به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست تخصصی بررسی «ابعاد سیاسی اجتماعی آیتالله سیدمحمدباقر درچهای»، روز گذشته، پنجم اردیبهشتماه به همت مجموعه تاریخی، فرهنگی و مذهبی تخت فولاد در نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه اصفهان برگزار شد.
در این نشست، حجتالاسلام احمد رهدار، پژوهشگر اندیشه سیاسی و تاریخ معاصر با اشاره به نمای کلی جریان روحانیت شیعه پس از صفویه تا امروز اظهار کرد: بهطور کلی، چهار جریان اصلی برای روحانیت شیعه میتوان متصور شد؛ نخست جریان حکمی فقهی است که تاریخ آن را به حکمت میشناسد؛ ولی در عین حال افراد متعلق به این جریان فقیه هم هستند، مانند ملاعلی نوری، حکیم قمشهای و ملاهادی سبزواری. در روزگار خودمان میتوانیم این جریان را در شخصیت علامه حسنزاده آملی ببینیم.
وی افزود: جریان دوم، عارفان فقیه هستند که شروع آن در اصفهان با آقا محمد بیدآبادی بود، در نجف با شخصیتهایی مانند سیدعلی شوشتری و ملاحسینقلی همدانی شناخته میشود و در زمانه ما نمادش آیتالله بهجت بود. این جریان مسئولیتی را عهدهدار شده است که در توان دیگر جریانها نیست و قواعد و حالت خاص خود را دارد.
این استاد تاریخ معاصر ادامه داد: جریان سوم را باید خط ناب اصولی فقهی بدانیم که با علامه بهبهانی آغاز میشود، با شخصیتهایی مانند صاحب جواهر، شیخ انصاری و آخوند خراسانی ادامه مییابد و در روزگار ما با فقهای بزرگواری مانند آیتالله خویی و سایرین شناخته میشود.
رهدار تصریح کرد: جریان چهارم در دوران معاصر با شخصیت سیدجمالالدین اسدآبادی پدید آمد و آن را باید از سه جریان دیگر متفاوت دانست. این جریان با رویکردی متفاوت از حوزه رایج خود را ادامه داده است، در دوران اخیر در شخصیت مرحوم طالقانی دیده میشود و میتوان سیدمحمد خاتمی را در همین دستهبندی قرار داد. کسانی که در حوزه درس خواندهاند؛ اما نگاهی به تجدد دارند.
وی با تأکید بر اینکه علامه درچهای متعلق به جریان ناب فقهی اصولی است، گفت: وصف اول برای ایشان، فقه و اصول است و در درجات بعدی از فقه او، دلالتهای سیاسی هم خلق میشود؛ پس هر کس میخواهد از علامه درچهای بنویسد، باید ابتدا از عالم و فقیه بودن او بگوید. آیتالله درچهای شخصیتی بود که در یک کلام باید بگوییم فقط درس داده و در ازای آن شاگردان بزرگی تربیت کرده است.
این پژوهشگر علمای معاصر شیعه تصریح کرد: اگر بخواهیم شخصیتی را در دوران نزدیک مثال بزنیم که مشی او شبیه به آیتالله درچهای بوده است، باید از مرحوم آیتالله خویی نام ببریم. او نیز تمام عمرش به فقه، فقاهت و تدریس شناخته میشد. هر چند درس ایشان به شدت دلالت فقهی داشت؛ ولی یکی از نشانههای سیاسی بودن آن این بود که برخی از شاگردان حلقه اول آیتالله خویی به دست صدام به شهادت رسیدند. وقتی به فهرست بلند شاگردان او نگاه میکنیم، متوجه میشویم شاگردان متفاوتی داشته که در میان آنان، شخصیتهای سیاسی مانند آقا نجفی قوچانی و شهید مدرس نیز به چشم میخورند.
وی به نمای فقاهتی مرحوم درچهای اشاره کرد و افزود: اگر بخواهیم او را بیشتر بشناسیم، باید شبکه شاگردانش را ردیابی و شناسایی کنیم. آیتالله درچهای اگر چه در ظاهر سیاسی نبود؛ اما بودند کسانی که او را در حوزه سیاست بسط دادند، مانند شخصیت علامه طباطبایی(ره) که سیاسی نبود؛ اما طلبههای شاگرد ایشان بارها بهوسیله ساواک دستگیر و بعداً به ستون فکری نظام اسلامی تبدیل شدند.
رهدار با اشاره به تحولات سریع زمانه مواجهه با تجدد گفت: روحانیت شیعه در دوران اخیر فرصت کمتری داشته تا به مسائل دوران جواب دهد و به دنبال روشهای جدید باشد، چنانکه فرستادههایی به بلاد گوناگون اعزام میکرد. این فرستادهها در آن شهرها، مرجع رسیدگی به امور بودند. اصفهان به سبب پیشینه حوزه علمیه، چندین عالم شهری برجسته دارد و گویا این روحانیون در پیمانی نانوشته دست به تقسیم کار زدند و در این میان مشخص است که مسئولیت کرسی درس عالی فقه و اصول به آیتالله درچهای رسید.
وی با اشاره به شخصیت جامع امام خمینی(ره) بیان کرد: شخصیت استثنایی ایشان، ما را در زمینه قضاوت علمای شیعه دچار خطا کرده است. امام در همه تخصصها در حد قله مطرح بود؛ اما علمای دیگر اینگونه نبودند و هر کس در تخصص خود میتوانست مطرح باشد؛ مثلاً برخی سلوک عرفانی داشتند، عدهای به شدت اجتماعی و برخی نیز شاگردپرور بودند. هر کدام از این وادیها ملاحظات خود را داشته است. در دوران مشروطه، آیتالله درچهای به این نتیجه رسید که عهدهدار کرسی درس و بحث باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه در پایان تأکید کرد: آنچنانکه از فیلسوف، فلسفهورزی انتظار میرود از فقیه نیز فقاهت ناب مورد انتظار است و روش و قواعد خاص خود را دارد. دین در ساحت تخصصی خود باید از سوی عالم بیان شود. فقیهی مانند آیتاللهالعظمی باید فقه بگوید، از استانداردهای آن علم کوتاه نیاید و یک شاخص و معیار باشد؛ بعداً دیگرانی باید بیایند و بهخصوص اهالی سیاست میتوانند آن سخن ناب فقهی را در مجرای خود و در سایه آن علم و حقیقت دین، سیاست را پیش ببرند.
انتهای پیام