به گزارش ایکنا، نشست علمی «علامه محمدرضا حکیمی در آیینه آثارش» روز گذشته ۲۷ مهر به همت انجمن جامعهشناسی ایران به صورت مجازی برگزار شد.
حسین حجتپناه، جامعهشناس و مدرس دانشگاه، یکی از سخنرانان این نشست بود که در ادامه متن سخنان او را میخوانید.
اولین پرسش این است که حکیمی در آثارش درباره چه موضوعاتی سخن گفته است. با یک نگاه اجمالی متوجه میشویم که او دغدغهها و دردمندیهایی داشت. موضوعات مورد علاقهاش عبارتاند از شیعه، ولایت، غدیر و عاشورا و گونه دیگری از نوشتههایش درباره نفی جمود و ارتجاع است. همچنین به پاسداری از کرامت انسان بسیار میپردازد. درباره مکتب تفکیک زیاد سخن میگوید. به نقد افکار غربی و نگرانی از ورود بدون شناخت افکار غربی میپردازد. از مجهول ماندن ماهیت حکومت اسلامی انتقاد و سعی میکند که حکومت اسلامی را توضیح بدهد. حکیمی هم فرزند زمانش است و به همین دلیل مسائلی چون وحدت مسلمانان را مطرح میکند و حتی به معرفی بزرگان شیعه و شناخت آنها میپردازد.
این نگاه حکیمی است و آثارش ویژگیهای خاصی دارد، حکیمی تحصیلاتش را در حوزه مشهد شروع کرد، ولی به تعبیر خودش، هجرت الی التکلیف میکند، یعنی از حوزه بیرون میآید و خودش را با جامعه درگیر میکند، این درگیری انحای مختلفی دارد. حکیمی در کنار زاغهنشینان مینشست و از طرف دیگر خودش را با روشنفکران درگیر میکرد. این ویژگی منحصر به فردی است، چون حوزه علمیه در ایران ورود دارد ولی خروج ندارد و فرد میتواند تا پایان عمرش در حوزه بماند. حکیمی دین را برای اصلاح جامعه میخواست و به همین دلیل، هجرت الی التکلیف میکند و همین نگاه او به جامعه در آثارش مشخص میشود.
در آثار حکیمی به عدالت توجه میشود، به خصوص عدالت اقتصادی. مهمترین اثرش «الحیاه» است که در چهار جلد آن را درباره عدالت اقتصادی در اسلام نوشت. البته این مفاهیم در کتابهای دیگرش تکرار میشود. این موضوع دغدغه اصلی حکیمی بود و براساس نگاهی که به عدالت دارد معتقد است که در اسلام مسئولیت اساسی متوجه آگاهی است و سپس متوجه قدرت. چه کسی باید آگاهی را در جامعه پمپاژ کند؟ از نظر حکیمی عالم وکیلمدافع حقوق محرومان است و باید آگاهیبخش باشد. اگر بخواهیم این را در جهانبینی حکیمی صورتبندی کنیم، معتقد است خلقی که در انتظار مصلح است باید صالح باشد و برای صالح شدن خلق، مهمترین وظیفه برعهده عالمان دین است. امروز که قدرت در دست عالمان دینی است برای دفاع از حق محرومان چه کردهاند و چگونه این ماجرا را پیگیری میکنند؟ از نظر حکیمی سکوت جایز نیست و باید عدالت را برقرار کرد و مهمترین شق آن در بُعد اقتصادی است. وقتی ظلم صورت بگیرد عدالت کمرنگ میشود و مهمترین ظلم، ظلم اقتصادی است.
مشکل بزرگ انسان، ظلم اقتصادی است. ظلم اقتصادی خطرناکترین ظلم و مصداق کامل ظلم است و دیگر صورتهای ظلم را به دنبال دارد. پس از نظر حکیمی، ظلم اقتصادی متغیر مستقل است و دیگر ظلمها تابع ظلم اقتصادی هستند و ظلم از طاغوت برمیخیزد و نیز دو موضوع مهم مانع رشد است و دیگر موانعی که وجود دارد به این دو موضوع برمیگردد؛ یک، شرک که مساوق با کفر است و دوم، ظلم. در برابر این دو مانع رشد دو عامل رشد وجود دارد که مقتضی رشد انسان است. آن دو عامل که میتواند این دو مانع را از سر راه بردارد توحید و عدل است.
از نظر حکیمی توحید یعنی ارتباط درست با خدا و عدل یعنی ارتباط درست با خلق خدا. مجتهد به عنوان نگهبان دین باید همه دیدگاهها و فتواهایش در راستای اقامه عدل نه اقامه ظلم باشد و مجتهدی که دیدگاهش در جهت اقامه عدل نباشد، در نحوه برهان و استدلالش دچار اشتباه شده است.
حکیمی ویژگی خاصی دارد و آن اینکه علیرغم تحصیلات حوزوی، به دلیل آمیخته شدن با جامعه سعی میکند که بسیاری از مفاهیم را با زبان زمینه و زمانه خودش تعریف کند. این سعی و جدیت در آثار حکیمی دیده میشود. وقتی از وضع اقتصادی سخن میگوید، برایش مفاهیم و درجاتی قائل است؛ مفاهیمی مثل مسکنت، فقر، غنای کفایی، غنای وافر و غنای تکاثری. از نظر او فقر و تکاثر دو عامل فساد در جامعه هستند. اگر از حکیمی میپرسیدند عامل فساد چیست میگفت فقر و تکاثر. او به تقلید از شریعتی، که مسئله زر و زور و تزویر را بیان میکند، سه گونه طاغوت را مشخص کرد و معتقد بود که یک طاغوت قدرت وجود دارد یک اقتصادی وجود دارد و وقتی این دو از بین برود، طاغوت تزویر و آگاهی کاذب هم از بین خواهد رفت. باید موانع شرک و ظلم با توحید و عدل برداشته شود تا عامل رشد انسانها باشد.
انتهای پیام