در جهانی زندگی میکنیم و در کنار افرادی معاشرت داریم که قرار است به کنهِ معنای حقیقت این جهان و عالم هستی پی ببریم. از پی بیهدفی آفریده نشدیم تا از پی همان سر به گور بگذاریم؛ بلکه برای دریافت معنا و حقیقت به تلاش افتادیم. اما چرا این جهان را «بحران معنا و هویت انسانی» فرا گرفته است؟ چرا بعضی به ظاهر انساندوستان، برخلاف فطرت انسانی، آدمیان را از هم دور و دورتر میکنند؟! و توهم وحدت بشری یا «وحدت عالم انسانی» میزنند. آیا ملول نگشتهاند از این همه دوری قلوب انسانها؟! اصلا شعار لیبرالیزم همین است که بگوید: «انسان به انسان نمیرسد». چرا جریانات و گروههایی سعی بر این دارند که انسانها در کنار هم به صلح پایدار نرسند؟! نکند متاع انسانیت خویش را جایی جا گذاشتهاند؟! چرا گفتهام متاع؟! برای اینکه انسانیت، جوهریت و ذاتبودگی خودش را از دست داده و به کالای عرَضی مبدل شده است. و این همان پدیداری بحران معناست.