تقویت و گسترش علوم انسانی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
کد خبر: 4095922
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۹

تقویت و گسترش علوم انسانی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت

در میان طبقه‌بندی‌های علوم مختلف، علوم انسانی، با توجه به موضوع آن که انسان است، وابستگی و ارتباط زیادی به محیط جغرافیایی، شرایط اجتماعی، گذشته‌های تاریخی و باورهای ذهنی جامعه دارد؛ بنابراین، برای حل مسائل هر جامعه، باید از علومی که بر پایه شرایط بومی تولید شده باشد، استفاده کرد؛ و اساساً حل مسائل هر جامعه بر پایه علوم انسانی غیر بومی، چیزی جز قدم برداشتن در بی‌راهه نیست.

به گزارش ایکنا، به نقل از دفتر ارتباطات مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، هم‌اکنون بسیاری از مسائل و دیدگاه‌های نخبگان و اندیشمندان علوم انسانی ما، غیر بومی وتحت تأثیر دیدگاه‌های آن دسته از اندیشمندان علوم انسانی است که در غرب رشد و نمو پیدا کرده و براساس محیط اجتماعی محل زندگی، دست به تدوین علوم انسانی زده‌اند. از این رو، یکی از اهداف پیشرفتی جمهوری اسلامی ایران، توجه به تولید علوم انسانی بومی و سرمایه‌گذاری ویژه در این زمینه است که اندیشمندان علوم انسانی، با استفاده از مبانی اسلامی و مبانی علمی تمدن اسلامی و بهره‌مندی از مزایا دستاوردهای بشری نسبت به تدوین و تدریس و ترویج علومی همت گمارند که ریشه در فرهنگ و تمدن بومی ایران اسلامی داشته باشد؛ بر این اساس و با توجه به ضرورت تدوین علوم انسانی و تقویت وگسترش این علم اصیل، بر اساس پیشنهاد اندیشکده علم و پس از طی مراحل تایید و تصویب، در یکی از تدابیر پیش‌نویس سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت آمده است «تقویت و گسترش تولید علم اصیل، بومی و سودمند در شاخه‌های علوم انسانی، با بهره‌گیری از مبانی و منابع اسلامی و دانش بشری و ایجاد فرایندها و سازوکارهای کاربست روزافزون این دانش‌ها» این تدبیر، با بهره مندی از بخش افق سند الگوکه چشم‌انداز پنجاه ساله کشور را ترسیم می‌کند، تدوین شده است، در بخش افق سند الگو آمده است: «در سال 1450‌ شمسی ... ایران به عنوان مرجع معتبر در فرهنگ متعالی و علوم انسانی بر پایه مبانی و ارزش‌های اسلامی در تراز بین‌المللی شناخته می‌شود و در میان پنج کشور پیشرو جهان در تولید اندیشه و دانش و فناوری جای می‌گیرد ...».

آنچه در افق سند الگو برای پنجاه سال آینده پیش‌بینی شده، ریشه در مبانی فکری اسلامی ایرانی دارد؛ که در سند الگو از آنها با عنوان‌ مبانی نظری‌ و ‌اصول‌، یاد شده است. توجه به این مبانی و اصول، زیربنای فکری این افق را بهتر مشخص می‌کند. از سویی، «اسلام با نظام هستی و سرشت انسان، هماهنگی کامل دارد و نیازهای نظری و عملی، فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی او را برآورده می‌سازد. بدین روی، راهنمای بالندگی و رشد و تمدن‌سازی و پیشرفت فرد و جامعه است»؛ و از سوی دیگر «اسلام بر خردورزی و بهره‌مندی از دانش و تجارب انسانی تأکید و وحی را مایه شکوفایی عقل به شمار می‌آورد. از این رو، تمدن‌سازی و پیشرفت اسلامی، بر اصول و ارزش‌ها و آموزه‌های اسلامی و عقل و دانش بشری تکیه دارد».

در کنار مبانی ذکر شده، این تدبیر متکی به اصولی است که در سند پیش بینی شده و به مرحله عمل، نزدیک‌تر است و اهداف مبانی را مشخص‌تر می‌کند. اصولی مانند: اصل اهتمام به تفکر، علم، خلاقیت، رشد و شکوفاسازی ظرفیت‌های فطری و استعدادهای انسانی - اصل التزام به مرجعیت دین اسلام ناب محمدی(ص)، در عین بهره‌گیری از خرد، تجربه و دستاوردهای متقن علمی و فناورانه بشری و همچنین اصل خودباوری، حرکت جهادی و انقلابی در عرصه‌های علمی و عملی.

اما افقِ الگو، چشم‌اندازی است که تصویر کلان آینده پنجاه‌ساله کشور را ترسیم می‌کند و دستیابی به این چشم‌انداز بلندمدت، نیازمند راهبردهایی است که مسیر دسترسی را مشخص می‌کند. سند الگو در بخش تدبیرها، این مسیرها را با تقویت و گسترش تولید علم اصیل، بومی و سودمند در شاخه‌های علوم انسانی، با بهره‌گیری از مبانی و منابع اسلامی و دانش بشری و ایجاد فرایندها و سازوکارهای کاربست روزافزون این دانش‌ها مشخص کرده است.

