یکی از قاریان شهیر مصری که توانسته سبک خاص خود را پایهگذاری کند، از قاریان بزرگی نظیر محمد رفعت متأثر بوده و همچنین بر قاریان پس از خود نیز تأثیر بگذارد، کامل یوسف بهتیمی است. کامل یوسف در سال 1922 به دنیا آمد و در تاریخ دوم ژوئن سال 1969 دیده از جهان فروبست. به منظور آشنایی با تلاوتهای این قاری برجسته و تحلیل فنی تلاوتهای او با هادی رحیمی، مدرس و قاری ممتاز قرآن کریم به گفتوگو پرداختیم. رحیمی از قاریان جوانی است که دو دهه سابقه تدریس قرآن دارد و اکنون هم جلسات آموزشی او در محله مهرآباد جنوبی تهران برگزار میشود.
در ادامه بخش نخست این گفتوگو را میخوانید. از جمله مهمترین مباحث مطرح شده در این بخش میتوان به تحلیل کلی تلاوتهای کامل یوسف، نحوه کشف استعداد کامل یوسف، تفاوتها و شباهتهای آموزش قرآن در ایران و مصر و همچنین تحلیل مختصات صوتی کامل یوسف اشاره کرد.
ایکنا - از اینکه دعوت ما را برای انجام این گفتوگو پذیرفتید تا بتوانیم درباره یکی از مشاهیر تلاوت قرآن جهان اسلام کامل یوسف بهتیمی گپوگفتی داشته باشیم سپاسگزارم. به عنوان نخستین پرسش از شما میخواهم که تحلیلی کلی از سبک تلاوتهای کامل یوسف ارائه کنید تا در ادامه با پرسشهای دیگر گفتوگو را پی بگیریم.
مرحوم کامل یوسف بهتیمی در روستای بهتیم به دنیا آمد. پدر ایشان از قاریان روستا بود و همانطور که قاریان میدانند، پدیدههای قرآنی و شخصیتهای برجسته تلاوت در کشور مصر از فضاهای روستایی ظهور کردهاند و این استعدادها در فضای ساده روستاها کشف میشوند. مرحوم کامل یوسف هم در ردیف همان قاریان است که استعداد ایشان در روستا کشف میشود.
در شش سالگی وارد فضای حفظ قرآن شد و پدرش این قاری شهیر را وارد فضای تلاوت قرآن کرد. تا پیش از 10 سالگی حافظ کل قرآن میشود و دوران کودکی ایشان هم بهنحوی سپری شده که بسیار مشتاق نغمات دینی بوده است، طوری که در همان ابتدای دوران 10 سالگیاش به مؤذن مسجد روستایشان میگوید من میخواهم اذان بگویم. آن روز مؤذن مسجد این اجازه را نمیدهد و همین مسئله در دل کامل یوسف میماند و بدون اینکه از امام جماعت یا مؤذن مسجد بخواهد که در مسجد تلاوت کند یا اذان بگوید، برای مردم به صورت آزاد به تلاوت قرآن میپردازد.
همین تلاوتها موجب میشود که ظرفیتهای بالای هنری ایشان ظهور میکند و همه میبینند که چه آینده روشنی در انتظار این قاری خواهد بود. پس از مدتی، همان مؤذن مسجد اجازه میدهد که کامل یوسف در مسجد اذان بگوید.
کامل یوسف در همین سنین نوجوانی با استاد محمد الصیفی آشنا میشود و به صورت مخفی تلاوتهای محمد الصیفی را گوش میکند و تحت تأثیر ایشان قرار میگیرد. کامل یوسف بهقدری قدرت تقلید بالایی داشته که همان ابتدای امر استاد محمد الصیفی متوجه میشود که چیزی در نهاد هنری استاد کامل یوسف وجود دارد و مشتاق میشود که روی این پدیده سرمایهگذاری کند و آهستهآهسته استاد کامل یوسف را به شهرهای مختلف مصر از جمله قاهره میبرد که در آنجا تلاوت داشته باشد. در این مقطع، مردم با کامل یوسف آشنا میشوند. کامل یوسف سعی میکند از شیخ محمد رفعت و محمد سلامه هم بهره ببرد و در تلاوت خودش کارهای هنری که این قاریان انجام میدادند را وارد میکند.
