عرفان بدون شریعت به جایی نمی‌رسد/ امام علی(ع) سرآغاز فتوت‌نامه‌ها + فیلم
کد خبر: 4154090
تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۹
سیدحسن شهرستانی در گفت‌وگو با ایکنا:

عرفان بدون شریعت به جایی نمی‌رسد/ امام علی(ع) سرآغاز فتوت‌نامه‌ها + فیلم

عضو هیئت علمی دانشگاه ضمن اشاره به این نکته که هر فطرت پاکی زیبایی سخنان و شخصیت امیرالمومنین(ع) را درمی‌یابد، تصریح کرد: عرفان بدون شریعت و راهنمای الهی ممکن نیست و به جایی نمی‌رسد. پایه و اساس نسخه شریعت است، عمل کردن به نسخه اسمش طریقت است. تا شما نسخه نداشته باشید، بدون نسخه طبیب نمی‌دانید کدام دارو را بخورید.

واقعه غدیر خم و ماجرای مباهله دو رویداد مهمی است که به خوبی بیانگر فضیلت و جایگاه ویژه اهل بیت(ع) نزد پیامبر اسلام(ص) است. در روز غدیر، پیامبر(ص) به امر خداوند به صورت رسمی امیرالمومنین(ع) را به عنوان جانشین خود برای هدایت و راهبری امت معرفی کرد و در ماجرای مباهله، ایشان را به مثابه نفس و جان خود برگزید. این دو رویداد تاریخی در آیات قرآن کریم مورد تصریح قرار گرفته است تا برای همیشه تاریخ مورد توجه و استناد امت اسلام قرار گیرد.

به همین مناسبت خبرنگار ایکنا با سیدحسن شهرستانی، استاد دانشگاه هنر پیرامون ابعاد معنوی و عرفانی مسئله ولایت گفت‌وگو کرده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید؛

ایکنا ـ روز عید غدیر و مباهله را به تازگی پشت سر نهادیم و در این ایام زیاد بحث ولایت و امامت تکرار می‌شود و به ما توصیه شده است که این ایام تجلیل و بزرگ داشته شود. یک مسئله که باید در این ایام مورد توجه قرار گیرد این است که «ولایت» به چه معنا است؟ به تعبیر دیگر حقیقتی که در مسئله ولایت و امامت نهفته است چیست و قرار است در ذیل بحث غدیر و امامت حضرت علی(ع) چه مسیری را طی کنیم؟

در معنای ولایت و مراتب آن خیلی سخن گفته شده و هنوز هم جا دارد صحبت شود. نقل می‌شود بعضی از دوستان اهل سنت در عراق به مرحوم کاشف الغطاء گفته بودند چرا برای عاشورا اینقدر برنامه دارید، ایشان فرموده بود شیعیان می‌ترسند ماجرای عاشورا هم مثل غدیر شود. با همه شهرت و تشریفاتی که در غدیر تدارک دیده شد باز هم عده‌ای القای شبهه کردند که ولایت به معنای دوستی و محبت است که البته به این شبهه جواب داده شده است.

نکته جالب در این زمینه این است که در حوزه ادبیات فارسی و شعر فارسی خیلی هوشمندانه به این مسئله پرداخته شده است. حتی اشعاری پیش از صفویه یعنی قبل از رسمیت یافتن شیعه در کشور و در قرون چهارم تا ششم که اوج خفقان بنی عباس بود در این زمینه سروده شده است و شاعران از خودشان شجاعت نشان دادند و درباره غدیر و  امامت و ولایت شعر گفتند. واقعیت این است که همه اینها می‌دانند ولایت صرف دوستی و محبت نیست بلکه یک امر حکمی اجرایی عمیق دنیایی و آخرتی است. بیهقی در کتابش آن دوره را اینطور توصیف می‌کند که «انگشت در سوراخ می‌کنند رافضی بجویند سر ببرند». حتی یک عده را به خاطر دوستی با شیعیان اعدام کردند. در این شرایط مولوی در قرن هفتم در مثنوی می‌گوید:

