به گزارش ایکنا؛ مرتضی صفایی، پژوهشگر فلسفه و الهیات با انتشار مطلبی با عنوان «الهیات فاجعه» در فضای مجازی نوشته است:
سؤالی کوتاه، اما تکاندهنده. از روزی که قریب به ۷۰ نفر از هموطنانم در تشییع پیکر قاسم سلیمانی در کرمان جان باختند و فردایش که بیش از ۱۷۰ نفر انسان بیگناه در هواپیمای اوکراینی کشته شدند، مدام با این سؤال مواجه شدهام.«چرا خدا با ما چنین کرد؟»
طبیعی است خداباورانی که در سنت ادیان ابراهیمی زیست میکنند، خدا را قادر مطلق و «فعّال مایشاء» بدانند و در مواجهه با فجایع و رویدادهای هولناک، به دنبال چرایی این رخدادها باشند. شاید نتوان ذهن بیشتر پرسندگان این پرسشها را خواند، اما با بررسی عمیق چند نمونه، میتوان چند پیشفرض مهم را، که در نهایت منجر به چنین پرسشهایی میشود، شناسایی کرد. مانند: «اگر خدا میخواست، میتوانست از این رویدادهای هولناک جلوگیری کند»، «این فاجعه بسیار وحشتناک بود و رخندادنش حتما بهتر از رخدادنش بود»، «خدا با مؤمنان است و از آنها پشتیبانی میکند» و «خدا بر هر کاری توانا است».
نتیجه این باورها(پیشفرضها)، به این باور منتهی میشود که «خدا میتوانست از این فاجعه(ها) جلوگیری کند و باید چنین میکرد.» اما این فاجعهها رخداده، و هماین باعث شده تا مؤمنان با «پرسش» مواجه شوند. بسیاری با این پرسش درگیر میشوند و بعد از مدتی کلنجار رفتن، در بخشی از باورهای پیشین خود تجدیدنظر میکنند. برخی دیگر اما با گذشت زمان، سؤال را به فراموشی میسپارند و سعی میکنند انسجام نظام اعتقادیشان را حفظ کنند. اما اشکال کار کجاست؟ واقعاً خدا با ماست؟
ما امروز وضعیتی را در حیث جمعی تجربه میکنیم که برای بسیاری افراد بهصورت شخصی، تجربهشده و تکراری است. وقتی کسی که دوستش داریم، و انسان خوبی است، در اثر یک بیماری ناگهانی، مانند سرطان خون، به سرعت ضعیف و ناتوان شده و باوجود دعاهای خیر و خواست مُجدّانه از خدا، میمیرد، یا وقتی پدر و مادری فرزند دلبندشان را در اثر سانحهای از دست میدهند، این پرسش، مصیبتزدگان را رها نخواهد کرد. اما این روزها این تجربه جمعی ما شده است. دینپژوهان، این پرسش را «مسئله اگزیستانسی شر» مینامند. گاهی مسئله اگزیستانسی(وجودی) شر، تبدیل به تجربهای جمعی میشود. هولوکاست و تجربه نسلکشی یهودیان در جنگ دوم جهانی، نمونهای از این تجربه جمعی است. همان زمان و اندکی پس از آن، برخی متفکران یهودی، خدا را به دادگاه وجدان جمعی فراخواندند و او را محاکمه کردند. بسیاری باور خود را به خدا از دست دادند و برخی در باورهای پیشین خود تجدیدنظر کردند.
چند نوع پاسخ میتوان به این مسئله داد. برخی از این پاسخها در این پیشفرض که شرِ این فاجعه بیشتر از خیر آن بود، تشکیک میکنند. ما به علم الهی دسترسی نداریم و از دلایل او آگاهی کامل نداریم. اینکه «به نظر میرسد» دلیل خوبی برای مجاز دانستن این فاجعهها وجود ندارد، نتیجه نمیدهد که «در واقع» دلیل خوبی برای مجاز دانستن این فاجعهها وجود ندارد. «خداباوری شکاکانه» (Skeptical Theism) بر این فاصله بین آگاهی انسانی و علم الهی تأکید میکند.
پاسخ دیگر، برتری اختیار و مسئله اراده آزاد است. خدا انسانها را مختار آفریده و اراده کرده که این اختیار واقعی باشد، تا انسانها به واسطه آگاهی و اختیارشان، خوب و بد را شناخته و خوب را انتخاب کنند. اینکه کسانی به واسطه اختیارشان، عامدانه یا بدون قصد مرتکب اشتباه شوند، مثلاً در انتخاب مسیر تشییع جنازه اشتباه کنند و جمعیتی بیش از حد را به مسیری باریک بکشانند و یا با وجود آمادهباش کامل، با سهلانگاری اجازه پرواز به هواپیمای مسافربری بدهند، و از روی خطا هواپیما را به جای موشک دشمن، هدف گیرند، همه نمونههایی از «سوء اختیار» است. در این موارد مسئولیت اخلاقی متوجه مرتکبان خطا است. مؤاخذه خدا، نشان میدهد ذهنهای مؤمنان، تمایل دارد که نقش اختیار انسانی را کمرنگ ببیند و بیشتر به دنبال دخالت و جبران الهی باشد.
چه خدا واقعاً با ما باشد و چه نباشد، ما در برابر کارهای مختارانه خود مسئولیم. پذیرش مسئولیت اخلاقی و مطالبه این مسئولیتپذیری در حیث جمعی، شاید واکنشی معقول و آگاهانه برای جامعه مؤمنان در مواجهه با فجایع انسانی باشد. همان خدایی که مطالبه دخالت الهی از او داریم، سنتها و قوانینی را بر طبیعت و جامعه انسانی حاکم کرده که غفلت از این قوانین و سنتها، نتایج نامطلوبی در پی دارد و اگر بخواهیم مدام این سنتها، تبصره بخورند و خدا برای ما استثناء قایل شود، عملاً حکمت خدا را در جاری کردن این سنتها زیر سؤال بردهایم.
جامعه کوچک مؤمنان مدینه، پس از مواجهه با فاجعه جنگ احد، با همین تجربه جمعیای مواجه شده بود که امروز ما مواجه هستیم. و پاسخ الهی چه بود؟ آیه ۱۶۵ سوره آلعمران، شاید ما را متوجه اختیار و مسئولیت اخلاقیمان کند: «آیا چون به شما مصیبتی رسید... گفتید این مصیبت از کجا به ما رسید؟ بگو آن از خود شماست؛ آری، خدا به هر چیزی توانست».
انتهای پیام