تحلیل نشانه‌های گفتمانی معنویت‌گرایی جدید در فصلنامه «قبسات»
کد خبر: 3908565
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۳

تحلیل نشانه‌های گفتمانی معنویت‌گرایی جدید در فصلنامه «قبسات»

نود و پنجمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «قبسات» شامل 8 مقاله از جمله «تحلیل نشانه‌های گفتمانی معنویت‌گرایی جدید و بررسی تأثیرات احتمالی آن بر سبک زندگی دینی» و «استنباط مبانی علوم انسانی اسلامی در آثار علامه جوادی آملی» منتشر شد.

به گزارش ایکنا؛ نود و پنجمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «قبسات» به صاحب‌امتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد.

عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «دین و الهیات جهانی در منظومه فکری اسلام»، «تحلیل انتقادی دیدگاه ریچارد تیلور در معنای زندگی»، «تحلیل نشانه‌های گفتمانی معنویت‌گرایی جدید و بررسی تأثیرات احتمالی آن بر سبک زندگی دینی»، «بررسی و مقایسه دیدگاه هابرماس و علامه طباطبایی درباره اختیار با تکیه بر نظریه ادراکات اعتباری»، «بازخوانی آموزه فطرت با توجه به ژنوم انسانی»، «تحلیل و نقد تمایز گردآوری/ داوری در روش‌شناسی علم دینی»، «استنباط مبانی علوم انسانی اسلامی در آثار علامه جوادی آملی»، «رهیافت هستی ‎شناختیِ متفکران اسلامی در فلسفه فیلم».

دین و الهیات جهانی در منظومه فکری اسلام

در چکیده مقاله «دین و الهیات جهانی در منظومه فکری اسلام» می‌خوانیم: «الهیات جهانی از کلان‌مسائل فلسفه دین به دنبال اصول و ارزش‌های مشترک الهیاتی است تا بر اساس آن در راستای تحقق گفت‏وگوی میان پیروان ادیان به نیازهای مشترک الهیاتی آنان پاسخ بگوید. طرح این مسئله در جهان غرب، نظریه‌های مختلفی را به همراه داشته است که از جمله آن می‌توان نظریه «کثرت‌گرایی دینی»، نظریه «وحدت متعالی ادیان»، نظریه «شمول‌گرایی افراطی» و.... نام برد؛ اما بر اساس آموزه‌های اسلام می‌توان تبیینی از دین جهان‌شمول و به تبع آن الهیات جهانی ارائه داد که ضمن پذیرش جهان‌شمولی، عقلانیت آن، آسیب‌های نسبیت‌گرایی و کثرت‌گرایی دینی را به دنبال نداشته باشد؛ بنابراین الهیات جهانی در منظومه فکری اسلام، دارای منطق خاصی است که ضمن ابتنا بر مبانی و زیرساخت‌های نظری، دارای معیارها و ملاک‌های خاصی است که تضمین‌کننده وجه الهیاتی و جهان‌شمولی آن خواهد بود. معیارهای الهیات جهانی عبارت‎اند از الهی‌بودن، جهان‌شمولی، جامعیت و جاودانگی و مبانی الهیات جهانی نیز در محورهای هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی، دین‌شناختی و... قابل طبقه‌بندی هستند. با توجه به معیارهای یادشده و مبانی و زیرساخت‌های آن می‌توان درباره سازوکار و مکانیسم تعامل و گفت‏وگو با پیروان دیگر ادیان نیز داوری نمود؛ ازاین‏رو مقاله حاضر می‌کوشد با روش عقلی و نقلی، ضمن طرح معیارها و مبانی الهیات جهانی به راهکارهای عملی تعامل با پیروان دیگر ادیان، به مثابه برایند این الهیات بپردازد.»

