بررسی اندیشه هانری کربن در تطبیق سهروردی با فلسفه یونان در «تاریخ فلسفه»
کد خبر: 3867336
تاریخ انتشار : ۰۸ دی ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۶

بررسی اندیشه هانری کربن در تطبیق سهروردی با فلسفه یونان در «تاریخ فلسفه»

گروه اندیشه ــ سی و هفتمین شماره از فصلنامه «تاریخ فلسفه»، به صاحب امتیازی انجمن علمی تاریخ فلسفه، مدیرمسئولی آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای و سردبیری حسین کلباسی اشتری منتشر شد.

به گزارش ایکنا؛‌ در این شماره از فصلنامه «تاریخ فلسفه»، مقالاتی با عناوین «تحلیل انتقادی اندیشه های هانری کربن درباره تطبیق فلسفه سهروردی با فلسفه یونان» نوشته حسن سیدعرب، سیدعلی علم‌الهدی، علیرضا پارسا و مرضیه اخلاقی؛ «مفهوم شناسی و جایگاه «بهمن» در متون اوستایی و پهلوی بمثابه صادر اول در حکمت اشراقی» تالیف حسن بلخاری قهی؛ «جایگاه معرفت شناختی فرونسیس و اهمیت آن در فلسفه اخلاق ارسطو» به قلم علی ناظمی اردکانی، رضا داوری اردکانی و مالک حسینی؛ «تبیین و تحلیل آیین و مقام شهریاری در مرصادالعباد بر پایه اندیشه های حکمت خسروانی» نوشته سمیه اسدی؛ «جایگاه و زمانه فخرالدین سماکی در تاریخ فلسفه اسلامی (با تاکید بر حاشیه او بر شرح هدایه میبدی)» تالیف طاهره سادات موسوی، مهدی نجفی افرا و مقصود محمدی؛ «فارسی نویسی فیلسوفان مسلمان» تالیف علیرضا نجف زاده و «بررسی نگرش سه حکیم مسلمان به فضایل چهارگانه؛ ابن مسکویه، خواجه نصیر و جعفر کشفی» تالیف مسعود صادقی و امیر جلالی منتشر شده است.
 
هانری کربن و تطبیق فلسفه سهروردی با فلسفه یونان
 
در طلیعه نوشتار «تحلیل انتقادی اندیشه های هانری کربن درباره تطبیق فلسفه سهروردی با فلسفه یونان» آمده است هانری کربن، مفسر غربی فلسفه اشراق سهروردی است. اندیشه او در تفسیر این فلسفه مبتنی بر تاویل، پدیدارشناسی، نظریه فراتاریخ و فلسفه تطبیقی است. نوشتار حاضر نخستین نوشتاری است که به این موضوع پرداخته و هدف آن بررسی انتقادی اندیشه‌های کربن درباره تطبیق فلسفه سهروردی با فلسفه افلاطون، ارسطو و نوافلاطونیان است. این مقاله به نوآوریهای سهروردی پرداخته است تا بدینوسیله وجه تمایز اندیشه او از آن فیلسوفان بیان گردد. در نتیجه گیری نیز پس از جمعبندی مطالب، نقدی کلی به روش شناسی کربن و کاستی‌های آن مطرح شده است. فلسفه تطبیقی که گاه فلسفه بینافرهنگی نیز نامیده می‌شود رشته یی از مطالعات فلسفی است که در خلال آن فیلسوفان با نظر به مبانی اندیشه فلاسفه از جریان‌های فرهنگی، زبانی و فلسفی متفاوت، به مسائل فلسفی می‌پردازند و اختلاف و اشتراک آراء آنان را مطالعه می‌کنند. به عقیده کربن، فلسفه تطبیقی راهگشای درک صحیح تفکر در تاریخ فلسفه است و او بر این مبنا فلسفه اشراق را با افلاطون و ارسطو تطبیق داده است. بنظر وی این فلسفه برگرفته از دیدگاه های افلاطون است. این وجه نظر مسبوق به اصالت فلسفه در یونان نزد اوست. کربن سهروردی را افلاطون جهان اسلام دانسته است. دیدگاه کربن نوآوری‌های سهروردی و تفاوت اندیشه او با افلاطون و نیز انتقاد وی به ارسطو را نادیده می‌گیرد.
 