زین سبب پیغامبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد

گفت هر کو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست

کیست مولا آنک آزادت کند
بند رقیت ز پایت بر کند

مولوی در این ابیات تصریح می‌کند که مولی فقط رفیق نیست بلکه کسی است که شما را آزاد می‌کند. به تعبیر قرآن «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ؛ و بارهای تکالیف سنگین و زنجیره‌ها [یِ جهل، بی خبری و بدعت را] که بر دوش عقل وجان آنان است برمی‌دارد.» حتی پیش از این در اوایل قرن چهارم، یعنی دوره غیبت صغری، کسایی مروزی در شرقی‌ترین نقطه جهان اسلام یعنی مرو در مدح امیرالمومنین(ع) شعر می‌گوید و حتی خلفای بنی عباس را هجو می‌کند که این کار خیلی جرات می‌خواهد:

مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار

آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد؟
جز شیر خداوند جهان، حیدر کرّار

این دین هدی را به مثل دایره ای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار

علم همه عالم به علی داد پیمبر
چون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار

ایشان در شعر دیگری چنین می‌سراید:

منبری کآلوده گشت از پای مروان و یزید
حق صادق کی شناسد وانِ زین العابدین؟

مرتضی و آل او با ما چه کردند از جفا
یا چه خلعت یافتیم از معتصم یا مستعین؟

کان همه مقتول و مسموم اند و مجروح از جهان
وین همه میمون و منصورند امیرالفاسقین

در بحث امامت خوب است این نکته را عرض کنم که مامون کسی را خدمت امام رضا(ع) می‌فرستد و از ایشان درباره امامت سوال می‌کند. حضرت نیز با قرآن صحبت می‌کنند و می‌فرمایند: «إنَّ الإِمامَةَ خَصَّ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ بِها إبراهيمَ الخَليلَ عليه السلام بَعدَ النُّبُوَّةِ والخُلَّةِ، مَرتَبَةً ثالِثَةً، وفَضيلَةً شَرَّفَهُ بِها وأشادَ بِها ذِكرَهُ، فَقالَ: «إنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إمامًا»، فَقالَ الخَليلُ عليه السلام سُرورًا بِها: «ومِن ذُرِّيَّتي»؟ قالَ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى: «لا يَنالُ عَهدِي الظّالِمينَ». فَأَبطَلَت هذِهِ الآيَةُ إمامَةَ كُلِّ ظالِمٍ إلى يَومِ القِيامَةِ؛» یعنی خداوند عزّوجل پس از پيامبرى و دوستى، امامت را در مرتبه سوم به ابراهيم خليل اختصاص داد و اين را فضيلتى قرار داد كه او را بدان مشرّف گردانيد و با آن ستودش و فرمود: «من تو را پيشواى مردم گردانيدم». ابراهيم خليل از سر شادى عرض كرد: «فرزندانم را هم؟» خداوند در پاسخ او فرمود: «پيمان من ستمكاران را در بر نگيرد». بدين ترتيب اين آيه، امامت هر ستمگرى را تا روز رستاخيز باطل گرداند».

در فرق اسلامی بزرگان به این مرتبه رسیدند که معنای ولایت را دریافتند. مطلبی از احمد حنبل مشاهده کردم. حنبلی‌ها نسبت به فرق دیگر تعصبات بیشتری دارند. عبدالله پسر احمد حنبل می‌گوید به پدرم گفت از اصحاب پیامبر(ص) برای من بشمار. ایشان هم شمرد ولی اسمی از علی نبرد. گفتم پدر مگر علی(ع) از اصحاب پیامبر نیست؟ ایشان گفت تو اصحاب را از من خواستی ولی علی(ع) جان پیامبر(ص) است، بعد اشاره به آیه مباهله می‌کند که می‌فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛ پس هر كه در اين [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده با تو محاجه كند بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فرا خوانيم سپس مباهله كنيم و لعنت‏ خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».

