به گزارش ایکنا، مراسم عزاداری دهه دوم ماه محرم با سخنرانی سیدمجتبی حسینی، کارشناس و پژوهشگر دین، شب گذشته 9 مردادماه در حسینیه فاطمه الزهرا(س) برگزار شد.
حسینی در این جلسه به شرح عبارتی از حدیث لوح حضرت فاطمه زهرا(س) پرداخت: «وَ أَخْتِمُ بِالسَّعَادَةِ لِابْنِهِ عَلِی وَلِیی وَ نَاصِرِی وَ الشَّاهِدِ فِی خَلْقِی وَ أَمِینِی عَلَی وَحْیی أُخْرِجُ مِنْهُ الدَّاعِی إِلَی سَبِیلِی وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِی الْحَسَنَ وَ أُکمِلُ ذَلِک بِابْنِهِ محمد رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ»
گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
صحبت ما پیرامون حدیث لوح فاطمه(س) به امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) رسید. به این دو بزرگوار «عسکریین» گفته میشود و دلیلش این است که وقتی متوکل امام هادی(ع) را به سامرا دعوت کرد قبل از استقرار در سامرا در آنجا پادگانی بود که امام مدتی در آن پادگان حضور داشتند. امام هادی(ع) وقتی در مدینه بودند مورد احترام مردم بودند ولی والی مدینه رابطه خوبی با حضرت نداشت و ایشان را اذیت میکرد. متوکل متوجه این قضیه میشود و حضرت را با احترام دعوت میکند تا به سامرا بیایند که در واقع پایتخت حکومت بوده است. بر همراهان حضرت هم تاکید کرده بود که حضرت را اذیت نکنید و به ایشان احترام بگذارید. در مدتی هم که حضرت در سامرا بودند به جز ماههای آخر روابط سختی را نمیبینیم.
حضرت با خلفا خیلی چالشی نداشتند، تقریبا میتوانیم بگوییم به هیچ وجه چالش نداشتند. برخی اوقات سعایتهایی در مورد این بزرگواران میشد و افراد گزارش میدادند که اینها میخواهند قیام کنند. به همین خاطر یکبار متوکل افرادی را مامور کرد که نیمه شب خانه امام هادی(ع) را بررسی کنند، آنها هم بررسی کردند و چیزی نیافتند. پس در همین چند موردی که برای کنترل زندگی شخصی امام هادی(ع) به خانه ایشان آمدند چیزی پیدا نکردند.
همین مسئله یکبار دیگر اتفاق افتاد و پول زیادی در خانه ایشان پیدا کردند. اتفاقا شایعه کرده بودند که ایشان دارد پول جمع میکند که قیام کند. ماجرای این پول این بود که متوکل بیمار شده بود و مادر متوکل نذر کرده بود اگر خوب شود این مبلغ را به امام هادی(ع) بدهد. یکبار دیگر هم متوکل بیمار شده بود و دستور دارویی از حضرت خواسته بود و حضرت به ایشان داده بود. حالا شاید هر دو گزارش حاکی از یک واقعه باشد.
یک نکتهای که باید به آن توجه کنیم این است که اگر کسی حتی خلفا از ائمه درمان میخواست ایشان درمان را میگفتند، این در حالی است که امام میتوانست دستور اشتباه بدهد تا به خیال ما شر یک ظالم از جامعه کم شود! ولی ائمه اینطور نبودند. مامون هم یکبار از امام رضا(ع) دستور دارویی گرفت. پس ائمه در برابر کسانی که غاصب خلافت بودند اینطور عمل نمیکردند که داروی اشتباه بدهند و بگویند شر یک ظالم را از جامعه کم کردیم.
حتی خلفای اول اشکالات اجرایی و علمی خود را مکرر از امیرالمومنین(ع) سوال میکردند. در قضیه عثمان حضرت فرزندان خود را فرستاد تا عثمان را از این شورشی که علیه او شده بود نجات بدهند. چرا آنها اینطور عمل میکردند ولی ما اینطوری عمل میکنیم. قضیه چیست؟ مسیر اهل بیت(ع) چگونه است؟ ما میخواهیم همین را روشن کنیم که راهبرد ائمه(ع) در مسائل مختلف چگونه بوده است؟
یکبار متوکل دستور داد لشکریان تلی از خاک سرخ درست کنند و همه با تجهیزات نظامی دور آن جمع شوند و مانور نظامی بدهد. متوکل گفته بود امام هادی(ع) و فرزندش هم بیایند این مراسم را ببینند تا فکر قیام نباشند. وقتی امام حاضر شدند و لشکریان را دیدند، فرمودند: ما در امر دنیا با شما مناقشهای نداریم، خیالت از ما راحت باشد. این خیلی حرف استراتژیک و مهمی است.
