عشقی که تمام‌ نمی‌شود
کد خبر: 4158359
تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۲۸

عشقی که تمام‌ نمی‌شود

پیرغلامی همان‌طور که از نامش پیداست حکایت عشق و عاشقی است؛ پیرغلامان هیئت فاطمیه ملایر از دلباختگی چندین ساله خدمت در دستگاه امام حسین(ع) می‎‌گویند از کراماتی که دیده‌اند و عمری که زیر علم سیدالشهدا(ع) سپری کرده‌اند.

پیرغلامان ملایریپیرغلامی همان‌طور که از نامش پیداست حکایت عشق و عاشقی است در دستگاه ارباب؛ آنجا که از کودکی‌ات با ذوق و شوق برای گرفتن علم و پرچم سیاه امام حسین(ع) با پدرت وارد هیئت می‌شوی و با ماشاءالله گفتن بزرگترها در این هیئت قد می‌کشی و حاضری همه چیزت را وقف حسین کنی.

این یک کرامت است که امام حسین(ع) تو را پذیرفته تا در این خانه خدمت با امام حسین(ع) معامله کنی؛ معامله‌ای که بُرد بُرد است. پیرغلامان حسینی نقش بسیار مهمی در ماندگاری نهضت عاشورا و وقایع آن دارند. برای هم‌صحبتی با پیرغلامان هیئت مسجد فاطمیه ملایر با هماهنگی قبلی وارد مسجد شدم و چند تن از پیرغلامان این مسجد از دقایقی قبل در مسجد حاضر شده بودند، ادب و متانت در چهره آن‌ها مرا به گوشه‌ای از مسجد در زیر علم کشاند تا سر صحبت و احوالپرسی را باز کنم.

موی سپید سر و صورتشان نشان از گذشت سالیانی از عمر دارد، عمری که در راه خدمت به سید و سالار شهیدان گذشته است و ندای قلبشان نیز بی‌شک این بیت شعر است که «دارم با یا حسین یا حسین پیر می‌شوم خوشحال از این جوانی از دست رفته‌ام» گاهی در هیئت چای ریخته‌اند و در سرمای زمستان گرمی را به جان عزاداران سید‌الشهدا(ع) ریخته‌اند و زمانی نیز در گرمای تابستان کام مهمانان اباعبدالله‌الحسین(ع) را با یک لیوان شربت شیرین کرده‌اند. برخی‌ علمدار و میان‌دار هیئت و یا مداح بوده‌اند، اما در یک موضوع اشتراک دارند و آن زیستن در فضای مجالس سیدالشهدا(ع) است. از کودکی تا نوجوانی و از جوانی تا پیری را نوکر اهل بیت(ع) بوده‌اند. سر صحبت را با پیرغلامی که از کودکی در این هیئت خادمی کرده باز می‌کنم.

جواد آذرم، بازنشسته نیروی انتظامی است که بیش از ۶۰ سال در هیئت فاطمیه مشغول خادمی بوده و امروز نیز همچنان پا در رکاب در این هیئت فعالیت دارد.

جواد آذرم پیرغلام ملایر

این پیرغلام حسینی با بیان اینکه 74 بهار از خدا عمر گرفته است، اظهار کرد: از کودکی و زمانی که هفت سال سن داشتم وارد هیئت شدم، ابتدا سینه‌زن بودم و بعداً به مرور زمان مسئولیت‌های بیشتر گرفتم و نهایتاً در سال‌های آخر، مسئولیت هیئت به مدت 20 سال به ما رسید و بعدها به قشر جوان واگذار کردیم.

وی گفت: در زمان کودکی در میدان زندیه بودیم و امکانات خاصی نداشتیم و مراسم را با یک بلندگوی کوچک و چند پرچم و علامت‌های کوچک برگزار می‌کردیم، اما با گذشت سال‌ها از امکانات بیشتری برخوردار شدیم و دستگاه‌های صوتی بیشتر شد که هیئت فاطمیه یکی از هیئت‌های بزرگ شهر با امکانات کافی و خوب است.