ایکنا ـ یک بحث دیگر؛ ضرورت امامت است. عموما برای تبیین ضرورت امامت به ادله کلامی استناد می‌شود که شاید برای نسل جدید مقبولیت کافی نداشته باشد و نسل جوان چندان پذیرای ادله کلامی نباشد ولی به نظر می‌رسد خوانش عرفانی از مسئله امامت جذابیت بیشتری برای نسل جوان داشته باشد خصوصا اینکه معنویت به عنوان نیاز همیشگی برای نسل جوان وجود دارد ولی نسل جدید از راه‌های دیگر آن را تامین می‌کند. درباره ظرفیت پرداختن به ابعاد معنوی ولایت و امامت توضیح بفرمایید.

این بحث، بحث مهمی است خصوصا اینکه مدت‌ها است جوی از اروپا و آمریکا شروع شده که دامنه آن به کشورهای دیگر هم کشیده شده است و آن معنویت بدون دین است. عناوین قشنگی‌ هم برای آن درست کردند و ادعا می‌کنند ما دنبال خدای بدون معبد هستیم یا ادعا می‌کنند باید دلتان پاک باشد. این اندیشه برای امروز نیست و پیشینه هم دارد. عرفان بدون شریعت و راهنمای الهی ممکن نیست و به جایی نمی‌رسد. پایه و اساس نسخه شریعت است، عمل کردن به نسخه اسمش طریقت است. تا شما نسخه نداشته باشید، بدون نسخه طبیب نمی‌دانید کدام دارو را بخورید. می‌گویند دلتان صاف باشد، دل که با صابون صاف نمی‌شود با عبادت و زکات و دستورات دین صاف می‌شود.

پس این انحرافات سابقه دارد. معمولا انحراف سوار امر فطری حقیقی می‌شود و الا اثر نمی‌گذارد. تا سکه حقیقی وجود نداشته باشد سکه تقلبی درست نمی‌شود. نیاز به معنویت هم به طور طبیعی در انسان وجود دارد و همه به کانون ماورای مادی در هستی متوجه هستند به خصوص زمانی که دستشان از عوامل مادی کوتاه می‌شود. در منابع عرفان و تصوف هم من دیدم این دعواها سابقه دارد. به طور مثال یحیی بن معاذ را گفتند برخی می‌گویند به جایی رسیده‌ایم که دیگر نماز نمی‌باید کرد، گفت آری رسیدند، اما به دوزخ!

من توصیه می‌کنم علاقه‌مندان به این مباحث کتاب «علی(ع) و فلسفه الهی» علامه طباطبایی را ببینند. ایشان خطب فلسفی امیرالمومنین(ع) را تحلیل کرده است. هر کس این استدلال‌ها را بخواند فطرتا آنها را می‌پذیرد چه برسد به اینکه این محتوا در فرم زیبا قرار بگیرد. وقتی هم قالب و هم مضمون هر دو زیبا شد جذابیتش خیلی بیشتر است. وقتی پیام نیکو را با بیان نیکو به کار ببرید چنین اثری دارد. خداوند، هم خوب سخن می‌گوید و هم سخن خوب می‌گوید. یکی از ادله مهم جذب قرآن فصاحتش است قبل از بلاغت، یعنی همین زیبایی ظاهری والا. همان موقع مشرکین و منافقین می‌خواستند قرآن را از بین ببرند ولی موفق نشدند. چرا؟ چون تا قرآن نازل می‌شد عده‌ای آن را حفظ می‌کردند. چرا این کار را می‌کردند؟ چون قرآن مستقل از محتوا، زیبا بود. خود فصاحت ظاهری باعث دوام یک اثر هنری است. در همان زمان ادبای عرب برخی متحیر بودند که قرآن شعر است یا نثر است، نهایتا به این نتیجه رسیدند که سحر است. معروف است خواجه عبدالله انصاری اولین کسی است که نثر مسجع فارسی را به تقلید از قرآن وارد فارسی کرد.

