به گزارش ایکنا، نشست سوگواری رحلت پیامبر اکرم(ص) شب گذشته 12 مهرماه با سخنرانی حجتالاسلام سروش محلاتی؛ استاد درس خارج خوزه قم، به صورت مجازی برگزار شد.
گزارشی از این جلسه را بخوانید؛
در شب رحلت پیامبر اکرم(ص) باید درباره چه موضوعی صحبت کرد؟ یک شیوه و سنتی در میان ما از گذشته بوده است؛ اینکه وقتی کسی که از دنیا میرود پس از آنکه از درگذشت او اطلاع پیدا کردیم یکی از پرسشها این است این شخص در آخرین روزهای خود چه سفارشی داشته است. درباره پیغمبر اکرم(ص) در مجالس و محافل ما پاسخ روشنی به این سوال داده میشود و گفته میشود پیامبر(ص) نسبت به اهل بیت خود سفارش کردند و گفتند دو چیز گرانبها میان شما باقی میگذارم؛ قرآن و عترت. علاوه بر این، یک سفارش دیگری هم از پیامبر(ص) در آخرین روزها به دست ما رسیده است که با آن کمتر آشنا هستیم و شاید به گوش بسیاری از ما نخورده باشد. امشب این سفارش دیگر را مطرح میکنم.
این سفارش در آخرین سخنرانی پیامبر(ص) مطرح شده است. آخرین باری که رسول اکرم(ص) به مسجد آمدند، در جمع همه مسلمانها مباحثی را مطرح کردند که بسیار حائز اهمیت است. عدهای از محدثین ما این آخرین خطبه رسول خدا(ص) را نقل کردند، یکی از آنها مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی است. خطبه آنگونه که در منابع ثبت شده است، بسیار کوتاه است و در حدود سه یا چهار سطر است و اگر مطالب دیگری بوده نقل نشده است. من متن آخرین خطبه را می خوانم و درباره جملات آن صحبت میکنیم. به نظر بنده پیامبر(ص) در این سخنرانی کوتاه، مهمترین مسائل امت اسلامی را مطرح کرده است. متن این روایت اینگونه است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ وَ غَيْرِهِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ اَلصَّيْرَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: نُعِيَتْ إِلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَفْسُهُ وَ هُوَ صَحِيحٌ لَيْسَ بِهِ وَجَعٌ قَالَ نَزَلَ بِهِ اَلرُّوحُ اَلْأَمِينُ قَالَ فَنَادَى صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلصَّلاَةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارَ بِالسِّلاَحِ وَ اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ فَصَعِدَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْمِنْبَرَ فَنَعَى إِلَيْهِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ أُذَكِّرُ اَللَّهَ اَلْوَالِيَ مِنْ بَعْدِي عَلَى أُمَّتِي أَلاَّ يَرْحَمُ عَلَى جَمَاعَةِ اَلْمُسْلِمِينَ فَأَجَلَّ كَبِيرَهُمْ وَ رَحِمَ ضَعِيفَهُمْ وَ وَقَّرَ عَالِمَهُمْ وَ لَمْ يُضِرَّ بِهِمْ فَيُذِلَّهُمْ وَ لَمْ يُفْقِرْهُمْ فَيُكْفِرَهُمْ وَ لَمْ يُغْلِقْ بَابَهُ دُونَهُمْ فَيَأْكُلَ قَوِيُّهُمْ ضَعِيفَهُمْ وَ لَمْ يَخْبِزْهُمْ فِي بُعُوثِهِمْ فَيَقْطَعَ نَسْلَ أُمَّتِي ثُمَّ قَالَ قَدْ بَلَّغْتُ وَ نَصَحْتُ فَاشْهَدُوا وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ هَذَا آخِرُ كَلاَمٍ تَكَلَّمَ بِهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَى مِنْبَرِهِ.