آذرم با اشاره به اینکه ابتدا اسم اولیه هیئت «زندیه» بود، بیان کرد: به لفظ خودمان هیئت «زنیا» به آن می‌گفتیم و کم‌کم به هیئت فاطمیه تبدیل شد. پنج هیئت به نام هیئت‌های سرچشمه، زورآباد، امام رضا(ع) و هیئت ابوالفضل(ع) و فاطمیه هیئت‌های قدیمی ملایر بودند، بعدها از اینها شاخه شاخه جدا شد، به‌طوری که الان حدود ۳۵۰ هیئت داریم. خانواده‌های زند اسرار، کرمی، راعی، شیخ‌الملوکی، زند اکبری، رجبی، زندیه، زند حقیقی، آذرم و ممتاز از جمله پیرغلامان این هیئت بودند.

وی با اشاره به خاطرات کودکی خود در هیئت اظهار کرد: آن روزها برای رسیدن روزهای محرم لحظه‌شماری می‌کردیم تا به هیئت بیاییم تا کاری را به ما واگذار کنند، علم‌ها را بگیریم و در این هیئت خدمتی کرده باشیم. سال‌ها پیش علامت هیئت کوچک بود که پنج تیغه داشت.

این پیرغلام حسینی به کرامات و معجزات خاندان اهل بیت(ع) در زندگی‌اش اشاره کرد و افزود: کرامات این خاندان بی‌نظیر است و من این کرامات را بارها در طول مدت زندگی‌ام دیده‌ام. یکی از این کرامات زمانی بود که مسجد در حال ساخت بود و ما هم اینجا کار می‌کردیم، من آن زمان جوانی 17 ساله بودم. برای بنایی که آن بالا در حال طاق زدن مسجد بود من و یکی از کارگران دیگر آجرها را بالا می‌بردیم تا به دست بنا بدهیم؛ وقتی آن بالا بودم یک نفر از افرادی که در حال کار بود سهواً به من برخورد کرد و من از بالای پشت‌بام که ارتفاع آن زیاد بود به پایین پرتاب شدم، دقیقا جایی که افتادم پر از مصالح ساختمانی بود. سر و صورتم زخمی و خونی شد، کسی باور نمی‌کرد از آن ارتفاعی که سقوط کرده بودم زنده بمانم، واقعا این معجزه و کرامت آقا امام حسین(ع) بود، من آسیبی جزئی دیدم و بعد مدت کوتاهی خوب شدم.

وی بیان کرد: در آن زمان اکثر هیئت‌ها از شب سوم یا چهارم بیرون می‌آمدند و چون کم بودند دور میدان امام(ره) تجمع می‌کردند و دوباره به مسیرهای خود ادامه می‌دادند؛ در سال‌های بعد که هیئت‌ها بیشتر شد برای هر هیئت مسیر تعیین کردند، در ساعات بعد از ظهر هم تعزیه برقرار می‌شد.

رسول زند حقیقی، پیرغلام ۶۷ ساله این مسجد است، آقا رسول بین صحبت‌هایمان به آشپزخانه مسجد می‌رود و با یک سینی و چندین استکان چای خوشرنگ ما را میهمان امام حسین(ع) می‌کند؛ به خاطر گرما از خوردن چای امتناع می‌کنم، آقا رسول می‌گوید این چای امام حسین(ع) است و خوردن دارد.

رسول زند حقیقی پیرغلام ملایر

وی به عاشقی‌اش با ارباب اشاره کرد و گفت: عمویم در این هیئت چای‌ریز بود؛ آبدارخانه اینجا دستش بود؛ از بعد ازظهر در مغازه می‌نشست و قند می‌شکست، آن موقع قند شکسته نبود و من هم با او به مسجد می‌آمدم. از هفت سالگی وارد هیئت شدم تا الان هر کاری که به من گفتند انجام دادم، با شوق و ذوق علم می‌گرفتم، چای می‌دادم، بلندگو می‌گرفتم و... . 

این پیرغلام یادآور شد: 20 تا 25 چراغ زنبوری را برای روشنایی هیئت داشتیم؛ آن موقع چراغ زنبوری که به‌صورت چراغ‌های بزرگ پایه‌دار با حباب بزرگی بود و در داخل منبع آن نفت می‌ریختند برای روشنایی استفاده می‌شد. تعدادی چراغ‌های کوچکتر را با دست حمل می‌کردند، چراغ‌های بزرگتر را نیز روی پایه یا شانه می‌گذاشتند و بزرگترها حمل می‌کردند. بعدها تبدیل به موتور برق شد، فردی به نام آقای شاملو بود که جوشکار بود، موتور جوشش را به‌صورت رایگان در اختیار هیئت قرار می‌داد.