پیامبران بحث فلسفی پیچیده نمی‌کنند چون نمی‌خواهند تفوق علمی خود را به مردم نشان دهند بلکه دنبال این هستند که مردم سعادتمند شوند. لذا پیامبر(ص) فرمودند ما مامور هستیم به اندازه عقول مردم با آنها سخن بگوییم. مولوی در جایی که مدح امیرالمومنین(ع) را بیان می‌کند این تعبیر را به کار می‌برد:

پست می‌گویم به اندازه عقول
عیب نبود این بود کار رسول

ایشان در همان سروده حضرت را چنین وصف می‌کند:

در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود که داند کیستی

در مروت ابر موسیی به تیه
کآمد از وی خوان و نان بی‌شبیه

ابرها گندم دهد کان را بجهد
پخته و شیرین کند مردم چو شهد

ابر موسی پر رحمت بر گشاد
پخته و شیرین بی زحمت بداد

از برای پخته‌خواران کرم
رحمتش افراخت در عالم علم

ما این مطالب را برای تبیین ولایت اهل بیت(ع) لازم داریم و جوانان به صورت عقلانی می‌توانند آنها را حس کنند. علت اینکه برخی غیر مسلمان و حتی ملحد به اهل بیت(ع) گرایش پیدا می‌کنند همین است. جرج جرداق، شبلی شمیل، میخائیل نعیمه از این افراد بودند. این نشان می‌دهد که این افراد با فطرتشان عظمت علی(ع) را حس کردند نه از راه کلامی و اعتقادی. هر فطرت پاکیزه آنچه حضرت می‌گفت می‌پذیرد و به زبان خودش و زمان خودش ترجمه می‌کند این است که قرآن جاودانه است، این است که کلام علی(ع) جاودانه است و تابع زمان و مکان نیست.

شما کلمات قصار نهج البلاغه را مشاهده کنید. از حضرت درباره توحید و عدل سوال شد. آیا می‌توان در دو کلمه به این پرسش پاسخ داد؟ باید شخص خدای بلاغت باشد تا بتواند چنین کاری را انجام دهد ولی آن حضرت در دو کلمه فرمود: «التَّوْحِيدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ، وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَه» یعنی توحید این است برای خدا توهم نکنی، یعنی برای خودمان خدا نتراشیم. حضرت جای دیگری می‌فرمایند هر چیزی به عنوان خدا تصور کنید آن خالق شما نیست مخلوق شما است. عدل هم این است خدا را متهم به ظلم نکنیم. ایشان یک کتاب را در چند کلمه جا داده است که هم فصاحتش در اوج است، هم بلاغتش در اوج است، هم ایجازش در اوج است.

من سوال می‌کنم اگر خدا بخواهد به بنده‌ای کرامت ببخشد چکارش می‌کند؟ چه کاری است که انسان را کریم می‌کند؟ حضرت می‌فرمایند «إذا أكْرَمَ اللّه ُ عَبدا شَغَلهُ بمَحَبَّتِه» یعنی او را به عشق خودش مشغول می‌کند. عرفان از این لطیف‌تر داریم؟ اصلا حقیقت بهشت که بهشت رضوان گفته می‌شود همین عبادت عاشقانه توام با رضایت پروردگار است. عاشق همین که بداند معشوق از او راضی است از همه بهشت‌ها برتر است. حضرت در این بیان کوتاه می‌فرمایند اگر می‌خواهی خدا به تو کرامت بدهد باید عبادت عاشقانه داشته باشی و خدا کسی را صاحب کرم قرار می‌دهد که او را به محبت خودش مشغول کرده باشد.