نکته مهمی که در روند رشد تلاوتهای استاد کامل یوسف مورد توجه است اینکه بیشتر قاریانی که در عصر طلایی مصر درخشیدهاند در معاهدالقرائات حضور پیدا کردهاند و در آنجا آموزشهای قرائت را دیدهاند اما استاد کامل یوسف فقط با استماع تلاوت سه استادی که از آنها نام بردم توانسته تلاوت را بفهمد و به منطق تلاوت برسد و در ادامه تلاوت خوب ارائه کند.
ما هم در ایران دقیقاً به همین رویه ملتزم هستیم؛ یعنی معاهدالقرائات نداریم. جلسات قرآن داریم، اما کاری که معاهدالقرائات در مصر انجام میدهند در جلساتمان انجام نمیدهیم. رویه جلسات ما اینچنین است که دورهم جمع میشویم و قاریان مبتدی به تلاوتهای تقلیدی میپردازند و قاریان حرفهای هم تلاوت تطبیقی ارائه میکنند. شیخ کامل یوسف همین روند را در پیش گرفته و به سطح خوبی از تلاوت رسیده و توانسته اثر خوبی روی تلاوت مصر بگذارد.
ایکنا - فقط کامل یوسف با این سبک قاری شده یا افراد دیگری هم در این سبک وجود داشتهاند؟
قاریان دیگری هم داریم اما اینکه کسی صرفاً از این فضا برخاسته باشد، استاد کامل یوسف است و ایشان یک نقطه روشنی در این مسئله محسوب میشود که در هیچ مؤسسهای حاضر نشده است.
ایکنا - در اینجا دو پرسش برای من شکل گرفت؛ نخست درباره حفظ قرآن و تأثیری است که میتواند در تلاوت قاری بگذارد و دوم درباره استعدادیابی در مصر. قدری در این زمینه توضیح دهید.
بحث حفظ قرآن نکته بسیار مهمی است. البته حفظ قرآن در کشورهای مسلمان عربی با کشورهای مسلمانی که عرب زبان نیستند متفاوت است. ما وقتی میخواهیم دیوان حافظ را حفظ کنیم، زحمت زیادی نمیکشیم، چون معانی را کموبیش میفهمیم اما اگر بنا باشد متن عربی را حفظ کنیم، طبیعی است که زحمت بیشتری دارد.
نکته مهم برای قاریان ما که لازم است قرآن را حفظ کنند این است که نخستین دستاورد حفظ، انس با قرآن و عادی شدن الفاظ برای قاری است. در این صورت قاری دیگر دغدغه لفظ را ندارد و به سمت معنامحوری حرکت میکند، چون لفظ برای او عادی شده است و پیچیدگیهای تلفظ و فصاحت برای قاری عادی خواهد شد. از اینرو، اندکاندک برای قاری معنا متبلور میشود و این، همان رسالتی است که قاری باید داشته باشد.
قاری کسی است که معانی را ابراز و مجسم میکند. حال اگر قاری، قرآن را حفظ نباشد و دغدغه لفظ داشته باشد و برخی از قسمتهای قرآن هم برایش تازگی داشته باشد، نمیتواند ذهنش را روی معانی متمرکز کند. بنابراین، حفظ قرآن بسیار امر مهمی است و حداقل برای یک قاری این مهم است که فرازهایی که قرار است برای مردم اجرا کند از حفظ باشد. در میان قاریان کشورمان هم آقای سعید پرویزی را داریم که حافظ کل قرآن نیست اما مقاطعی که میخواهد برای مردم بخواند را حفظ میکند و با مراجعه به تفاسیر و وجوه اختلاف قرائات آیات تلاوتهای اثرگذارتری را ارائه میکند.
بر این اساس، بحث حفظ به خصوص برای ما که فارسیزبان هستیم اهمیت دارد. در کشور مصر هم که پس از دولت فاطیمان بحث پرداختن به هنر تلاوت جدی گرفته شد، بحث حفظ خیلی مهم بود و فرایند آن هم آسانتر از کشوری مانند کشور ما بوده است.
ایکنا - تحلیلتان در زمینه استعدادیابی و تفاوتهای این مسئله در ایران و مصر را بفرمایید.
ما در روستاهای کشورمان ممکن است نواهای دینی را زیاد بشنویم؛ مثلاً در روستاها شاید مداح خیلی خوبی وجود نداشته باشد اما در مراسم مذهبی مانند دهه محرم تعزیه زیاد اجرا میشود و خیلی از تعزیهخوانها و استعدادها در همین روستاها کشف میشوند. در کشوری مانند مصر که فضای عزاداری در آن بهچشم نمیخورد و مراسم مذهبی آنها بیشتر با تلاوتهای قرآن همراه بوده، تلاوت جایگاه مهمتری دارد و کسانی که سن کمی دارند هم با این فضا آشنا میشوند و افراد نقطه پیشرفت خودشان را در این مجالس میبیند و با انواع تلاوت آشنا میشوند و از رادیو هم تلاوتهای بسیاری پخش میشود.