اهل بیت(ع) وقتی که مردم ظرفیت پذیرش حکومت اهل بیت(ع) را نداشتند دنبال حکومت نبودند. وقتی مردم به علی(ع) مراجعه کردند تا حکومت را در اختیار بگیرد ایشان حکومت را پذیرفتند تا بتواند جواب تاریخ را بدهد لذا فرمود: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ ، لأَلقَيتُ حَبلَها على غاربِهِا» اگر نبود حضور آن جمعيت و تمام شدن حجّت با وجود يار و ياور و اگر نبود كه خداوند از دانايان پيمان گرفته است كه بر سيرى ستمگر و گرسنگى ستمديده رضايت ندهند، هر آينه مهار شتر خلافت را بر شانهاش مىانداختم.
چرا ائمه(ع) حکومت را کنار گذاشتند، چون حکومت آنها اجرای یکسری مسئولیت ظاهری نیست و خواسته مردم موضوعیت دارد. موسولینی میگوید من فاشیست را خلق نکردم بلکه آن را از ناخودآگاه مردم ایتالیا بیرون کشیدم. رابطه مردم و حکومت دو طرفه است. خیلی از افرادی که شعاری برای خود انتخاب میکنند دلیلش این است که جامعه آن شعار را میپذیرد. پس اهل بیت(ع) اینگونه نبودند که به زور بخواهند بر مردم حکومت کنند.
بنابراین اهل بیت(ع) با خلفا تنش نداشتند ولی اینکه گاهی به خاطر سعایتها و پیشگوییها ائمه را شهید میکردند که بحث دیگری است. این را هم عرض کنم که شیخ مفید برای بعضی ائمه(ع) شهادت ذکر نکرده است. پس تنش خاصی بین اهل بیت(ع) و خلفا نبود و حتی امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه برای مرزبانهای حکومت دعا میکند. خب این مرزبانها تابع حکومت مرکزی بودند.
یکبار متوکل مست بود و دستور داد امام هادی(ع) را حاضر کنند. نیمه شب امام را احضار کردند. متوکل به ایشان شراب تعارف کرد، وقتی حضرت امتناع کرد، متوکل به حضرت گفت پس برایمان شعر بخوان. امام هادی(ع) این شعر معروف را خواندند که: باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم/ غلب الرجال فلم تنفعهم القلل ...، یعنی افرادی در قلهها خانههایی ساختند و آدمهای قوی حفاظتشان میکردند ولی این قلهها برایشان فایده نداشت و نهایتا وارد قبرهایی شدند که از آنها صدا آمد آن زرق و برقها کجا است؟ متوکل آنچنان با شنیدن این شعر منقلب شد که شروع به گریه کرد و تمام صورتش پر از اشک شد و با احترام حضرت را به منزل فرستاد.
بعضی وقتها در بعضی متون افراد میخوانند که ایشان برای قیام اسلحه جمع میکردند. این را درباره امام کاظم(ع) و برخی ائمه دیگر هم گفتند چون برخی ملاکشان برای ائمه این است که قیام کنند. این گزارشات همان سعایتهایی است که برای ائمه کردند و وارد تاریخ شده است. برخی گزارشاتی که درباره فجایع عاشورا هم نقل شده همین است چون افراد میخواستند با بیان این اکاذیب، جایزه بهتری بگیرند.
سادات حسنی خیلی پرحرارتتر بودند و انقلاب و مجاهده زیاد داشتند. حتی به ائمه میگفتند باید از ما تبعیت کنید و حتی امام صادق(ع) را حصر کردند کما اینکه زیدیه معقتدند هر کس از فرزندان پیامبر قیام کند همان امام است. این در حالی بود که ائمه به صورت عادی در جامعه زندگی میکردند. لذا تضادهای اعتقادی از همان زمان شروع شد و ما مجبور شدیم برخی سعایتها را جزء تاریخ قرار دهیم تا عمل ائمه را توجیه کنیم. نکته مهم این است که ائمه(ع) تکلیف بزرگتری داشتند که باید انجام میشد. آن تکلیف چیست؟ یکی از آن تکالیف، حفظ ارتباط با عموم جامعه اسلامی و خصوصا شیعیان بود.
انتهای پیام