زند حقیقی بیان کرد: یادم هست که هیئت‌ها چند مسیر را طی می‌کردند، فردی به نام آقای امیری در هیئت نوحه نمی‌خواند و به جای آن از حفظ قرآن می‌‎خواند تا حدود 100 تا 200 متر به میدان مانده بعد چند هیئت به هم می‌پیوستند تا به میدان امام(ره) برسند و در آنجا تجمع می‌کردند، هر هیئت حدود 10 دقیقه در میدان عزاداری می‌کرد و ظهر عاشورا علم را به نشانه شهادت امام حسین(ع) واژگون می‌کردند و دوباره به مسجد بر می‌گشتند.

این پیرغلام حسینی با بیان اینکه این خاندان دست هر کس را بگیرند شفاعتش می‌کنند، افزود: متأسفانه بنده 50 سال با مشکل اعتیاد دست و پنجه نرم می‌کردم؛ از سن ۱۵ سالگی اعتیاد داشتم و ۱۸ سال پیش تصمیم گرفته بودم که از این منجلاب نجات پیدا کنم که با توسل به علمدار کربلا این اتفاق افتاد و تا به امروز یک بار هم به سمت مواد مخدر نرفته‌ام، زمانی که حالم خیلی بد می‌شد فقط ذکر یا ابوالفضل(ع) می‌گفتم. 10 سال در شهربانی خدمت کردم و بعد خودم را بازخرید کرده و بعد از آن راننده بیابان بودم. آن موقع که منزل‌مان تهران بود موقع تاسوعا و عاشورا خودم را به هیئت اینجا می‌رساندم و اینجا عزاداری می‌کردم.

وقف منزل پیرغلام برای مسجد

غلامرضا زند اسرار، یکی دیگر از پیرغلامان این هیئت است که 63 سال سن دارد و از کودکی همراه پدرش وارد این هیئت شده است، وی نیز به خاطراتش در این هیئت اشاره کرد و گفت: بچه بودیم در کوچه سرتیپ، علامت درست می‌کردیم؛ ساعت ۳ بعدازظهر چند بچه جمع می‌شدیم با همان علامت تسمه درست می‌کردیم و با آن علامت تسمه عزاداری می‌کردیم. تسمه‌های ما نازک بودند که با آن علامت‌ها را درست می‌کردیم و از این خانه به آن خانه می‌رفتیم و همسایه‌ها و صاحب‌خانه‌ها هم با چای و شربت پذیرایی می‌کردند و از ما استقبال می‌شد.

پیرغلامان ملایر

وی هم با گریزی به ساخت این مسجد تصریح کرد: مسجد فاطمیه ابتدا تکیه بود؛ سال ساخت این مسجد به 1325 و تقریبا حدود 70 سال پیش بر می‌گردد؛ فردی به نام صحبت‌الله که به وی صحبتی می‌گفتند در خواب حضرت زهرا(س) را می‌بیند و بعد از چند روز به نزد بزرگان این محل آمده و با همان لهجه لری می‌گوید می‌خواهم منزلم را که همین مکان فعلی مسجد است را برای مسجد وقف کنم و بعد از آن منزلش را خراب کرده و بنای مسجد را می‌گذارند که خود این شخص تا زمانی که مسجد کامل ساخته شد در ساخت مسجد کمک کرد. 

زند اسرار به یکی دیگر از خاطراتش در هیئت اشاره کرد و افزود: سوم امام که می‌شد، تابوتی را مشکی‌پوش می‌کردند و عمامه سبز روی آن می‌گذاشتند و هفت نفر بیل و کلنگ دست می‌گرفتند و عربی می‌گفتند «جسم الحسین در کربلا یسم الحسین در کربلا» و این سنت تا چند سال ادامه داشت و بعد این سنت از بین رفت.

