مرگ وصال خداست
کد خبر: 4198116
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۱
در صحبت قرآن/ 327

مرگ وصال خداست

پروردگار عالمیان می‌فرماید که امروز بازگشت تو و سیر و حرکت تو به سوی پروردگار توست و کلمه رب خود نشان رحمتی است که دل را آرامش می‌بخشد زیرا کدام کس می‌ترسد از آنکه به آغوش مادرش بازگردد و به آن کسی برسد که او را شیر می‌دهد، عشق می‌دهد، رشد می‌دهد و می‌پرورد.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
 
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
 
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
 
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. سیصد و بیست و هفتمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «مرگ وصال خداست» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

كَلَّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِيَ ﴿۲۶﴾
وَقِيلَ مَنْ رَاقٍ ﴿۲۷﴾
وَظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ ﴿۲۸﴾
وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ ﴿۲۹﴾
إِلَى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ ﴿قیامه/۳۰﴾

چنین نیست(که کافران پنداشتند) آنگاه که جان آدمی به استخوان ترقوه رسد(26) و کیست که چاره‌ای کند و ورد و دعایی و سحر و افسونی بخواند(27) و بیمار خود یقین کند که در آستانه فراق است(28) و ساقهای پای او به هم در پیچند(29) پس در این روز خلق را به سوی پروردگارشان سوق خواهند داد(30). 

بار دیگر اسرافیل دُهل مرگ را با کلماتی آهنگین می‌کوبد که آدمی روزی جانش به استخوان ترقوّه می‌رسد و حس می‌کند عمرش به پایان رسیده است و هراسان این سوی و آن سوی به دنبال کسی می‌فرستد که وردی بخواند یا دعایی یا تدبیری کند و چاره‌ای بیندیشد اما درمی‌یابد که هنگامی جدایی فرا رسیده است. پاهای او را روی هم می‌اندازند و او را رو به قبله می‌کنند و آماده مرگ می‌شود. 

با اینکه این آیات یاس و نومیدی و هیبت مرگ را پیش چشم می‌آورد اما ناگهان در پایان آیات مثل قطعه قبل خبری بسیار خوش به گوش می‌رسد که شخص را به کلی از نگرانی مرگ می‌رهاند و آن تصور نادرست که از مرگ در ذهن دارد و گمان می‌کند که به تعبیر شکسپیر «از این جهان شریر به سوی کرمهای شریرتر می‌رود» به کلی از ذهنش دور می‌شود؛ زیرا پروردگار عالمیان می‌فرماید که امروز بازگشت تو و سیر و حرکت تو به سوی پروردگار توست و کلمه رب خود نشان رحمتی است که دل را آرامش می‌بخشد زیرا کدام کس می‌ترسد از آنکه به آغوش مادرش بازگردد و به آن کسی برسد که او را شیر می‌دهد و عشق می‌دهد و رشد می‌دهد و می‌پرورد. 

فریاد از آن زمان که تن نازنین ما
بر بستر هَوان فتد و ناتوان شود 
اصحاب را ز واقعه ما خبر کنند
هر دم کسی به رسم عیادت روان شود 
و آنگه که چشم بر رخ ما افکند طبیب
در حال ما چو فکر کند بدگمان شود 
تا آن زمان که چهره بگردد ز حال خویش
وان رنگ ارغوانی ما زعفران شود 
در ورطه هلاک فتد کشتیِ وجود
نیز از عمل بماند و بی‌بادبان شود 
خرّم دلی که در حرم‌آبادِ امن و عیش
حق را به خوان لطف و کرم میهمان شود (سعدی)

مولانا غوغا و مشعله آسمان را به جشن زایمان تشبیه کرده که در شب این عالم مادر زمین طفلی برای آسمان به دنیا می‌آورد. 

هر سوی شمع و مشعله هر سوی بانگ و مشغله
کامشب جهان حامله، زاید جهان جاودان (دیوان شمس) 

خبرگزاری قرآن و شاعران بزرگ پارسی‌گو هیچ یک خبر مرگ ما را نمی‌دهند بلکه پیوسته سخن در انتقال از منزلی به منزلی است، سخن از بازگشتن به وطن است، سخن از در گور رفتن و در گور خفتن نیست، سخن این است که ما هم‌اکنون مرده‌ایم در گور تن و گور تن را می‌توان گور همراه (موبایل) خواند که هر جا می‌رویم همراه ما می‌آید اما روزی می‌آید که ما می‌رویم و او دیگر نمی‌آید. 

جان‌های مرده اندر گور تن
چون رهند از تن رهند از صد محن 
در هوای عشق حق رقصان شوند
همچون قرص ماه بی‌نقصان شوند (مثنوی) 

پس مرگ خروج از گور بدن است نه رفتن به گور خاک.

انتهای پیام
captcha