ترجمه: حنان بن سدير صيرفى گويد: من از امام صادق(ع) شنيدم مىفرمود: خبر مرگ پيغمبر را به او دادند و او تندرست بود و هيچ دردى نداشت، فرمود: روح الامين آن خبر را آورد، فرمود: كه پيغمبر جار زد «الصلاة جامعه» و دستور داد همه مهاجر و انصار سلاح برگرفتند و گرد آمدند و پيغمبر بر منبر برآمد و خبر مرگ خود را بدانها داد و سپس فرمود: خدا را به ياد آن كس آورم كه پس از من والى بر مسلمانان است كه مبادا رحم نكند بر جماعت مسلمانان. بايد سالخوردگان و بزرگان امت را احترام گذارد، به ناتوانان مهر ورزد و از دانشمند آنان احترام كند و بدانها زيان نرساند تا آنها را خوار كند و آنها را به تهى دستى نيندازد تا از دين به در كند و در خانه خود را به روى آنها نبندد تا تواناى آنان ناتوانشان را ببلعد و آنان را در قشونكشىها به سختى نراند تا نسل امتم را قطع كند. سپس فرمود: من تبليغ كردم و اندرز دادم گواه باشيد. امام صادق(ع) فرمود: اين آخرين سخنى بود كه رسول خدا (ص) بر منبر فرمود.
آنچه حضرت در این خطبه مطرح کردند تذکراتی است به کسی که پس از حضرت، حکومت و قدرت را به دست خواهد گرفت؛ لذا حضرت فرمودند به کسی که پس از من بر امتم ولایت پیدا خواهد کرد متذکر میشوم که خدا را در نظر بگیرد و این امور را انجام بدهد: یک، به همه مسلمانها رحم و عطوفت داشته باشد، بزرگان را گرامی بدارد، ضعیفان را مورد لطف قرار دهد، دانشمندان را هم اکرام کند. سفارش دوم حضرت به حاکمان این بود مردم را تحت فشار قرار ندهد و موجب خفت و خواری آنها نگردد. دستور سوم این است آنها را گرفتار فقر نسازد که موجب کفر آنها خواهد. جمله چهارم این است که در را به روی مردم نبندد و رابطه خود را با آنها قطع کند که اقویا، ضعیفان را خواهند بلعید. جمله پنجم و دستور پایانی این است که همه مردم را به میدان جنگ نفرستد که موجب قطع نسل امت من خواهد بود. سپس حضرت فرمودند آنچه باید میگفتم و ابلاغ میکردم، گفتم و شما شاهد باشید. سخن حضرت به پایان رسید و پس از آن بالای منبر نرفتند. بعدا بیماری حضرت شروع شد و این آخرین سخنرانی حضرت میباشد.
این متن کوتاه است و مشتمل بر پنج دستور است و مخاطبش هم حاکمان هستند. بعد از اینکه گزارشی از خطبه ارائه کردم میخواهیم برگردیم و دقت بیشتری در فرمایشات حضرت داشته باشیم. این خطبه را عدهای از بزرگان ما شرح کردند؛ از جمله علامه فیض کاشانی و علامه مجلسی و علامه شعرانی. من سعی میکنم شرح و توضیح این خطبه را با استفاده از بیاناتی که این بزرگان داشتند ارائه کنم.
اولا این پنج دستور مخاطبی دارد و این مخاطب، مخاطب خاصی است. مخاطب، حاکم اسلامی است و این موضوع قابل توجهی است.
حضرت در آخرین فرصتهایی است که میتواند مطالبی برای مردم بیان کند و جای آن نیست موضوعات درجه دوم و سوم را مطرح کند. اینجا باید با توجه به حساسیت موقعیت، مهمترین مطلب را بیان کند. این آخرین خطبه است و هرگز پیامبر(ص) چنین فرصتی نخواهد داشت که مهاجرین و انصار را در مسجد جمع کند. قهرا کسی که فقط یکبار این فرصت را پیدا میکند باید مهمترین موضوع را مطرح کند. در این فرصت همه چیز را نمیشود بازگو کرد. دغدغه پیامبر(ص) در این آخرین فرصت چیست؟ روزه، نماز، حج، مسائل اخلاقی؟ همه این مسائل را در فرصتهای گذشته بارها برای مردم مطرح کردند. در این فرصت باید مهمترین موضوع را گفت. حضرت توجه دارند که من در حال رفتن هستم و پس از من کسان دیگری به قدرت تکیه خواهند زد. موضوع صحبت حضرت تکلیفی است که بر عهده والیان است. حضرت میتوانند این مطلب را به کسانی که در آینده قدرت را به دست میگیرند میگویند، پس چه نیازی است همه مردم جمع شوند؟ دلیلش این است مردم باید بدانند وظایف حاکمان چیست. مردم باید بدانند حقوق آنها در حکومت چیست. مردم باید بدانند چه اموری را از حاکمان خود مطالبه کنند. لذا پیامبر(ص) این بحث را در اجتماع عمومی همه مسلمانها مطرح فرمودند.
