به گزارش ایکنا؛ سیدمحمدهادی گرامی، هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی به بررسی تحلیل «مئیر باراشر»، پژوهشگر یهودی، از تفسیر امام حسن عسکری(ع) پرداخته است. متن یادداشت از نظر میگذرد؛
«در یادداشت پیشین درباره جایگاه تفسیر امام حسن عسکری(ع) در سنت شیعی و همچنین رویکردهای پژوهشی بدان سخن گفته شد. همچنین به اهمیت پژوهش «مئیر باراشر» و تحلیلهایی که وی براساس دلالتهای تاریخی محتوای این تفسیر دارد، اشاره شد. عصاره کلام او این است که مهم نیست مؤلف این اثر واقعا کیست؛ اما بررسی انگارههای درونمتنی و گفتمانهای حاکم بر آن نشان میدهد که این اثر در همان عصر امام یازدهم شیعیان و اندکی پس از آن ـ یعنی در دوره غیبت صغری ـ تألیف شده است؛ به عقیده وی دغدغههای مربوط به دوره غیبت در این متن به خوبی بازتاب یافته است.
بیشتر بخوانید:
به گفته باراشر پرداختن به ویژگیهای هویتی و کانونی شیعه همچون برائت و تقیه در این تفسیر بسیار زیاد است. این مهم گرچه عمدتا از طریق تفسیر سمبلیک آیات پیجویی شده است، امام عملا ارتباط میان بیان تفسیری و متن آیات، نحیف و تا حدی سرسری است. مقصود وی آن است که قصد اصلی مؤلف این متن، بیان آموزههایی مرتبط با عقاید کانونی تشیع بوده است و آیات قرآن و بحث تفسیری بهانه و دستاویزی برای نیل به این هدف بوده است؛ خواننده این متن جنبه ثانوی و فرعی بودن تفسیر، نسبت به هدف اصلی را به خوبی حس میکند.
از دید باراشر مضامین خاصی در حوزه امامت در این تفسیر کاملا محوری و برجسته است. مثلا پیگیری ژانر وجود پیشاتاریخی شیعه و اینکه امامان شیعه توسط انبیای پیشین تصدیق و تأیید شدهاند. به نظر وی، در این متن تلاش شده است تا فقدان قدرت سیاسی امامان با باور به برتری معنوی امامان بر انبیاء جبران شود. برای همین، قدرت خارقالعاده علی نه تنها با پیامبر یکسان است، بلکه حتی شاید در برخی جنبهها بالاتر از او بازنمایانده شود. در نهایت همه اینها گویا صرفا شَرحهای از آن تنش معروف در مکتوبات اولیه شیعه در خصوص ارتباط مقام امامت و نبوت است.
با همه این احوال، باراشر تأکید میکند که نقد گرایشهای غالیانه در این تفسیر قوی است و عبارتهای چندی در متن این رویکرد را نمایندگی میکند. با اینکه این تفسیر منعکسکننده تنش موجود در تشیع نخستین درباره رویکردهای مختلف به الوهیت علی است، عملا نویسنده در میانه چالش غلو و تقصیر، گویا راه میانه را برگزیده است. اصولا شکلگیری دوگانه غلو/تقصیر در جامعه شیعی و بحثهای مربوط به آن، مربوط به همین دوره است؛ گرچه اصطلاح غلو، انگارهای قدیم و مربوط به اوایل سده دوم هجری ـ با معنای فرقهای آن ـ است، ولی شکلگیری انگاره مقابلش یعنی «تقصیر» مربوط به میانه سده سوم هجری به بعد است.
به بیان باراشر تأکید شدید بر و عبارتپردازیهای گسترده در خصوص مفهوم ولایت امام و نسبت اهل ایمان با آن، از ویژگیهای برجسته این تفسیر است. تأکید بر برتری علی بر کل خلایق پس از پیامبر، ملازمه باور به ولایت علی و نبوت محمد و استفاده گسترده از مضامین استعاری و اسطورهای از برجستگیهای دیگر این متن است.
فرایند پژوهشها درباره این متن هنوز ناپخته و در ابتدای راه است. نگارنده به اقتضای یک طرح پژوهشی کلان درباره گرایشهای تفسیری باطنی و غالیانه در تشیع متقدم، ناگزیر بر تمرکز بر این متن و برخی متنهای مشابه و تلاش برای ارائه طرحوارهای از این گرایشها و جایگذاری هر کدام از این متون در این طرحواره است.
یکی از نکات نویافتهای که در طول پژوهش درباره این متن روشن شد و تا به حال ـ دست کم براساس اطلاع نگارنده ـ کسی آن را بیان نکرده است، پیجویی تبار و هویت راوی اصلی این تفسیر یعنی محمد بن قاسم استرآبادی(درگذشته حدود 350 ق) است. وی کسی است که شیخ صدوق (د 381ق) این تفسیر را از وی نقل کرده است و با اینکه اطلاعات زیادی از وی به ما نمیدهد، از او به نیکی یاد میکند. استرآبادی ناشناخته است و تقریبا هیچ اطلاعاتی از وی به جز نقل ابنبابویه و اعتماد او بر وی در دست نیست. از وی با نامهای دیگری همچون ابوالحسن الجرجانی، محمد بن القاسم الجرجانی یا محمد بن القاسم المفسر نیز در کتب شیخ صدوق یا سایر میراث روایی شیعه نقل شده است.
پیجویی و جستجوی این نام در منابع اسلامی قرون میانه نشان میدهد که نامی تکین است و شخصیتی با این نام و مشخصات تقریبا یافتنشدنی است. با این حال، ابوبکر محمد بن ابراهیم اصفهانی مشهور به ابنالمقریء(د 318ق) در کتاب خود المعجم(ص 120) در نقلی منحصر به فرد چنین میگوید: «حدثني أبو الحسن الجرجاني محمد بن القاسم بن محمد بن عبد الله بن محمد بن عبد الله بن محمد بن عبد الرحمن بن القاسم بن محمد بن أبي بكر الصديق، ثنا أبو خليفة، ثنا ابن كثير، ثنا شعبة، عن أيوب، عن أبيقلابة، عن أنس قال: أمر بلال أن يشفع الآذان، ويوتر الإقامه».
جستجوی گسترده و دقیق منابع اسلامی نشان میدهد که «ابوالحسن الجرجانی محمد بن القاسم» فقط یک فرد است که به جز نقلهای مربوط به تفسیر العسکری در منابع شیعی، فقط در یکجا یعنی همین کتاب المعجم ابنالمقریء از وی یاد شده است. جالب است ابن المقریء از لحاظ دوره و طبقه حیات، همعصر صدوق است و این امر به شکل دوطرفه مؤید صحت و امکان نقلهای این دو نفر از ابوالحسن جرجانی است.
این سند نقل نشان میدهد که وی از نوادگان قاسم بن محمد بن ابوبکر تابعی مشهور مدینه و همراه امام سجاد و باقر، و پسر محمد بن ابوبکر یار دیرین امیرالمؤمنین بوده است. برای تحلیل و بررسی این سند، ارتباط ابن المقریء با مفسر استرآبادی و سایر اطلاعات درباره وی، هنوز در آغاز راهیم.»
انتهای پیام