بشر دامن میزند. شاید تنها سود این پلتفرمها، اطلاعرسانی سریع و بالا رفتن سرعت ارتباطات باشد، وگرنه در این شبکهها مجال ایجاد محتوای مناسب وجود ندارد. در کل به نظر من، بشر با تکنولوژیهای ارتباطی تنها شده و این یکی از تناقضات دوران ماست. نمیدانم تاریخ بشر تکنولوژیک در آینده به کدام سمت میرود، ولی عمیقاً معتقدم که بسیاری از امکانات ارتباطی جهان مدرن، ما را کوچکتر کردهاند و به تنهاییمان دامن زدهاند.
پس میتوان گفت میان سلبریتیسازی و فضاهایی مانند اینستاگرام، ارتباط مستقیمی وجود دارد و اینها همدیگر را فربه و همافزایی میکنند، ولی روشها کاملاً شگفتآور است و کسی نمیتواند با انجام دادن کاری به سادگی محبوب شود و باید به سمت کارهای عجیب برود.
گفتوگو از محبوبه فرهنگ
انتهای پیام