نشانه‌های گفتمانی معنویت‌گرایی جدید

در طلیعه مقاله «تحلیل نشانه‌های گفتمانی معنویت‌گرایی جدید و بررسی تأثیرات احتمالی آن بر سبک زندگی دینی» آمده است: «معنویت‌گرایی جدید نه تنها در قالب فرقه‎ها و نحله‌های بدیل ظهور می یابد، بلکه به عنوان یک فرهنگ جدید دینداری در میان دینداران نیز رواج دارد. دینداران متأثر از معنویت‌گرایی جدید بدون آنکه تعلقی به فرقه یا نحله خاصی داشته باشند، به نوعی معنویت خودساخته، التقاطی و درونی روی آورده، کم‎توجه به دینداری نهادینه، به دنبال آرامش و رضایت باطن به «سبک شخصی خود»اند. با توجه به گسترش این جریان در میان دینداران خصوصاً دینداران لیبرال مسئله تحقیق حاضر آن است که چگونه می‌توان جریان مذکور را تشخیص داد و مشخص کرد چه میزان یک دیندار وارد این گفتمان جدید شده است. با کمک‌گیری از تحقیقات جامعه‌شناختی درباره ادبیات گفتمانی معنویت‌گرایان جدید سعی خواهیم کرد نشانه‌هایی از این سبک جدید دینداری را شناسایی و زمینه را برای تشخصیص این پدیده بی‌شکل و صورت مهیا کنیم. در مقاله حاضر نشانه‌های گفتمانی معنویت جدید تحت دو عنوان کلی «درون‎گرایی» و «دنیا‎گرایی» طرح می‎شود و با کمک‎گیری از نظریه انفسی‌گرایی و همچنین نظریه پساماده‌گرایی به وجوه مختلف این نشانه‌ها پرداخته خواهد شد. تحلیل این نشانه‌ها غیر از آنکه می‌تواند به شناسایی معنویت جدید و تمایزات آن با گفتمان دینداری نهادینه کمک کند، به‎طور‌ضمنی می‌تواند نشان دهد که یک دیندارِ متعلق به ادیان ابراهیمی با اقبال به این رویکرد جدید، در دینداری خود با چه چالش‌هایی روبه‎رو می‌شود. این چالش‌ها عمدتاً برخاسته از ناسازگاری طرز فکر توحیدی/ تسلیمی (ادیان نهاینه ابراهیمی) با طرز فکر انفسی/ خودمختاری (معنویت‌گرایی جدید) است.»

دیدگاه هابرماس و علامه طباطبایی درباره اختیار

در آغاز مقاله «بررسی و مقایسه دیدگاه هابرماس و علامه طباطبایی درباره اختیار با تکیه بر نظریه ادراکات اعتباری» می‌خوانیم: «در آثار علامه طباطبایی دو رویکرد متفاوت نسبت به مسئله‌ اختیار ارائه شده است: رویکرد سازگارگرایانه و رویکرد اختیارگرایانه. رویکرد اختیارگرایانه‌ علامه طباطبایی دیدگاه ابتکاری اوست که از طریق اعتبار وجوب، به عنوان یکی از اعتبارات قبل از اجتماع، در سطح فردی و شخصی- نه اجتماعی- ترسیم میگردد. هابرماس نیز در یک رویکرد اختیارگرایانه از طریق جداکردن ساحت علیت در جهان طبیعی از ساحت دلایل در جهان اجتماعی، اختیار انسان را ترسیم میکند. مقاله‌ حاضر در صدد پاسخ به این پرسشهاست: دیدگاه اختیارگرایانه‌ علامه طباطبایی با دیدگاه اختیارگرایانه‌ هابرماس چه شباهتها و چه تفاوتهایی دارد؟ هر یک از این دو دیدگاه در مقایسه با دیدگاه دیگر چه مزیتها و چه نقاط ضعفی دارد؟ آیا این دیدگاهها قابل پذیرش‌اند و می‌توانند اختیار انسان را تبیین کنند؟ در این مقاله این دو دیدگاه درباره‌ اختیار، با یکدیگر مقایسه و بررسی شده‌اند. دیدگاه اختیارگرایانه‌ هابرماس از این جهت که اختیار را از طریق یک جهان نمادین و اعتباری- که مشمول قانون علیت و ضرورت علّی نیست- تبیین می‌کند، شبیه دیدگاه اختیارگرایانه علامه طباطبایی است؛ با این تفاوت که در رویکرد علامه طباطبایی امر اعتباری، یک اعتبار وابسته به شخص اعتبارکننده و از اعتبارات قبل از اجتماع است؛ اما در تقریر هابرماس، امر اعتباری، یک جهان اجتماعی است که مستقل از شخص مستقر است و شخص آن را اعتبار نکرده است. بررسی دیدگاهها به این مطلب انجامید که هر دو دیدگاه دچار اشکالاتی هستند و نمیتوانند رویکردی قابل قبول در تبیین مسئله‌ اختیار به شمار آیند.»

انتهای پیام
captcha