ایکنا ـ یکی از خرده‌هایی که به ما شیعیان می‌گیرند این است که شما شیعه هستید چون پدر و مادرتان شیعه بوده‌اند و شما به تقلید شیعه شدید، شاید این حرف تا حدی درست باشد ولی شما نشان دادید طی قرون متمادی که حکومت در اختیار اهل سنت بود و با شیعیان به شدت برخورد می‌شد برخی شعرای ما اشعار صریحی در مدح اهل بیت سرودند و این مسئله را تبلیغ کردند. پرسش من این است شخصیت‌هایی که شیفته اهل بیت(ع) شدند در وجود ایشان چه دیدند که دیگران نداشتند؟

همه چیز دیدند. اسطوره، آرمان‌های انسان‌ است که به آنها دست پیدا نمی‌کند لذا اسطوره می‌سازد ولی علی(ع) جمع همه فضائل است. در شجاعت، در علم، در تقوا، در محبت، در گذشت، در احسان، در همه ابعاد. من نمی‌خواهم احتجاج کنم ولی چرا از خلفای دیگر مجموعه‌ای شبیه نهج البلاغه بر جای نمانده است؟ شخصیت هر کس از کلام او مشخص می‌شود. علی(ع) الآن نیست، دیگران هم نیستند ولی افرادی که شیفته علی(ع) می‌شوند اثر ایشان را می‌بینند، پی به موثر می‌بردند. این همه لطافت در عین استحکام و استواری در کلام حضرت قابل مشاهده است. چه عیب و نقصی می‌توانیم در این شخصیت پیدا کنیم تا توسط دیگران کامل کنیم؟ حتی در ماجرای سقیفه تنها ایرادی که به آن حضرت گرفته شد این بود که علی شوخ‌طبع است، یعنی نقطه قوت را به عنوان نقطه ضعف در نظر گرفتند.

اشاره کردم ما اسطوره‌ها را وقتی می‌تراشیم که چنین شخصیت‌هایی نیستند ولی ما آن را برای خودمان ترسیم می‌کنیم ولی علی(ع) یک مجموعه از همه الگوها و آرزوهای ما است که عین واقعیت تاریخی است، نه خیال. ابن ابی الحدید می‌گوید بعضی می‌گویند خیلی از عبارات نهج البلاغه را سید رضی خودش ساخته است. ایشان پاسخ می‌دهد شما مقدمه سیدرضی بر نهج البلاغه را با متن نهج البلاغه مقایسه کنید، اصلا قابل قیاس است؟ اگر کسی با عربی آشنا باشد متوجه تفاوت این دو متن می‌شود ولی افرادی این مدعیات را مطرح کردند.

اصلا وجدانیات نیاز به استدلال ندارد و شما می‌توانی با همه وجودت عظمت شخصیت امیرالمومنین(ع) را از خلال کلماتی که از ایشان بر جای مانده است حس کنی و نیاز به دلیل و برهان ندارد، کما اینکه مولوی می‌گوید:

آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب‌‌

شیخ جنید در عرفان به سید الطائفه معروف است. ایشان 1300 سال قبل تصریح می‌کند که پیشوای ما در اصول و سیر و سلوک علی مرتضی(ع) است. لذا پیروان جنید مثل حلاج عمدتا جرمشان عشق به علی مرتضی(ع) بوده است. ایشان این را می‌گوید، مولوی در داستان عمرو بن عبدود می‌گوید:

او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی

آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجده‌گاه

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای
شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست
زانک بی شمشیر کشتن کار اوست

جالب این است که برخی این بیت آخر را حذف کردند و گفتند غلو است! مولوی می‌گوید بدون شمشیر کشتن کار خدا است، مگر تو خدایی؟ حضرت وقتی جواب می‌دهد می‌فرماید:

گفت من تیغ از پی حق می‌زنم
بنده حقم نه مامور تنم

ما رمیت اذ رمیتم در حراب
من چو تیغم وان زننده آفتاب

مولوی در ادامه از بیان آن حضرت که فرمودند «اَلْمُؤْمِنُ مَنْ كانَ حُبُّهُ لِلّهِ وَ بُغْضُهُ لِلّهِ وَ اَخْذُهُ لِلّهِ وَ تَرْكُهُ لِلّهِ» استفاده می‌کند و می‌گوید:

تا احب لله آید نام من
تا که ابغض لله آید کام من

تا که اعطا لله آید جود من
تا که امسک لله آید بود من

بخل من لله عطا لله و بس
جمله لله‌ام نیم من آن کس

کسی که جمله لله است کجایش را تعریف کنیم؟ یک بانوی آلمانی به نام خانم آنه ماری شیمل در صفحه سنگ قبرش جمله «النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» را نوشته است. یکی دیگر از مستشرقان می‌گوید علی(ع) مثل دریای بیکران است که به انسان فقط مجال مبهوت شدن می‌دهد.

ایکنا ـ سوال پایانی یک سوال انتقادی است. برخی بر این باورند که ما حضرت علی(ع) را مختص خودمان یعنی شیعیان کردیم و در خصوص ایشان عموما به بحث خلافت پرداختیم و حجم بالای آثاری که درباره ایشان تدوین شده اثبات خلافت ایشان است. در واقع ما شیعیان نگاهی انحصاری و محدود به شخصیت ایشان داریم. شما به این دیدگاه موافقید؟

به نکته ظریفی اشاره کردید. واقعا حیف است که ما فقط به خلافت آن حضرت بپردازیم. البته این مسئله به نوعی ناشی از حالت تقابلی است یعنی چندین قرن به شیعه فشار آمده و به یکباره این فنر رها شده است و شیعه می‌خواهد ابراز وجود کند تا این حق پایمال نشود ولی در واقع حیف است فقط یک گوشه این اقیانوس بیکران را کاوش کنیم. باید ابعاد دیگر را هم عرضه کنیم. من یکبار برای یک استاد عرب‌زبان بعضی ابیات عربی شمس یا سعدی را خواندم با شگفتی می‌گفت این آدم به زبان فارسی هم به همین خوبی شعر می‌گوید؟ برخورد ما با امیرالمومنین(ع) هم همینطور است و فقط به یک جنبه شخصیت ایشان توجه کردیم.

امیرالمومنین(ع) خدای ادب است ولی این وجه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. من نقد ادبی درس می‌دهم اصلا پایه‌گذار نقد امیرالمومنین(ع) است وقتی می‌فرماید: «خُذوا الحَقَ مِن أهلِ الباطِل، و لا تأخُذوا الباطِلَ مِن أهلِ الحَقِّ، كونوا نُقّادَ الكَلامِ» شما حق را از اهل باطل بپذیرید، باطل را از اهل حق نپذیرید و نکته‌سنجش باشید. اصلا نقادی یعنی نکته‌سنجی. علی(ع) وارد مسجد می‌شود و گروهی داشتند درباره بهترین شاعر عرب صحبت می‌کردند. حضرت پرسیدند به چه نتیجه‌ای رسیدید؟ پاسخ دادند هنوز به نتیجه نرسیدیم، نظر شما چیست؟ از اینجا به بعد در نهج البلاغه است که حضرت فرمودند: «فَإِنْ كَانَ وَ لَا بُدَّ، فَالْمَلِكُ الضِّلِّيلُ» یعنی اگر اصرار می‌کنید نظرم را بدهم می‌گویم می‌گویم بهترین شاعر ملک الضلیل است. «ملک الضلیل» یعنی پادشاه گمراه. مسلمانان امرو القیس شاعر جاهلیت عرب را به این نام می‌نامیدند چون بسیار شاعر قوی بود ولی مشرک بود. شما در این اظهار نظر انصاف آن حضرت را ببینید، عدالت حضرت را ببینید. این جنبه‌های شخصیت حضرت مغفول مانده است. اگر مردم این جنبه‌ها را ببینید عاشق آن حضرت می‌شوند.