مطلب دیگر، موسیقی کلاسیکی است که در عصر طلایی اجرا میشده و نقطههای اشتراک زیادی با لحن نورانی قرآن داشته است. خوانندگان و آهنگسازانی که آن زمان بودند، آهنگهایی را میساختند که وزانت داشت و از این حالت دور نمیشدند و قاری راحتتر میتوانست از اینها استفاده کند و اینها را در تلاوتش به کار ببرد. در مصاحبههای شیخ عبدالباسط میشنویم که میگوید من از فلان هنرمند بهره میبرم.
کسی که در روستا رشد میکند، این تلاوتها را به صورت مداوم میشنود و به همین دلیل وقتی که یک نفر هوش موسیقایی خوبی داشته باشد و صدایش هم مطلوب باشد، به سرعت خودش را در این مجالس پیدا میکند و خودش میفهمد که میتواند کار خوبی را ارائه کند. در مصر از این استعدادها بسیار زیاد وجود داشته است. اما در فضاهای روستایی کشور ما، قاری قرآن کمتر حضور پیدا میکند و به همین دلیل استعدادهای ما بیشتر در شهرها و نزدیکی مؤسسات قرآنی دیده میشوند.
ایکنا - به باور شما کامل یوسف حاصل یک نبوغ ذاتی است یا تلاش؟
پرسش بسیار مهمی است. قرآن کریم خط سیر ما را مشخص میکند و به ما نشان میدهد که انسان با تلاش خودش دیده میشود. خیلیها در کشور مصر هستند و بودهاند که صداهای به مراتب بهتری از امثال کامل یوسف، نقشبندی یا عمران داشتهاند اما در این فضا، تلاش نکردهاند. همین حالا که با برخی از دوستان مصریام ارتباط دارم و صداهایشان را میشنوم، میبینم که خیلی خوب میخوانند و صدایشان عالی است اما اشکال کارشان این است که ممارست ندارند.
قاریان عصر طلایی مصر طوری بودند که زندگی آنها را هنر تلاوت دربرگرفته بود اما ما با هنر تلاوت زندگی نمیکنیم. وقتی زندگی من تلاوت قرآن باشد، روز و شب میخوانم و با این هنر زندگی میکنم و وقت خالی خودم را به کار دیگری اختصاص نمیدهم؛ یعنی اوقات فراغتم با تفریحات دیگری پُر نمیشود بلکه با قرائت قرآن پُر میشود.
بر همین اساس، پس از اینکه مؤذن به کامل یوسف اجازه نمیدهد که اذان بدهد هنرش را در قالب تلاوت قرآن به مردم نشان میدهد و مردم را دور خودش جمع میکند که نشان از تلاش او دارد. اما قاری ما تا چه میزان وقت میگذارد و چقدر تلاوت خودش را به دیگران عرضه میکند؟ به همین دلیل قاری ما مانند کامل یوسف رشد نمیکند.
لحنی که کامل یوسف میشنیده هم اصیل بوده و از حیث ژنتیک هم اینها به این سمت میروند که چنین تلاوتهایی را داشته باشند و تلاوتهای ممتازی از اینها بشنویم. از طرفی، به جهت فصاحتی هم خیلی از ما جلوتر هستند و آنها برای فصاحتشان آنچنان زحمت نمیکشند که ما باید تلاش کنیم اما به هر تقدیر، تلاش کامل یوسف را نمیتوان علیرغم همه این مسائل انکار کرد.
البته مسئله استعداد مهم است. پایه حیات صوت و لحن، فصاحت قاری است. اگر قاری فصاحت نداشته باشد همه میفهمند و میگویند صدای او زیباست اما عرب نیست و به سمت این قاری نمیروند. پس بقای زیبایی که در صوت و لحن داریم به فصاحت است که شیخ کامل یوسف اینها را از قبل داشته است.
ایکنا - آیا کامل یوسف را یک قاری صاحب سبک میدانید؟
صد البته ایشان صاحب سبک هستند. برخیها میگویند سبک او به محمد رفعت نزدیک است اما اینطور نیست و کامل یوسف از سبک رفعت جدا میشود. سبک به معنای چند تحریر و حالت صوتی خاص نیست، بلکه یک گفتمان است و یک دسته از ملودیهای خاص به علاوه شخصیت قاری، فهم و آموختهها و درونیات او سبک را تشکیل میدهد.
