به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین علیرضا آل بویه، استادیار فلسفه اخلاق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 14 خرداد ماه در نشست علمی «نقد خودگروی اخلاقی از منظر قرآن کریم» که از سوی انجمن علمی معارف دانشگاه شهید بهشتی و آکادمی اخلاقپژوهی روشمند برگزار شد، با بیان اینکه براساس خودگروی روانشناختی، تنها چیزی که انسانها میطلبند در نهایت همان منافع شخصی آنان است، گفت: براساس خودگروی روانشناسی ما طوری ساخته شدهایم که صرفا به دنبال منافع شخصی خودمان هستیم. البته اینکه گفته شود همواره به فکر منافع خودمان هستیم به معنای آن نیست که نمیتوان به فکر منافع دیگران باشیم بلکه در عین اینکه ما به فکر منافع دیگران هستیم به فکر منافع خودمان هم هستیم و این دو در تنافی با هم تعریف نمیشوند.
وی با بیان اینکه براساس خودگرایی روانشناسی ما نمیتوانیم دیگرگرایی صرف داشته باشیم، افزود: اگر خودگرایی روانشناختی تلقی به قبول شود یعنی هر کار دیگرگرایانه هم بکنیم باید تفسیری خودگرایانه انجام دهیم. پس سخن بر سر این است که اگر انسان ذاتا خودگرایانه خلق شده باشد جایی برای نظریات اخلاقی دیگرگرایانه اعم از دیگرگرایانه صرف یا سودگرایانه، وجود دارد؟ واضح و روشن است که خیر. اگر ساخت ذهنی ما خودگرایانه باشد دیگر جایی برای نظریات سودگرایانه و دیگرگرایانه در اخلاق باقی نمیماند زیرا نمیتوانیم کاری را برای دیگران به خاطر آنها انجام دهیم و هر کاری میکنیم برای خودمان است.
آل بویه با طرح این پرسش که اگر خودگرایی روانشناختی را بپذیریم خودگرایی اخلاقی هم میتواند درست باشد؟ تصریح کرد: خودگرایی اخلاقی یکی از نظریات اخلاقی است که ذیل غایتگرایی اخلاقی میگنجد البته وقتی ما از نتایج و غایات و پیامدهای اخلاقی سخن میگوییم همه یک معنا دارند. در غایتگرایی، ارزش اخلاقی افعال براساس نتایج و پیامدهای آن تعیین میشوند و پیامدها هستند که خوبی و بدی را میسازند، حال این سؤال مطرح است که این نتایج برای دیگران به تنهایی مطرح است یا برای خود فرد هم مطرح است؟
استاد حوزه علمیه بیان کرد: در خودگرایی اخلاقی کاری باید انجام شود که منافع فاعل اخلاقی را تامین کند، پیشینه خودگرایی اخلاقی به یونان باستان برگشت دارد و اینکه منافع فاعل در چیست از دو بعد یعنی مدت و مصادیق منفعت مورد اختلاف است؛ برخی منافع فاعل را در لذات کوتاه مدت دانسته و دم را غنیمت شمرده و در پی لذات کوتاه بودند و در مقابل آنها، غالب خودگرایان لذات کوتاهمدت را غیرعقلانی دانسته و لذات بلندمدت را مبنا قرار میدهند.
وی با اشاره به دلایلی که برخی برای روانشناختی خودگرایی ذکر کردهاند، افزود: یکی از این دلایل، خودگرایی روانشناختی است یعنی برخی گمان دارند وقتی ما ذاتا خودگرا خلق شدهایم تنها نظریهای که با سنخ ما سازگار است خودگرایی اخلاقی است؛ زیرا ما خودگرا خلق شدهایم و از جهت اخلاقی هم باید اینطور باشیم؛ آقای حسینی رامندی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی این مطلب را از کمپل و پالمر ذکر و تلقی به قبول کرده است زیرا وقتی به اصول خودگرایی اخلاقی در قرآن میپردازد میگوید میتوان با مبانی خودگرایی اخلاق در قرآن، خودگرایی روانشناختی را یکی از این مبانی دانست یعنی گویی چون قرآن، انسان را از جهت روانی به فکر منافع خود میداند پس در اخلاق هم باید خودگرا باشیم لذا مبنای خودگرایی اخلاقی را خودگرایی روانشناختی میداند. پس ما به این دلیل باید به دنبال منافع اخلاقی خودمان باشیم که سنخ روانشناسی وجود ما اینگونه خلق شده است.
آل بویه تصریح کرد: آیا خودگرایی روانشناختی بر فرض اعتبار میتواند دلیلی بر خودگرایی اخلاقی باشد؟ به نظر بنده این درست و دقیق نیست زیرا اصلا خودگرایی روانشناختی فرض درستی نیست و امروزه تقریبا بسیاری از روانشناسان آن را رد میکنند ولی حتی اگر آن را بپذیریم هم باز دلیلی بر خودگرایی اخلاقی نیست.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه ما برای اثبات اینکه به لحاظ روانی خودگرا خلق شدهایم یا باید به دلایل فلسفی یا به دلایل تجربی تمسک کنیم، اظهار کرد: پالمر متعرض دلایل تجربی شده است زیرا اینها معتقدند مباحث روانشناسی اخلاق جزء علوم تجربی است در نتیجه باید دلیل تجربی برای خودگرایی بیاوریم و در این صورت چگونه میتوان ثابت کرد که همه انسانها، خودگرا خلق شدهاند زیرا امکان اثبات آن برای همه افراد وجود ندارد؛ بنابراین گزاره تجربی که بگوید همه انسانها به فکر منافع خودشان هستند قابل اثبات برای همه در عالم خارج نیست و ممکن است انسانهایی باشند که به فکر منافع خودشان نباشند.
آل بویه گفت: پالمر میگوید افراد معتقد به خودگرایی روانشناختی چگونه میتوانند یقین کنند که فردی زندگی خود را فدای دوستش میکند یا پزشکی در میان جزامیان زندگی کرده و به درمان آنان میپردازد و نفع شخصی خود را مدنظر قرار نداده است؛ خودگرایان روان شناختی درصدد توجیه این مسائل برمیآیند ولی نمیتواند از منظر تجربی آن را ثابت کنند.
آل بویه بیان کرد: اگر فردی صرفا به فکر منافع دیگران باشد و حتی وقتی به فکر تامین غذا و خوراک برای خود است باز برای این است که توانی به دست آورد که به دیگران خدمت کند و اعتقادی هم به زندگی بعد از مرگ ندارد باز آیا میتوان چنین فردی را انسان ندانست؟ به نظر میرسد این ادعا درست نیست مگر آنکه بگوییم به فکر منافع خود بودن جزء ذاتیات انسان نیست.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با تاکید براینکه این نگاه گرچه در گذشته مورد قبول بوده است ولی امروزه مورد پذیرش نیست، تصریح کرد: بر فرض آنکه بپذیریم خودگرایی روانشناسی درست است آیا باز میتوان خودگرایی اخلاقی را مبتنی بر خودگرایی روانشناسی بدانیم؟ به نظر بنده این موضوع هم درست نیست ولی برخی در اینجا مرتکب اشتباه شدهاند.
وی تاکید کرد: خودگرایی روانشناختی میگوید ما اینگونه خلق شدهایم و خودگرایی اخلاقی میگوید باید به فکر منافع خود باشیم ولی اخلاق در مورد صفات و افعال اختیاری انسانها سخن میگوید و اگر ما به لحاظ اخلاقی اینگونه خلق شدهایم که خودبخود به فکر منافعمان هستیم آیا توصیه به این مسئله، لغو و تحصیل حاصل نیست و توصیه خودگرایی اخلاقی معنایی دارد؟ آیا در این صورت اخلاق معنا دارد؛ پس اگر خودگرایی اخلاقی صحت داشته باشد همانطور که خودگرایی روانشناختی با ما سازگار نیست خودگرایی اخلاقی هم به این معنا ناسازگار است و این موضوع قابل اثبات از طریق قرآن هم نیست زیرا برای اثبات یک نظریه از منظر قرآن ابتدا باید خود آن درست باشد.
وی اضافه کرد: نتیجه اینکه اولا نمیتوان این مبنای نامعقول را از قرآن اثبات کرد زیرا خودگرایی روانشناسی مبنائا درست نیست و ثانیا شواهدی در این عرصه نداریم و شواهدی هم که برخی از قرآن ارائه کردهاند درست نیست.
وی افزود: آقای حسینی رامندی معتقد به آن است که خودگرایی اخلاقی از خودگرایی روانشناختی مبنا میگیرد و قابل اثبات از قرآن است و ما میتوانیم مبانی خودگرایی روانشناختی را از قرآن بگیریم ولی این بحث در فلسفه تعلیم و تربیت هم مطرح است یعنی ما یکسری اصول و مبانی و اهداف و روش و موانع تربیتی داریم؛ مبانی تربیت ناظر به هستها است؛ مثلا آیا ما دارای فطرت الهی و یا فطرت هستیم یا خیر؟
استاد حوزه علمیه اظهار کرد: اصول هم ناظر به بایدها و نبایدها است؛ به عنوان نمونه یکی از اصول تربیتی این است که انسان باید فطرت الهی خود را شکوفا کند و این اصل مبتنی بر مبنای وجودی است یعنی اگر انسان بر مبنای فطرت ساخته شده است این باید هم معنا دار است ولی اگر فطرت را به عنوان مبنا نپذیریم اصل لزوم شکوفایی فطرت را هم نمیتوانیم بپذیریم.
وی اضافه کرد: وی معتقد است ما با تحلیل اصل کمالگرایی فطری میتوانیم دریابیم که خودگرایی اخلاقی ویژگی همه انسانها است زیرا بین کمال و سعادت با رفتار اخلاقی فرد رابطه علی و تکوینی دارد و عمل خوب و بد انسان در شکلگیری چهره باطنی او نقش اساسی دارد.
انتهای پیام