اصلا کلینی این روایت را در باب حق متقابل امام و رعیت آورده است. علامه شعرانی در شرح این خطبه میفرمایند چرا پیامبر(ص) وظایف حاکمان را برای توده مردم بیان کرد؟ ایشان میگوید پیامبر(ص) وظایف والیان را به مردم گزارش کردند تا اگر حاکم کم گذاشت مردم مطالبه کنند و اگر به طور کلی این حقوق را نادیده گرفتند در برابر حاکمان بایستند و آنها را کنار بزنند. پیامبر(ص) مردم را به صحنه میآورد که حقوق خود را بگیرند و اگر حاکمان تمکین نکردند والیان را کنار بزنند. بنابراین حضرت آخرین خطبه خود را به وظایف والیان اختصاص دادند و مردم را متذکر شدند که باید چه حقوقی را از والیان بطلبید.
اما حقوق پنجگانه مردم چیست؟ امر اول این است که حاکم اسلامی نسبت به شهروندان رحم و عطوفت داشته باشد و با آنها صمیمی باشد. علائم سه گانهای برای رحم و عطوفت وجود دارد: پیرمردها را بزرگ بدارد، ضعفا و ناتوانان را مورد حمایت قرار دهد، دانشمندان را گرامی بدارد. مرحوم شعرانی اینجا میگوید بر حاکمان ستمگر، سخت و سنگین است به دانشمندان و علما مجال بدهند و آنها را در میدان آزاد بگذارند چون اگر عالمان آزادی عمل داشته باشند اشتباهات را گوشزد میکنند.
سفارش دوم پیامبر(ص) این است که حاکم، اضرار به مردم نداشته باشد تا موجب خواری آنها نشود. این جمله یک معنای ساده دارد و یک معنای عمیق. معنای سادهاش این است که حاکمان در تصمیمگیریهای خود نفع عموم را در نظر بگیرند و تصمیماتی که موجب ضرر و زیان به مردم است نگیرند. معنای عمیقش این است که حاکم بر مردم تنگ نگیرد و آنها را تحت فشار و مذیقه نگذارد.
جمله سوم که جمله بسیار عجیبی است این است که حاکم باید مواظب باشد مبادا مردم را گرفتار فقر کند، اینجا فقر به حاکمان نسبت داده میشود. فقر یک امر عادی و طبیعی نیست بلکه حکومتها با اقدامات خودشان عدهای را به خاک سیاه مینشانند و گرفتار فقر میکنند. حاکم مستقیم یا غیر مستقیم در فقر و محرومیت مردم نقش دارد. دستور سوم پیغمبر این است که حاکمان، مردم را گرفتار فقر نکنند. حضرت در هر جمله اثر و نتیجه را هم میگویند. اینجا میگویند مردم را به فقر مبتلا نکنید که نتیجه فقر، کفر مردم است. یکی از عوامل مهم دینگریزی عبارت است از فقر و تبعیض و محرومیت. از همینجا معلوم میشود، این ادعا که از طریق فقر و گرفتاری میتوانیم ایمان مردم را حفظ کنیم ادعایی باطل است. اگر شعب ابیطالب وجود داشت آن گرفتاری برای افراد خاص و زمان خاصی بود نه برای مدت طولانی. وقتی فقر گسترش پیدا کرد و اکثریت مردم را گرفت و چنان لایههای مختلف جامعه را درگیر کرد که حتی عدهای از انسانها حداقل زندگی خود را هم تامین نکنند، آن کسی که مردم را فقر کرده است مردم را کافر کرده است.
جمله چهارم حضرت این است که حاکم را سفارش میکنم در را به روی مردم نبندد که اگر حاکم در جریان امور نباشد و مرم به او دسترسی پیدا نکنند و نتوانند تظلم کنند، عدهای دیگران را میبلعد و میخورند. ممکن است بگویید حرف زدن همه مردم با حکام امکانپذیر نیست. آیا رسانهها نمیتوانند چنین نقش را بر عهده بگیرند تا مردم فریاد خودشان را در رسانهها انعکاس بدهند؟ جمله آخر حضرت این است که به حاکم سفارش میکنم همه تودههای مردم را به جبهه نفرستد که اگر همه را روانه میدان جنگ کند نسل مسلمانان را قطع کرده و به استحکام جامعه لطمه وارد کرده است.
انتهای پیام