وقتی یک قاری، خوب آموزش دیده، فصیح میخواند و قرآن را میفهمد و با آن زندگی میکند. شخصیت قاری هم منحصر به فرد است و با دیگران تفاوت دارد و در این صورت حتماً سبک این قاری هم منحصر به فرد خواهد بود. وقتی که ما تلاوت کامل یوسف را میشنویم، میبینیم درست است که از هنرهای دیگر الهام میگیرد، اما باز هم مقلد نیست و سبک منحصر به فردی دارد. افرادی مانند محمد لیثی هم از کامل یوسف بهره بردهاند.
ایکنا - آیا میتوان گفت رفعت بیشترین تأثیر را بر کامل یوسف داشته است؟
نه به این معنا، اما چون رفعت را زیاد شنیدهایم پس رد پای رفعت را در تلاوت کامل یوسف میبینیم اما از سلامه تلاوتهای زیادی در دسترس ما نیست. از محمد الصیفی هم تلاوت چندانی نداریم و باید اینها را هم بشنویم تا بتوانیم قضاوت درستی داشته باشیم اما در حال حاضر میتوانیم بگوییم شِمهای از تلاوتهای رفعت در تلاوتهای کامل یوسف وجود دارد.
ایکنا - به نکته جالبی اشاره کردید که قاریان سطح اول مصر از یکدیگر تقلید میکنند، بدون اینکه این را برای خودشان بد بدانند. مثلاً لیثی یک قاری صاحبنام است اما از کامل یوسف تقلید میکند، اما در کشور ما این مسئله کمرنگ است و شاید بهقدری که آنها نسبت به مقوله تقلید کار را جدی میگیرند ما کمتر این مقوله را مورد توجه قرار میدهیم.
تلاوت قرآن یک هنر سمعی است و پایه و بنمایه اصلی این هنر، شنیدن محسوب میشود. تا قاری خوب نشنود، نمیتواند خوب اجرا کند. قاریان ما پس از شنیدن پنج تلاوت به دلیل اینکه صدا و نفس خوبی هم دارند، چنین تصور میکنند که قاری هستند. نکته دیگر اینکه، ضعفهایی در جلسات ما وجود دارد و آن اینکه مقوله شنیدن دارد مغفول واقع میشود. استاد جلسه باید برای هنرجوی قرآنی یک خط سیری را مشخص کند.
کسی که فعلاً نه لحن را میشناسد و نه فصاحت را میداند اما ذهنش کاملاً آماده دریافت این زیباییها است، باید روزی دو تا سه دقیقه تلاوت حفظ کند. در این صورت این قاری میتواند در ماه یک تلاوت کامل را حفظ کند و در سال میتواند دوازده تلاوت کامل داشته باشد و در یک بازه پنج ساله، چندین تلاوت را حفظ خواهد کرد. این تلاوتها حیات الهامی یک قاری را تشکیل میدهد. در کنار تقلید، قاری میتواند تجوید یاد بگیرد، صداسازی کند و تواناییهای جسمانی خودش را بالا ببرد و در این صورت این قاری آماده است که الهاماتی به او صورت بگیرد و یک تلاوت خوب را خلق کند.
قاریانی که در کشور ما بیشتر تقلید کردهاند و واقعی و درست این کار را انجام دادهاند، اثرگذارتر هستند. از جمله این قاریان میتوان حامد شاکرنژاد، وحید نظریان و سعید پرویزی را نام برد. هرچقدر که قاری بیشتر بشنود و تقلید کند، دستش هم پُرتر است و میتواند تلاوتهای تأثیرگذارتری را اجرا کند.
ایکنا - کاملا درست است. با این توصیف شما یاد سخنی از مرحوم استاد شجریان زنده شد که در در یکی از مصاحبههای خود به این نکته اشاره کردند که با میراث اساتید موسیقی این سرزمین آشنایی کامل پیدا کردم و حالا اگر کسی میخواهد خواننده شود، باید به من رجوع کند. در فضای قرائت قرآن هم همین است و قاریانی که تلاوت مصریهای را خوب میفهمند خودشان میتوانند به کسانی تبدیل شوند که محل رجوع دیگران در آن تخصص باشند.
دقیقاً همینطور است.