بحث فتوت و فتوت‌نامه و آیین‌های جوانمردی از کجا شروع شد؟ همه‌شان از فتوت علی(ع) و جوانمردی علی(ع) بهره بردند. آیین‌های جوانمردی از طریق سلمان فارسی به ایران منتقل شده است و به همین دلیل اکثر آنها ایرانی هستند. این فتوت‌نامه تا آفریقا و شام و مصر و عراق هم رفته است ولی همه به جوانمردی علی(ع)، به لطف علی(ع)، به احسان علی(ع) برمی‌گردد. سعدی قصه‌ای نقل می‌کند مبنی براینکه زنی به شوهرش می‌گوید از بقال سر کوچه خرید نکن چون مشتری ندارد برو از فروشگاه‌های بزرگ خرید کن. شوهر جواب می‌دهد:

ره نیکمردان آزاده گیر
چو استاده‌ای دست افتاده گیر

ببخشای کآنان که مرد حقند
خریدار دکان بی رونقند

جوانمرد اگر راست خواهی ولیست
کرم پیشه شاه مردان علیست

اصلا سعدی بابهانه و بی‌بهانه اشعارش را به علی(ع) وصل می‌کند. علی(ع) فقط کننده در خیبر نیست، علی(ع) فقط خلیفه اول نیست، خیلی از وجوه شخصیت ایشان مغفول مانده است. هانری کربن مقدمه‌ای بر فتوت‌نامه‌ها دارد در آنجا می‌گوید علت اینکه الگوی جوانمردی فرقه‌های اسلامی علی(ع) شده فقط جمله «لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار» نیست، بعد حکایتی از اهل سنت نقل می‌کند که پیامبر(ص) با اصحاب صحبت می‌کردند یکی از اصحاب گفت زن و مرد بیگانه‌ای با هم به خانه‌ای رفتند تا گناه کنند. می‌خواستند از حضرت اجازه بگیرند تجسس کنند ولی رسول خدا به هیچ کس اجازه نداده تا اینکه علی(ع) آمد و پیامبر(ص) به علی(ع) فرمودند تو برو. وقتی علی(ع) به آن خانه رفت چشم خود را بست و داخل خانه را نگاه کرد و برگشت نزد پیامبر(ص) و به ایشان گفت همه خانه را گشتم ولی هیچ چیز ندیدم.

در اینجا پیامبر(ص) فرمودند: «انت فتی هذه الامه» یعنی تو جوانمرد این امتی. این را کدام فطرت نمی‌پسندد؟ علی(ع) این است! علی(ع) فقط شمشیر نیست، علی(ع) فقط خلیفه نیست. لذا ریشه جوانمردی به علی(ع) برمی‌گردد. یک اشاره علی(ع) یک فرهنگ می‌سازد، یک فرقه می‌سازد. وقتی مغول حمله کرد همه در برابر مغول شکست خوردند و فقط سربداران که یک گروه کشاورز اهل دین بودند توانستند مقاومت کنند و صد سال مقابل مغول ایستادند و مغول نتوانست منطقه آنها را بگیرد. سربداران شاخه‌ای از جوانمردان و پیروان علی(ع) بودند. با اینکه مذهبشان سنی بود ولی رفتارشان کاملا علوی است.

جوانمردان سه اصل دارند؛ یکی اینکه بنیان‌گذار فتوت ابراهیم خلیل است چون قرآن می‌فرماید: «قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ». اصل دوم اینکه محور جوانمردی علی(ع) است به خاطر همین روایتی که نقل کردم. اصل سوم این است رکن سوم جوانمردی امام زمان(عج) است که می‌آید تا جوانمردی را بر جهان مستولی کند. در متون عرفانی و حکمی می‌نویسند فتوت، مقدمه عدالت است و عدالت شرط امامت است و بدون جوانمردی کسی عادل نمی‌شود. این فتوت‌نامه‌ها راهنمای اخلاق عملی و اخلاق زندگی است که در اختیار ما قرار گرفته است و برخواسته از سیره امیر مومنان(ع) است.

انتهای پیام
captcha