به گزارش ایکنا، مراسم بزرگداشت روز جهانی فلسفه با عنوان «فلسفه و اخلاق اجتماعی» روز دوشنبه ۳۰ آبانماه با حضور غلامرضا اعوانی، حجتالاسلام و المسلمین عسکر دیرباز، محمدجواد لاریجانی، حجتالاسلام و المسلمین احمدحسین شریفی و حسین غفاری در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
در این نشست غلامرضا اعوانی، استاد پیشکسوت فلسفه در سخنانی گفت: من بحثم را با تعریف فلسفه آغاز میکنم، چون در فلسفه اسلامی تعریف خیلی مهم است. موضوع علم باید تعریف شود برای اینکه مسائل علم، عوارض ذاتی موضوع است. اگر ندانید موضوع چیست مسائل مخلوط میشود. بنابراین تعریف موضوع خیلی مهم است. در هر تعریف از حکمت، اخلاق گنجانده شده است. باید به این نکته هم توجه داشته باشید که در قدیم بین اخلاق فردی و اجتماعی فرق نبوده و پیوسته بوده است. اخلاق با سیاست ارتباط داشته و سیاست با اخلاق ارتباط داشته است.
وی افزود: طبق یک تعریف حکمت علم به حقایق اشیا است که شامل انسان هم هست. در حقیقت نمیشود انسان از اخلاق صرف نظر کند. طبق یک تعریف دیگر حکمت، استکمال نفس انسانی است. استکمال نفس با فضیلت ارتباط دارد یا ندارد؟ با اخلاق فردی و اجتماعی ارتباط دارد یا ندارد؟ یکی از مهمترین تعاریفی که از حکمت شده است «تأله» است. ما ملاصدرا را صدرالمتالهین میدانیم. این تعریف اولین بار از فلاطون بیان شده است. افلاطون حکمت را تشبه به خدا میدانست. حکمت یک کل است و شما نمیتوانید اخلاق را از مسائل الهی جدا کنید. انسان ابعادی دارد و بعد اصلی او الهی است. این ایده مبتنی بر نظریه اسما و صفات است. همه این صفات الهی در انسان هست. نفس انسان بافته از ایدههای الهی است. بنابراین تشبه به اخلاق به معنای تخلق به اخلاق الهی است. شما اینجا به جهانبینی دینی نزدیک میشوید.
اعوانی ادامه داد: همچنین حکمت را به تولد ثانی تعریف کردند. همانطور که ماما بچه را به وجود نمیآورد و سعی میکند او را سالم به دنیا بیاورد حکیم هم سعی میکند حقایقی که به طور فطری در انسان وجود دارد را به طور سالم به منصه ظهور برساند.
وی تاکید کرد: سقراط تعریف دیگری از فلسفه دارد و از نظر او فلسفه پژوهش در معنای زندگی است. سقراط پس از محکوم شدن به مرگ این حرف را میزند؛ بزرگترین موهبت برای آدمی این است که هر روز درباره فضائل انسانی سخن بگوید و بشنود و درباره خود و دیگران پژوهش کند. زندگی ناسنجیده بدون وارسی و تحقیق فاقد ارزش است یعنی شایسته زیستن نیست. بنابراین از این تعریف، اخلاق به دست میآید. باید انسان وارسی کند معنای زندگی چیست و حقیقت انسان چیست. ما بیخود خلق نشدیم. وجود انسان یک وجود بسیار ذیقیمت است. به تعبیر مولوی انسان باید بیندیشد «از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود/ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم». پس موضوع فلسفه از نظر سقراط خودشناسی بود. او خودش را به خرمگسی تشبیه میکرد که نیش میزند تا مردم از خواب بیدار شوند.
وی افزود: در همه تعاریف حکمت، فضیلت سهم بسیار مهمی دارد. اخلاق مبتنی بر فضیلت و اختیار است. خداوند همه صفات خود را به انسان داده و یکی از صفات خداوند اختیار است. بنابراین عمل فضیلت باید مبتنی بر اختیار باشد. در عین حال گرایشهای زیادی در اسلام بوده که اختیار انسان را نفی میکردند. ما باید این گرایشها را بررسی کنیم و به آنها پاسخ بدهیم.
در ادامه نشست حسین غفاری، استاد دانشگاه تهران سخنرانی کرد و گفت: در فرهنگ شیعی و اسلامی خودمان موضوع فلسفه اجتماعی بسیار نحیف و ضعیف است یعنی هرچه در مابعدالطبیعه، متافیزیک، اخلاق، علم النفس دست قوی و برتر داریم و هنوز دنیا به ظرفیت و توانایی فلسفه اسلامی در پیشبرد اهداف فلسفه اولی و متافیزیک و انسانشناسی واقف نشده است و هنوز خیلی کار دارد این روشن شود که علت عمدهاش هم ضعف خود ما در ناتوانی از تبیین و ارائه و بیان این مطالب است، با اینکه در این حوزه منابع بهروزی داریم که میشود از آن استفاده کرد مشکلی که وجود دارد و این مشکل هم به لحاظ نظری و هم عملی گریبانگیر ما است، فلسفه اجتماعی است. ما در فلسفه اجتماعی بسیار ضعیف هستیم. در سنت حکمت شیعی از فارابی و ابن سینا که بگذرید دیگر صحبتی از فلسفه اجتماعی نیست. البته در پارهای جهات دیگر هم همینطور است. مثلا ما در فلسفه مضاف یا فلسفههای انضمامی ضعف داریم و فلسفه اسلامی امکاناتش به فعلیت نرسیده است. در فلسفه اجتماعی از همه جا بیشتر مشکل داریم. علت و سر این مشکل را عرض میکنم.
وی افزود: علت قضیه و تمام العله نداشتن نظام حکومتی است یعنی هر جامعهای که خودش نظام حکومتی نداشته باشد و درصدد نظام حکومتی درنیاید با همه این مشکلات روبرو خواهد شد. دنیای غرب برعکس ماست، یعنی دنیای غرب در متافیزیک خیلی افول کرده و شیب نزولی داشته است. اساسا فلسفه اسم و رسمش از بین رفته ولی در فلسفه اجتماعی خیلی پیشرفت کردند. البته باز هم ثمره کارهای افلاطون و ارسطو بوده ولی خودشان هم در دوران جدید پیشرفت کردند چون با چنگ و دندان برای خودشان نظام درست کردند. هر ایسمی یک مکتب فکری است و هرکدام سعی کردند گلیم خود را از آب بیرون بکشند.
وی ادامه داد: چرا در ما این اتفاق نیفتاده است؟ علت این قضیه وجود دین است یعنی دین همانطور که نعمات زیادی به ما داده ما را از اموری بازداشته. شاید شنیدن این حرف دشوار باشد. در یک خانوادهای که پدر ثروتمند است بچهها نوعا آدمهای توانمندی نخواهند شد. برعکس افرادی که در خانواده متوسط و ضعیف به دنیا میآیند، بعد از یک مدت افراد بسیار توانمندی میشوند و خودشان ثروت تولید میکنند. چرا؟ چون چیز آمادهای در مقابلشان نبوده است و میخواستند کارشان را پیش ببرند. مَثل دین با ما همین است. اسلام پدری ثروتمند است و همه چیز دارد ولی چون لقمه آماده در دهان ما گذاشته دیگر ما احتیاجی به اینکه دنبال کار کردن برویم پیدا نکردیم. با این مثال میخواهم بگویم مسئله دین در جامعه ما از نظر نظام سیاسی و حکومتی چنین وضعیتی ایجاد کرده است.
انتهای پیام