ایکنا - شما تلاوت مرحوم استاد کامل یوسف را از حیث مسائل صوتی و لحنی چطور ارزیابی میکنید؟ نظر شما در مورد ساختار تلاوت قرآن کامل یوسف چیست؟ چه اینکه تلاوت یک قاری مانند حصان خیلی ساختار منظم و متحدی ندارد و نمیتوانیم بگوییم همیشه از یک جایی شروع میکند و یک سیر تکراری دارد، بلکه ممکن است یک بار از سهگاه و یک بار از بیات تلاوتش را شروع کند. بر این اساس بفرمایید که ساختار تلاوت کامل یوسف به چه صورتی بوده است.
نخستین نکتهای که در تلاوتهای کامل یوسف خودش را نشان میدهد صوت اوست. در مصر به قاری بیهوده لقب نمیدهند و این لقب دادنها از روی دلیل است. لقب عبدالباسط، «صاحب الحنجره الذهبیه»؛ یعنی قاری حنجره طلایی بوده است. نظیر این لقب را به کامل یوسف دادهاند و او را قاری «حنجره فولادی» نام نهادهاند. این نشان میدهد چیزی که کامل یوسف را متمایز کرده صوت ممتازش بوده است. کامل یوسف دارای یک صوت زیبا و منعطف بوده که مساحت بالایی هم داشته است.
امروزه وقتی اساتید در مورد کامل یوسف صحبت میکنند شاید بگویند صدای او پانزده درجه دارد. اما یک بار که تلاوت سوره فصلت کامل یوسف را گوش میکردم که در مسجد امام حسین(ع) قاهره تلاوت کرده، متوجه شدم کامل یوسف در این تلاوت از پانزده درجه کامل استفاده میکند و سپس هنگامی که برای فرود به درجه اول تلاوت میآید، دوباره از این درجه یک مدلاسیون به سمت پایین میزند و سه درجه دیگر پایین میآید و این در حالی است که در صدا هیچ تزلزلی ایجاد نمیشود. بر این اساس من از ایشان هجده درجه صوتی شنیدهام و این نشان میدهد که مساحت صوتی ایشان بسیار بالا بوده است.
معمولاً قاریان ما که میخوانند، وقتی به سمت بم میآیند، تا حدودی جَهر صدایشان افت میکند اما وقتی که این بم را از استاد کامل یوسف میشنویم، به هیچ وجه این بم تزلزل پیدا نمیکند و صدا سالم است. این نشان میدهد که درجات بالا هیچ فشاری روی صدای ایشان نمیآورده است.
نکته دیگر درباره تحریرها و فاقهاست. در تلاوتهای کامل یوسف، فاقهای زیبایی میشنویم. فاق به معنای شکستن صوت است و نظیرش را در تحریرهای سنتی خودمان داریم. یعنی از صدای سینه به سمت صدای فسه میرود و برمیگردد. این رفتوبرگشت در فاقهایی که در تلاوتهای استاد کامل یوسف میشنویم به صورت خیلی سریع انجام میشود؛ مانند همان قطعه معروف سوره فرقان که استاد میخواند. این شکست به صورت زیبا و لطیف انجام میشود و مشهور به فاق شده است.
در میان قاریان دیگر، مصطفی اسماعیل هم فاق میزند اما به زیبایی کامل یوسف نیست. فاق زمانی زیبا میشود که قاری این شکست را ایجاد میکند. وقتی که صدا از سینه به سمت صدای فسه میرود اگر کنترل نشود، تبدیل به صدای اصطلاحاً خروسی خواهد شد و زیباییاش را از دست میدهد اما اگر قاری بتواند در کسری از ثانیه این فاق را بزند، اثرش به مراتب بیشتر خواهد بود و کامل یوسف به صورت مرتب این فاقهای زیبا را اجرا میکرده است.
نکته دیگر، تحزینِ کامل یوسف است. یک وقت میگوییم تلاوت، تلاوت معنوی است. تلاوت معنوی یعنی تلاوتی که پایهاش معناست. اما یک وقت میگوییم تلاوت، محزون است؛ یعنی قاری از ابتدا صدایش را در فضای حزنآلود میبرد و در صدا بُغضی ایجاد میکند و وقتی این بغض را در صدا ایجاد میکند، غیر از اینکه مفاهیم آیات اثرگذاری بیشتری پیدا میکند، بنمایه صوتی قاری هم روی شنونده تأثیر میگذارد و قاری با صدای خودش به مستمع میگوید تو در محضر قران هستی و قرآن با حزن نازل شده و من هم آن را با حزن اجرا میکنم. قاریانی مانند رفعت، منشاوی و کامل یوسف داریم که بنمایه اصلی صدایشان تحزین صوت است.