این پیرغلام حسینی درست کردن پیکر نمادین مطهر شهدای کربلا را یکی دیگر از سنت‌های این هیئت دانست و بیان کرد: لباس شیر و حضورش در زمین کربلا نیز از سنت‌های دیگر بود که در حال حاضر نیز این سنت در این هیئت حفظ شده و روز عاشورا با لباس شیر در هیئت حاضر می‌شوم. خیلی‌ها از این هیئت حاجت گرفته‌اند و بعد از آن نذورات خود را به هیئت آورده و هر سال این نذورات بیشتر می‌شود؛ خودم هم مشکلی داشتم که فاطمةالزهرا(س) مشکلم را حل کرد.

محمدرضا سوری که از بازنشستگان آموزش و پرورش و ۵۳ سال سن دارد و حدود 20 سال است، افتخار خادمی این خاندان را دارد، به خبرنگار ایکنا گفت: من از طریق پسرم که آن زمان کودکی چهار ساله بود به این هیئت آمدم؛ پسرم طبلی خریده بود و اصرار داشت در این هیئت طبل بزند و ما هم به‌واسطه اینکه منزلمان را به این محل آوردیم به این هیئت وارد شدیم.

محمدرضا سوری پیرغلام ملایر

وی تصریح کرد: پسرم از همان کودکی در این هیئت در کنار بچه‌های هیئتی قد کشید و بحمدالله تا به امروز نیز زیر بیرق امام حسین(ع) در این دستگاه خدمت کرده است که در ایام فاطمیه امسال با توجه به اینکه در دوران آموزشی خدمت سربازی در تهران بود و بسیار دوست داشت در شب شهادت حضرت زهرا(س) هیئت باشد شرایط برایش مهیا نبود، اما با توسل به حضرت زهرا(س) شرایط طوری رقم خورد که به وی اجازه مرخصی داده شد و در مراسم شرکت کرد.

این خادم حسینی با اشاره به اینکه محصول باغش انگور است و سال گذشته نذر کرده بخشی از درآمد فروش محصولات باغی خود را وقف هیئت کند، گفت: هر سال که محصول را برداشت می‌کردیم، هر گونی حدود ۳۷ کیلو کشمش گنجایش داشت، سال قبل وقتی گونی‌ها را به نیت هیئت روی باسکول گذاشتیم وزن گونی‌ها بین 49 تا 52 کیلو بود، در صورتی که همان گونی‌های هر سال بود و این را به برکت امام حسین(ع) می‌دانم و با خودم عهد کردم تا زمانی که هستم این کمک را به هیئت داشته باشم.

پیرغلامان و جوانان در کنار هم در هیئت خدمت می‌کنند

سوری با اشاره به آسیب‌های موجود در برخی هیئت‌های امروزی بیان کرد: بها ندادن برخی هیئت‌ها به جوانان یکی از مشکلات است، یکی از خصوصیات و برنامه‌های خوب این هیئت این است که به جوانان بها می‌دهد؛ تلفیقی از مراسم گذشته با مراسم حال حاضر را داریم و پیرغلامان و جوانان مانند دو دوست در کنار یکدیگر در این هیئت خدمت می‌کنند که هر سال در روز شهادت امام رضا(ع) از پیرغلامان و نوغلامان هیئت با تقدیم شال‌های سبز تقدیر می‌شود.

وی افزود: ما اگر برنامه نداشته باشیم دشمن برنامه دارد و برنامه‌ریزی می‌کند، فکر و روح جوان ما را می‌برد. امسال تغییراتی در برنامه هیئت ایجاد شده و از مداحان قدیمی و مداحان جدید استفاده شده است. نمادهایی مانند مشک و علم چلچراغ را ما در بیرون مسجد در ایام محرم می‌گذاریم، بارها دیده‌ایم که جوانانی با هر عقیده‌ای و پوششی که دارند در کنار این مشک و علم قرار می‌گیرند و به این خاندان متوسل شده و این برای ما ارزشمند است. ما باید این عقاید را تقویت کنیم، چراکه اگر جوانان ما به سمت مسجد و راه ائمه حرکت کنند آسیب‌ها کمتر می‌شود.

برادران دو قلوی زند اسرار که هر دو 33 ساله هستند در کنار مسجد یک مغازه مرغ‌فروشی دارند، یکی متأهل و آن یکی مجرد است. کیانوش مسئول هیئت است و در حادثه‌ای که اصرار کردیم ولی نگفت در سال 1394 دچار آسیب زیادی شده که حتی پزشکان نیز از وی قطع امید می‌کنند و مادرش را کنار تخت صدا می‌زنند و به وی می‌گویند که امیدی به زنده ماندن کیانوش نیست.

برادران دو قلوی زند اسرار

کیانوش زند اسرار با بیان اینکه دو سال است که به‌عنوان عضو کوچک این هیئت در کنار بزرگان و پیرغلامان افتخار این را دارد که مسئولیت هیئت به وی سپرده شده است، اظهار کرد: سال ۹۴ حادثه‌ای برای من رخ داد و در بیمارستان غرضی ملایر بستری شدم؛ دکترها قطع امید کردند و گفتند به مادرش بگویید بیاید، آن لحظه از هویدای دلم ناخودآگاه با همان سر و روی بسته شروع به نوحه‌خوانی آقا ابوالفضل(ع) کردم دست خودم نبود فقط می‌خواندم صدای گریه اتاق را گرفته بود، اما من همچنان نوحه‌خوانی می‌کردم و حتی دوستانم از آن لحظه‌ها فیلم تهیه کردند؛ نمی‌دانم وصف و حال آن لحظه برایم ناگفتنی است.

وی اضافه کرد: به همدان منتقل شدم؛ در آنجا تأکید داشتند دست باید قطع شود و هر دو چشم باید تخلیه شود؛ بعد به تهران رفتیم، اما آقا ابوالفضل(ع) کمکم کرد و من امروز زنده‌ام و به عشق اربابم در این هیئت خادمی می‌کنم. از سه سالگی در همین هیئت بودم و الان دو سال است مسئول هیئت هستم. امسال از اول ماه محرم شب‌های اول و دوم ۱۵۰ و شب‌های بعد ۶۰۰ غذا را در هیئت پخته و بین عزادران تقسیم کردیم و روز عاشورا ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ پرس غذا طبخ و توزیع می‌شود که همه آن از  نذورات مردمی است.

مسئول هیئت فاطمیه ملایر با بیان اینکه سال گذشته حدود ۱۴۰ میلیون کمک مردم جمع شد که برای سیستم صوتی هزینه کردیم، افزود: هیئت‌های هفتگی در این مسجد برپاست. شب‌های چهارشنبه در طول سال بانی دارند و از طرف مردم در ماه صفر بسته معیشتی توزیع می‌شود. همچنین در تولد و شهادت حضرت فاطمه(س) مراسم داریم و میزبان کل هیئت‌های مذهبی هستیم. ایستگاه صلواتی و برنامه‌های فرهنگی نیز در مناسبت‌های مختلف در این مسجد برگزار می‌شود.

وی با اشاره به اینکه سعی کرده‌ام که در همه لحظات زندگی‌ام در خدمت این هیئت باشم و خادمی خاندان اهل بیت(ع) را داشته باشم، افزود: هر تصمیم که در هیئت گرفته شود، هیئت‌امنا جمع می‌شوند و مشورت انجام می‌شود؛ برنامه هیئت باید طبق روال و شرایط جامعه باشد. با بها دادن به جوانان از نظراتشان استفاده می‌کنیم و حدود ۱۶ نیروی جوان جذب کردیم و به آنها مسئولیت دادیم.

داریوش زنداسرار برادر دو قلوی کیانوش نیز به خبرنگار ایکنا گفت: بنده نیز از سه سالگی به همراه پدرم و برادرانمان در این هیئت بوده‌ام. برادر بزرگترم علمدار بود و من و برادر دوقلویم از هفت سالگی نوحه می‌خواندیم و مداحی می‌کردیم؛ همه جوره در خدمت این دم و دستگاه هستم و هر چه در زندگی دارم از برکات حسین(ع) است. ما در چهار سال پیش خیلی دغدغه مداح داشتیم، الان هئیت‌های ما مجمع‌الذاکرین شده و در حال حاضر حدود شش مداح جوان داریم که با مداحان قدیمی تعدادشان به بیش از 10 مداح می‌رسد.