مفهوم شناسی «بهمن» به مثابه صادر اول در حکمت اشراقی
 
نویسنده مقاله «مفهوم شناسی و جایگاه «بهمن» در متون اوستایی و پهلوی بمثابه صادر اول در حکمت اشراقی» در طلیعه نوشتار خود آورده است «اول ما خلق الله العقل» که در بسیاری متون اسلامی ذکر گردیده و توسط حکمای بزرگی چون شیخ اشراق و ملاصدرا (در شرح اصول کافی) مورد استناد و تاکید قرار گرفته، روایت مشهوری در متن احادیث اسلامی است و از آن روشنتر، «إن الله عز و جل خلق العقل و هو اول خلق من الروحانیین». این معنا با رجوع و تطبیق با جایگاه عقل در حکمت یونانی که معادل وجود است، اهمیت و جایگاه عظیمتری نیز می یابد. شیخ اشراق بعنوان صدرالحکماء اشراقی چنانکه در رساله فیحقیقه العشق (ص۲۶۸) تصریح کرده، به این روایت مشهور وقوف داشته است. حال پرسش مقاله حاضر اینست که با توجه به این تصریح و نیز نص صریح شیخ اشراق در حکمه الاشراق که خود را احیاگر حکمت ایران باستان نامیده (یا دستکم یکی از منابع اصلی حکمت خود را حکمت فهلویون دانسته) چگونه میتوان ردپای این بهره گرفتن از حکمت ایران باستان را در اندیشه او نشان داد؟ یکی از مهمترین حلقه های واسط میان حکمت او و حکمت ایرانیان، رجوع شیخ به جایگاه امشاسپندانی چون بهمن یا اردیبهشت در متون اوستایی و پهلوی و قرار دادن آنها بعنوان ارکان نظام نوری و وجودی در حکمت خویش است. در این میان، او بنا به قاعده «الواحد لایصدر منه الا الواحد»، صادر اول از حضرت نورالانوار را نور اقرب و بنا به حکمت ایرانیان باستان، بهمن خوانده است. اما چه نسبتی میان بهمن و صادر اول وجود دارد؟ بویژه اگر این صادر در اندیشه اسلامی، عقل باشد. این نوشتار با رویکردی تاریخی و تحلیلی به فلسفه انتخاب بهمن بعنوان صادر اول در اندیشه شیخ اشراق پرداخته و بویژه بهمن را بعنوان ایزد خرد و دانایی، معادل عقل در احادیث اسلامی (بعنوان صادر اول) دانسته است که البته خود نشان از بینش و شناخت عمیق شیخ از حکمت ایران باستان دارد.
 
جایگاه معرفت شناختی فرونسیس و اهمیت آن در فلسفه اخلاق ارسطو
 
در طلیعه نوشتار «جایگاه معرفت شناختی فرونسیس و اهمیت آن در فلسفه اخلاق ارسطو» آمده است فرونسیس یا حکمت عملی یکی از فضایل عقلی است که ارسطو آن را به استعداد عمل کردن پیوسته با تفکر درست در اموری که برای آدمی نیک یا بد هستند، تعریف کرده است. عمل حاصل از این استعداد یا عمل فرونتیک، حاصل نحوه یی از اندیشیدن فلسفی است که در عین نظر به مبادی و اصول ثابت، به مدینه (پولیس) بمثابه بستر شکلگیری اعمال، به امور کرانمند و جزئی و متغیر بمثابه متعلقات شناخت و به انسان بمثابه عاملی مختار، نظر دارد. قاعده نامندی فرونسیس و در عین حال موجه بودنش، راهکاری است تا به قواعد سخت و ثابت علمی بمثابه تنها روش موجه شناخت، تن ندهیم. ارسطو در واقع، با تمایز بخشیدن روشمند بین سوفیا یا حکمت نظری و فرونسیس، استقلال و تحویل ناپذیری معرفت عملی اخلاقی درباره آنچه درست است را پایه گذاری کرده است؛ تامل-ورزی عملی را نمیتوان به براهین منطقی فروکاست. در فلسفه اخلاق ارسطو، معرفت عرضی، بمثابه معرفتی ناظر به امور کرانمند و جزئی و ممکن و متغیر، تکمله یی بر معرفت ذاتی بمثابه معرفتی ناظر بر امور ازلی و کلی و مبادی نخستین و ثابت واقع میشود. سوفیا و فرونسیس تنها در صورتی که بمثابه دو روی یک سکه باشند نیکبختی را در پی خواهند داشت.
 