نکته بعدی، رجوع موفق استاد به پردههای بم است. کامل یوسف هر زمان که قَرارِ یک مقام را میخواند و به جواب میرسد، پس از هر قرار و جواب و جوابِ جواب، به درجات بم رجوع میکند و در همان بم تکنیکهایی را اجرا میکند که بسیار تأثیرگذار است. حتی ورود به مقامهای جدید با بم است. قاریانی مانند مصطفی اسماعیل که خیلی اثرگذار هستند این کار را به صورت تدریجی و موجی انجام میدهند اما کامل یوسف به صورت دفعی - تدریجی انجام میدهد و بم یکی از مؤلفههای مهم تلاوت کامل یوسف است.
اگر کسی بخواهد کامل یوسف بخواند و بم او را اجرا نکند، سبک او را ناقص اجرا کرده است. آرامشی که پس از صدای درجه بالا و اوج وجود دارد، با بم تکمیل میشود و اگر بم نباشد کار جلو نمیرود و قاری و مستمع هم آرامش را کسب نمیکنند.
ایکنا - یعنی کامل یوسف از تمام ظرفیتهای صوتی خود استفاده میکند و این چیزی است که شاید ما نسبت به آن التفات چندانی نداریم.
بله همینطور است. اما نکته مهمتر تلاوت کامل یوسف این است که چون صدایش از حیث درجات صوتی نامحدود است، دغدغه مدلاسیونهای جدید را ندارد؛ یعنی مثلاً من روی نُت دو یک بیات خلق کردهام و سپس روی سُل هم یک بیات جدید خلق میکنم. در تلاوتهای کامل یوسف این مدلاسیونها را میبینیم، در حالی که صدا افت پیدا نمیکند. مدلاسیون معمولاً به سمت درجات بالای صوت انجام میشود و وقتی این کار صورت میگیرد، قاری نمیتواند از درجات بالا اوج بخواند اما کامل یوسف این محدودیتها را ندارد و بهراحتی مدلاسیون را اجرا میکند و بدون اینکه به موسیقی مسلط باشد اینها را میفهمد.
از دیگر سو، حرکتهای برگشت را هم به خوبی انجام میدهد؛ مثلاً گاهی ممکن است سهگاه و رست او در درجات بالای صوتی بیفتد اما این را از درجه یک رست به درجه سه صبا تبدیل میکند و به یک صبای پایینتر برمیگردد تا یک صبای کامل بخواند.
نکته مهمتر عبارت از تولید معناست. یک وقت قاری فقط دُز حزن صدایش را زیاد میکند تا بگوید این آیه، آیه عذاب است و کلیت آیه از این قرار است اما یک وقت قاری روی تکتک جزئیات کلمات، معنا را خلق میکند؛ مثلاً آیه: «أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا» را در نظر بگیرید. قاری عبارت «أَنَا» را با غرور و تکبر میخواند که میشود توجه به جزئیات. کامل یوسف هم روی این عبارت «أَنَا» مانور میدهد و «أَنَا» را در قرائت ورش از نافع میخواند تا بتواند آن را بکشد و به صورت کاملاً جزئی معنا را منتقل کند.
ایکنا - آیا میتوان گفت همه تلاوتهای کامل یوسف مبتنی بر یک ساختار است و مدام یک ساختار تکراری را میشنویم یا او در این مسیر ساختارشکنی هم داشته است؟
معمولاً استاد کامل یوسف بهتیمی در تلاوتهای رسمی که از رادیو و تلویزیون پخش میشود ساختار کلیاش را اجرا میکند. اما گاهی اوقات هم اینطور نیست. بسیاری از تلاوتهای کامل یوسف از درجات پایین بیات است و تلاوتهایی که «بسم الله» را در درجات بالایی اجرا کرده باشد کمتر دارد، اما تلاوتی از ایشان داریم که از سوره قیامت است و فوق شاهکار محسوب میشود و کامل یوسف این تلاوت را از رست شروع میکند، رست را ادامه میدهد و در همان درجات بالا هم میخواند و موجب میشود تا این تلاوت اثر عجیبی را بر مستمع بگذارد. بر این اساس کامل یوسف با ساختارشکنی هم تلاوتهای خوبی را خلق کرده است.
ادامه دارد...
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام