سرش را از شیشه ماشین بیرون آورد و فریاد شادی سر داد، خوشحال بود که رضایت مادر را گرفته است با اشک شوق خدا را برای آسانشدن آنچه به نظرش غیرممکن بود، شکر کرد و حالا مادرش ۹ سال بعد از آن روزها با باور و اعتقاد به اینکه حرمت بعضی از دست دادنها با غصه خوردن و اشک ریختن کم میشود، گریه نکرده، چرا که پسرش گفته بود برای من گریه نکن و معتقد است که فرزندش را به خوب کسی سپرده است.
بانوان رسانه دور تا دور سالن نشستهاند و روایتگری مادران دو شهید مدافع حرم «اکبر زوار جنتی» و «حامد جوانی» پای زمان را هم لنگ کرده و صبر و باور محکم این دو مادر خبرنگاران را چنان پای صندلیهایشان میخکوب کرده که کسی زبانش به سؤال نمیچرخد. مگر میشود عشق را سؤال پیچ کرد؟ انگار همه دارند به آن لحظات به خون تپیده و آغشته به عطر عاشقی فکر میکنند به شهید ابوالفضلی حرم آلالله که بیدست برگشته بود؛ همانطور که آرزویش را داشت و به پدر شهیدی که فرزند خردسالی داشت.
واژهها برای روایت داستان عاشقی دو شهید مدافع حرم بیاعتبار میشدند و کم میآوردند؛ راستی با کدام کلمه میشد از مردانگی و ایثار بدون مرز این دو شهید نوشت و هر دستی که نگاه میکنی قطرههای اشک آبروی قلم را میخرند و بر جان کلمهها میریزند و عشق جاری میشود.
شهید اکبر زوار جنتی
ولادت: ۱۳۶۳_تبریز
شهادت: ۱۳۹۷_تی فور سوریه
میخواهم از آن چشمان نافذ و بیقرار بگویم از چشمان امیرعلی که لباس رزم پوشیده بود و در مقابل صفآرایی همکاران پدرش ایستاده بود. ۲۲ فروردین ۱۳۹۷ بود و بهار به خون شهید آغشته شده بود مادر میگفت این بار اکبر داشت راهی جبهه میشد حال و هوای دیگری داشت و نو نوار کرده بود و پیراهن تازهاش را تن کرده بود به او گفتم چرا لباس تازه؟ گفت: مادر تو نمیدانی من به چه سفری میروم و من نمیدانستم آن لباس تازه آبی رنگ که خیلی به اکبر میآمد، پیراهن یوسف خواهد شد؛ به او گفته بودم من در صورتی راضی میشوم مدافع حرم شود که اکبر رضایت همسرش را بگیرد.
نرگس نقیزاده، مادر شهید مدافع حرم اکبر زوار جنتی معتقد است که اخلاق و سیره شهدا شبیه هم است و از مهربانی فرزند شهیدش میگوید و از روزی که با تصمیم پسرش برای دفاع از حریم آل الله شوکه شده و اکبر توانسته مادر را قانع کند و گفته که غیرت ما کجا رفته است که کسی جرئت کند سر کودکان و زنان بیدفاع و مظلوم ببرد و به حریم حرم تجاوز کند و دل مادر راضی شده است.
او میگوید، اکبر را میبیند و شهیدان زنده، حاضر و ناظر و به فکر دل مادرشان هم هستند و ادامه میدهد: اگر باورش برای شما سخت هم باشد، اکبر من را برای نماز صبح بیدار کرد و حتی امیرعلی، فرزند شهید، در راه برگشت از سفری دستهایش را باز کرده بود و به نقطهای که اصرار داشت، پدرش آنجا است، میرفت و گویا اکبر به پسرش سر زده بود.
او معتقد است که اکبر بهترین شیوه رخت بربستن از این دنیای فانی را که شهادت است، انتخاب کرده و لحظات شنیدن خبر شهادت اکبر را بازگو میکند: همسرم، امیر علی را بغل کرده بود و دیدم که مدام وارد خانه میشود و دوباره برمیگردد و انگار حرفی برای گفتن دارد؛ بالاخره به من رسید و گفت، حرفی دارم و نمیدانم طاقت شنیدنش را داری یا نه؟ و من فکر کردم امیر علی طوریش شده و همسرم گفت: اکبر شهید شده و ما حتی نتوانستیم پیکرش را ببینیم. همه فکر میکردند نرگس (مادر شهید) هم بعد از شهادت اکبر، تمام میشود و دوام نمیآورد؛ اما خداوند صبری به من داد که تا به حال تاب آوردهام و به داشتن فرزند شهیدم افتخار میکنم.
شهید حامد جوانی
ولادت: ۱۳۶۹_تبریز
جراحت : ۱۳۹۴_لاذقیه
دومین ماه از پاییز بود که حامد به دنیا آمد و مادرش میگوید به همین دلیل به این فصل علاقه بیشتری دارد، روزی که حامد خبر اعزام نیرو به جبهه مقاومت را شنید، از همان اول و درست موقعی که قرار بود سر و سامان بگیرد، تصمیم گرفت جزو مدافعان حرم شود و مانده بود چگونه به مادر بگوید.
حمیده پادبان، مادر حامد جوانی شهید مدافع حرم میگوید: همین که موضوع را با من مطرح کرد، گفتم اگر چند فرزند داشتم و همه این تصمیم را میگرفتند باز هم از ته دل راضی بودم و حامد سرش را از شیشه ماشین بیرون آورد و خدا را شکر کرد.
دانش و تخصص جنگی حامد با وجود کم سن و سال بودن مورد توجه همه بود و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی هم چندین بار حامد را مورد عنایت قرار داده بود و همین شناخت بود که باعث شد سردار پس از جراحت حامد و قبل از شهادتش بالای سر حامد حاضر شود.
شهید حامد جوانی که به شهید ابوالفضلی حریم آلالله معروف است، حین جراحت حتی توسط برادرش هم قابل تشخیص نبود و دو دست و چشمانش را از دست داده بود، اما مادر میگوید حتی این حجم از جراحت هم ذرهای باعث نشد تا او خم به ابرو بیاورد؛ چرا که حامد شهیدگونه زیست و شهید شد و شهادت نصیب هر کسی نمیشود.
خانم پادبان از دیدارش با سردار سلیمانی و کسب اجازه برای حضور شهید صادق عدالت اکبری برای دفاع از حرم، میگوید: او سردار همه بود و راستی و حسن خلق را در عمل نیز ثابت میکرد، از در آغوش گرفتن کودکان بگیرید تا خودداری از نشست بر سر صندلی کودکی که در حال صرف صبحانه در برنامه دیدار با خانواده شهدای مدافع حرم. این مادر هم روایتهایی از حضور فرزند شهیدش در خانه دارد و معتقد است شهیدان زندهاند و ای بسا زندگانی که مردهاند.
گزارش از نسرین سوار
انتهای پیام