تولید علم اصیل، به معنای تولید علمی است که علاوه بر ابتنای بر حقایق، مطابق با واقعیت تکوینی و تشریعی، به روش‌ها و دستاوردهای موجه و اثبات‌شده علوم و دانش‌ها توجه کند و در تلائم پویا با وضع جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی و پاسخگو به نیازهای موطن و محیطی باشد که در آن نضج یافته است. تولید علم بومی نیز، ناظر به تولید علمی است که به بافت و شرایط اجتماعی، وابسته و متناسب با شرایط داخلی و موضوعات مورد نیاز کشور باشد.

از این گذشته، هر جامعه، متناسب با اوضاع، فرهنگ و ویژگی‌های بافتی و محتوایی خود، با انواعی از مشکلات و مسائل روبه‌رو است که آثار نامطلوبی بر فرآیند پیشرفت آن دارد. شناخت این عوامل می‌تواند مسیر حرکت جامعه را به سوی ترقی وتکامل، هموار سازد. علاوه بر این، نقطه آغازین برنامه‌ریزی‌های راهبردی، شناخت مسائل اساسی و بنیادین جامعه، محسوب می‌شود. اگرچه در هر جامعه، مسائل متنوعی وجود دارد لیکن اهمیت و اثر تمامی آنها، یکسان نیست و بسیاری از مسائل، علی‌رغم گستره وسیع اثرگذاری، معلول مسائل ریشه‌ای‌تری هستند که سرمنشأ مسائل دیگر هستند.

این مسائل اساسی و ریشه‌ای، معمولاً کم‌شمار و به دلیل ماهیت بنیادین، غالباً پنهان هستند و تنها، دانشمندانِ ژرف‌نگر و باریک‌بین می‌توانند بدان‌ها پی ببرند. بنابراین، شناخت و حل این مسائل، نقش مهمی در تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دارد. جامعه علمی ایران نیز در زمینه تولید علم به مسائلی اساسی مبتلا است که به نحوی سرمنشأ تدبیر مورد مطالعه هستند. به نظر می‌رسد تحقق افق و تدبیر یادشده، منوط به رفع مسائلی از این قبیل باشد.

تجدید نظر و توجه به تولید علم و تفکر اصیل: آمارها مبین آن است که تولیدات علمی کشور ما برمبنای شاخص‌های متعارف نظیر شمارگان کتاب، مقاله، همایش و ... در حال افزایش است؛ لیکن در نگاهی عمیق‌تر مشاهده می‌شود که بخش عمده تولیدات علمی ما، ارتباطی با نیازها و اولویت‌های کشور ندارد و لذا نهال علم علی‌رغم رشد ظاهری، نشاط و طراوت لازم را ندارد. نکته دیگر آنکه جامعه علمی ما در رهبری، سیاست‌گذاری و مدیریت علمی جهان، نقش چندانی ندارد. پژوهش‌های ما عمدتاً جنبه حاشیه‌نویسی و تکمیل فعالیت‌های پژوهشی دیگران دارد. ما کمتر در راه‌اندازی خط علمی جدید مبتنی بر تفکری ریشه‌دار و اصیل موفق بوده‌ایم.

رفع نقص چرخه و نظام نوآوری (علم تا ثروت): عدم اشراف کافی بر چگونگی ارتباط اجزای مختلف نظام نوآوری و میزان تأثیر و تأثر آنها، منجر به پیاده‌سازی ناقص این چرخه شده است. متأسفانه حاصل آن -که باید در مراحل انتهایی، موجب تولید ثروت و ایجاد رفاه برای جامعه باشد- کامل نشده و بیشتر در مراحل میانی به تولید مکتوبات مختلف، بسنده کرده است.

تعیین روش‌شناسی تعامل علم و دین: پرسش از نحوه تعامل علم و دین گرچه در طی قرون اخیر و ابتدا در فلسفه غرب مطرح شد، لیکن دامنه آن به جهان اسلام نیز گسترش یافت و اذهان دانشمندان مسلمان را به خود مشغول کرد. در ایران امروز به دلیل حاکمیت نظام دینی، پرداختن به این موضوع از اهمیت بیشتری برخوردار است. در الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، از طرفی، بهره‌گیری از دستاوردها و یافته‌های بشری (علم) ضروری است و از طرف دیگر، این بهره‌گیری باید با رعایت و در چارچوب اصول و ضوابط اسلامی باشد؛ لذا دستیابی به روش‌شناسی متقنی که نوع تعامل و قلمرو این دو حوزه را به صورت شفاف تدوین نماید، ضرورت است.

بر اساس مطالب فوق به نظر می‌رسد که شناسایی راه‌های تقویت و تبیین علوم انسانی اسلامی و ارزش‌گذاری به تولید علم و دیدگاه علمی در جامعه از الزامات تحقق این تدبیر باشد. دستاورد این تدبیر می تواند، پیشرفت علوم انسانی مبتنی بر مبانی اسلامی و حل مؤثر مسائل اجتماعی با توجه به شرایط بومی را به دنبال داشته باشد.

انتهای پیام
captcha