وی با بیان اینکه بهترین خاطره من از این هیئت همین چلچراغی است که پشت سرمان است، اظهار کرد: چند سال پیش برای تهیه این چلچراغ به اراک رفتیم و حدود 10 سال پیش یک شماره تلفن گرفتیم که اصلا نمی‌شناختیم؛ آن زمان مبلغ پنج میلیون تومان به حساب این فرد ریختیم که به محض اینکه پول واریز شد گوشی آن شخص خاموش شد و ما نگران بودیم که پول هیئت بود که خدایا چه می‌شود و تا دو روز به محرم گوشی روشن شد و ما گفتیم چه شد که آن فرد گفت شما بیایید و چلچراغ را ببرید و ما به اراک رفتیم، دیدیم یک چلچراغ قدیمی برای ما خریده بود که مربوط به 40 سال پیش بود و ما گفتیم که چلچراغ خوب می‌خواهیم و این را نمی‌خواهیم، پول ما را بده که آن شخص هم پول ما را تبدیل به یک علامت برای هیئتی دیگر کرده بود و پول ما را تا دو ماه دیگر داد.

زنداسرار افزود: از اراک که آمدیم خودمان آهن گرفتیم و آن را درست کردیم و برای رونمایی آن، همه هیئت‌ها را فراخوان زدیم که با رونمایی از آن از دور میدان تا مسجد مردم نذورات خود را به نیت هیئت اهدا کردند. 12 سال پیش خانمی از این مسجد به نیت فرزنددار شدن، فانوسی برد، این خانم چند سال بود که صاحب فرزند نمی‌شد اما سال بعد خداوند به وی پنج فرزند پنج قلو عطا کرد و آمد و پنج فانوس به هیئت هدیه کرد.

حسین زهره‌وند که 55 سال سن دارد و حدود پنج سال است وارد این هیئت شده و از بازنشستگان نیروی انتظامی است و سال‌های عمر خود را در نقاط مختلف کشور به هیئت‌ها رفته است و در حال حاضر نیز جزو هیئت امنای این مسجد است، با بیان اینکه بنده در اینجا در خدمت مردم و هیئت هستم، گفت: من عنایات زیادی از دستگاه امام حسین(ع) دیده‌ام و باید اعتقادمان را بالا ببریم؛ باید به‌عنوان بزرگتر، جوانانمان را به این باور برسانیم که هر چه داریم از ائمه داریم.

داوود عسگری دیگر پیرغلام حسینی است و 64 سال سن دارد و به گفته خودش از هفت سالگی زیر علم امام حسین(ع) قد کشیده و بهار عمرش را تا به امروز در خدمت به این خاندان طی کرده است، بزرگان و خاندانش شبیه خوان بودند و نوحه‌ امام حسین(ع) را با دست و قلم خودشان نوشته و می‌خواندند.

این پیرغلام حسینی در حالی که بغض تمام گلویش را می‌فشارد، اظهار کرد: بنده کوچک امام حسین(ع) هستم و مسئولیت آشپزخانه را بر عهده دارم. تا چند سال پیش فکر می‌کنم سال 94 بود که تمام پزشکان ملایر خط قرمزی بر رویم کشیدند و به من گفتند که بیماری سرطان دارم و باید شیمی‌درمانی کنم. آن موقع بعد از چند آزمایش به تهران رفتم با ۴۶ میلیون تومان هزینه درمان، شروع به عکس‌برداری ادامه درمان کردم، آزمایش اول و دوم را انجام دادم، یک روز آقای زند اسرار گفت چرا هیئت نمی‌آیی گفتم من مشکلات خودم را دارم و بسیار ناراحت بودم، ایشان اصرار کرد و من به هیئت رفتم و در آشپزخانه مشغول شدم، آزمایش سوم را که دادم پزشکان گفتند هیچ علائمی از سرطان را در بدنت نداری و تا به امروز نیز به یاری خدا مشکلی نداشتم و این عنایت ویژه امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) به من بود.

وی با بیان اینکه برکت غذای امام حسین(ع) را واقعا با زبان نمی‌توان بیان کرد، گفت: بارها شده که به تعداد مثلا تدارک دو هزار غذا را می‌گیریم اما موقع توزیع غذا حتی تا سه هزار تا 400 هزار غذا هم توزیع کرده‌ایم و این برکات در همه جای زندگی‌مان جاری و ساری بوده است.

گزارش از فاطمه رحمتی

عکس: علی تکلو

انتهای پیام
captcha