دلایل لزوم تخصصی شدن فلسفه دین در سیستم دانشگاهی
کد خبر: 4112159
تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۷
اعظم قاسمی بیان کرد:

دلایل لزوم تخصصی شدن فلسفه دین در سیستم دانشگاهی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: اگر از آغاز فلسفه افلاطون و ارسطو تا فیلسوفان معاصر را بررسی کنیم به نتیجه می‌رسیم که درباره مسائل مختلفی همانند سیاست، زیبایی، هنر و .. نظریه‌پردازی‌های مختلفی کرده‌اند اما در سیستم دانشگاهی صرفاً می‌توان بخشی از آن را آموزش داد لذا ناچاریم به سمت تخصصی شدن برویم.

اعظم قاسمی

به گزارش خبرنگار ایکنا، اعظم قاسمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، امروز چهارشنبه 14 دی ماه در نشست «مسائل اصلی و بنیادی فلسفه دین» که از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد به سخنرانی پرداخت. در ادامه متن سخنان وی را می‌خوانید:

سؤالی که برای بنده وجود دارد این است که آیا مسائل و موضوعات فلسفه دین اهمیت یکسانی دارند و مسائل اصلی و بنیادین فلسفه دین کدامند؟ برای جواب به این سؤال که موضوع سخنرانی بنده هست نیاز به پاسخگویی به چند پرسش دیگر از جمله نسبت فلسفه و دین، نسبت فلسفه دین و دین و نسبت فلسفه دین و فلسفه داریم؟ درباره نسبت فلسفه و دین باید گفت وقتی می‌خواهیم نسبت دو چیز را با هم بسنجیم ابتدا باید تعاریفی از آن کلمات داشته باشیم. درباره اینکه منظور از فلسفه چیست باید گفت تعاریف در این زمینه مختلف است و مثلاً ارسطو و ملاصدرا دیدگاهی متفاوت از فلسفه دارند. درباره دین هم تعاریف آنقدر گسترده است که باید کتاب‌های مختلفی نوشته شوند. ما در تعریف فلسفه، بنا را بر تعریف ارسطو می‌گذاریم که هدف فلسفه را شناخت حقیقت می‌داند و دین را هم مجموعه‌ای از باورها می‌دانیم که از طریق وحی به انسان منتقل می‌شود که البته در این زمینه ادیان غیر ابراهیمی از دایره تعریف خارج می‌شوند.

رابطه دین و فلسفه

به لحاظ منطقی می‌توان چند حالت را در نظر گرفت از جمله اینکه دین و فلسفه رابطه‌ای ندارند چون دین از طریق پیامبر به انسان می‌‌رسد اما فلسفه با وحی و پیامبر کاری ندارد و در دین با ایمان و در فلسفه با عقلانیت بشری سر و کار داریم. حالت دیگر این است که دین و فلسفه با هم نسبت دارند که البته چنین رویکردی را هم در اسلام، هم مسیحیت و هم یهودیت می‌بینیم. در برخی موارد گفته شده که منبع عقل و وحی یکی است که همان خداست لذا فلسفه و دین ارتباط دارند و معرفت هر دو یکی است. در حالت سوم که افراطی‌ترین نسبت را بین فلسفه و دین برقرار می‌‌کند گفته می‌شود فلسفه از دین قابل استخراج است یعنی مثلاً در قرآن، مطالبی وجود دارد که می‌توان فلسفه را از آن استخراج کرد. البته چنین افرادی معتقد به علوم انسانی اسلامی هستند و نه تنها در زمینه فلسفه بلکه معتقدند که می‌‌توان از اقتصاد اسلامی یا روانشناسی اسلامی سخن گفت همانگونه که هانری کربن قائل به حکمت نبوی است که البته دیدگاه وی با برخی افراد در زمینه علوم انسانی اسلامی متفاوت است. در اینجا گفته می‌‌شود دین هر معرفتی از جمله فلسفه را به ما می‌دهد. به هرکدام از این سه حالت معتقد باشیم آن وقت می‌توانیم از فلسفه اسلامی، مسیحی و یهودی سخن بگوییم.

سؤال دیگر نسبت فلسفه دین و فلسفه است. ادعاهای زیادی در این زمینه مطرح شده است. اسلام طرفدار علم است و می‌گوید آن را بیاموزید ولو اینکه در چین باشد اما در اسلام هم مسائل چالش برانگیز بین عقل و دین وجود دارد. از همان ابتدا که فلسفه وارد دنیای اسلام می‌شود شاهد چالش‌ها و مخالفت‌هایی با آن بوده‌ایم بنابراین چاره‌ای نبود غیر از اینکه آنچه فیلسوفان می‌گویند مورد تأویل قرار گیرد و اغلب آنها که وارد این حوزه شده‌اند صدرائیان بوده‌اند. فارغ از باوری که هرکسی در این زمینه دارد در خصوص چیستی فلسفه‌های دینی باید به منابع و مستندات تاریخی اشاره کرد. از نظر فیلسوفان مسلمان و مخصوصاً فلسفه صدرایی، بین حکمت و فلسفه تفاوت وجود دارد چراکه حکمت از نظر حکیمان مسلمان یک دانش مقدس و از شریف‌ترین علوم و با سایر دانش‌ها متفاوت است.

دشواری‌های رابطه فلسفه دین و فلسفه

سؤال سوم در مورد نسبت فلسفه دین و فلسفه است. وقتی می‌‌خواهیم نسبت فلسفه دین و فلسفه را بررسی کنیم باید به مواردی همانند کلام جدید و قدیم بپردازیم. وظیفه کلام قدیم دفاع از آموزه‌های دینی در مقابل چالش‌های آن است اما فلسفه دین هرگز چنین مأموریتی را برای خود تعریف نکرده است. در مورد کلام جدید هم دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد و از جمله در برخی تعریف‌ها با فلسفه دین یکی می‌شود و گفته شده هدف هر دوی آنها یکی است. ممکن است که فیلسوف، دغدغه دینی داشته باشد اما روشی که به کار می‌برد روش فلسفی است و نباید دغدغه خود را دخالت دهد ولی متکلم، در کلام، آگاهانه هدفش دفاع و اثبات است.

در مورد الهیات فلسفی، نظری که وجود دارد این است که به تبیین و اثبات فلسفی باورهای دینی می‌پردازد. برخی از مسائل فلسفه دین کاملا مرتبط با الهیات هستند و از الهیات تفکیک نمی‌شوند. در مورد فلسفه دین هم همانند خود دین تعاریف متفاوتی شده؛ از جمله کسانی می‌‌گویند فلسفه دین به معنای تبیین فلسفی باورهای دینی و دفاع عقلانی از آنهاست. یکی دیگر از تعاریف، تبیین و تحلیل عقلی از گزاره‌های بنیادین دینی است که ممکن است گزاره رد یا اثبات شود. مسئله دیگر این است که آیا می‌توانیم بگوییم فلسفه دین از مبانی فلسفیِ فلسفه دین صحبت می‌کند؟ در اینجا گفته شده فلسفه یک معرفت بشری است پس نمی‌‌تواند فلسفه دین را تشریح کند بنابراین به نظر می‌رسد یکی از دشواری‌های رابطه فلسفه دین و فلسفه همین باشد.

نسبت فلسفه دین و دین به چه چیزی بستگی دارد؟

درباره دلایل تخصصی شدن فلسفه دین در سیستم دانشگاهی باید گفت اگر از آغاز فلسفه افلاطون و ارسطو تا فیلسوفان معاصر را بررسی کنیم به نتیجه می‌رسیم که درباره مسائل مختلفی همانند سیاست، زیبایی، هنر و .. نظریه‌پردازی‌های مختلفی کرده‌اند اما در سیستم دانشگاهی صرفاً می‌توان بخشی از آن را آموزش داد لذا ناچاریم به سمت تخصصی شدن برویم. خود بنده هم معتقدم که فلسفه دین، بخشی از فلسفه است چون کسی که می‌خواهد در زمینه فلسفه دین کار کند، کارش جدا از فلسفه نیست. در واقع فیلسوف این آزادی عمل را دارد که درباره مسائل مختلفی از جمله دین تأمل کند.

وقتی فیلسوف درباره دین یا آموزه‌های دینی بحث کند در واقع به دین به چشم یک معرفت نگاه می‌کند. حال آیا کسی که متفکر فلسفه در حوزه دین است می‌تواند درباره آموزه‌های مطرح شده در آن دین اعم از الهیاتی، اخلاقی، احکام دین و ... بحث کند؟ با چنین نگاهی، فیلسوف دین معتقد است که دین از قدسیت خودش پایین آمده و در واقع در جایگاهی قرار گرفته که می‌توان درباره آن بحث کرد و دیگر آن دین وحیانی نیست اما گاهی هم از منظر کلامی به این موضوع نگاه می‌کنیم. بنابراین نسبت بین فلسفه دین و دین بستگی به فردی دارد که در حال پژوهش است و باید روشن شود که آیا رویکرد وی کلامی، فلسفی یا... است چون در هر صورت نتیجه‌گیری ما متفاوت خواهد بود. لذا درباره اینکه کدام‌یک از این مسائل، مسئله اصلی فلسفه دین است نتیجه می‌گیریم که باید رویکرد اصلی و فرعی فیلسوف دین را مورد ارزیابی قرار دهیم. همچنین بررسی قلمرو دین و معنای آن در چنین مقوله‌ای قابل ارزیابی است.

انتهای پیام
captcha