تبیین شهریاری در مرصادالعباد بر پایه اندیشه های حکمت خسروانی
 
نویسنده مقاله «تبیین و تحلیل آیین و مقام شهریاری در مرصادالعباد بر پایه اندیشه های حکمت خسروانی» در چکیده مقاله خود آورده است به استناد تعالیم آیین مزدیسنا و آموزه‌های اهورامزدا، مقام پادشاهی در ایران باستان دارای دو جنبه دینیاری و شهریاری یا حکمت و حکومت بوده که هر دو جنبه با نیروی الهی (فر ایزدی) به پادشاه واگذار شده است. در حکمت اشراقی نیز نورالانوار که روشن کننده عوالم است، همان خورنه در اوستا است که در فارسی امروز به آن فر می‌گویند. به موجب «فر» که موهبتی ایزدی و الهی است، فرد برخوردار، شایسته مقام پادشاهی می‌شود و پادشاهان فاضل و عادل در صورت عدول از دادگری از این موهبت محروم خواهند شد و فر از آنان جدا می‌شود. دیدگاه نجم رازی در مرصادالعباد نیز درباره مقام شهریاران و پادشاهان و وظایف ایشان به اندیشه‌های ایران باستان و آموزه‌های مزدایی و حکمت خسروانی بسیار نزدیک است. او پادشاه را خلیفه خداوند در زمین می‌خواند و با تشبیه شاه به هما، بر شمول عنایت الهی بر این جایگاه و مقام صحه می‌گذارد؛ چنانکه می‌توان گفت آنچه در حکمت خسروانی و حکمت اشراق فر کیانی نام دارد، در مرصاد العباد تحت عنوان قوت ربانی و تایید آسمانی مطرح شده است. بر همین اساس رازی برای شهریاران ویژگی‌هایی را برمی‌شمارد که قابل تطبیق و مقایسه با آیین شهریاری در ادیان و آموزه‌های باستانی و حکمت خسروانی است. این پژوهش بر آنست تا با مبنا قراردادن مولفه‌های آیین شهریاری در حکمت‌های باستانی، بویژه حکمت خسروانی، ویژگی‌های پادشاهی در مرصادالعباد را برشمرده و به تبیین وجوه اشتراک و افتراق اندیشه‌های نجم رازی با مبانی حکمت خسروانی در زمینه آیین شهریاری بپردازد. نتیجه این پژوهش نشان می‌دهد که رازی با توجه به جایگاه تفسیر عرفانی خود و نیز توجه به معنای اشراقی و باطنی حکمت خسروانی، پادشاهی را مترادف با ولایت الهی و آموزه فلسفی «حکیم حاکم» شمرده است و به عبارت دیگر، سالک واصلی که در مرحله فی الخلق بالحق بسر میبرد. چنین فردی «شاه خاصی» است که بدلیل همین شایستگی مقام «شاه عام» یا حکمرانی بر مردم پیدا کرده است.
 
جایگاه و زمانه فخرالدین سماکی در تاریخ فلسفه اسلامی
 
در طلیعه نوشتار «جایگاه و زمانه فخرالدین سماکی در تاریخ فلسفه اسلامی (با تاکید بر حاشیه او بر شرح هدایه میبدی)» آمده است یکی از ضروریات تحقیق، احیای آثار اندیشمندان و حکمایی است که در تاریخ تطور و پیشبرد فرهنگ و معارف اسلامی نقش اساسی داشته‌اند ولی تاکنون به صورت یک حلقه مفقوده و مغفوله ناشناس مانده‌اند. فخرالدین سماکی معروف به محقق فخری، از جمله این حکما است که در قرن دهم هجری میزیسته است. وی شاگرد غیاث الدین منصور دشتکی است. از سماکی آثار قلمی مهمی چون: حاشیه بر شرح تجرید قوشچی و حاشیه بر شرح هدایه الحکمه میبدی بجای مانده است. متن هدایه الحکمه تالیف اثیرالدین ابهری، شامل سه قسم منطق، طبیعیات و الهیات است. میبدی بر دو قسم طبیعیات و الهیات آن شرح نگاشته و سماکی تنها بر دو فن اول و دوم از فنون سه گانه طبیعیات شرح هدایه الحکمه میبدی حاشیه زده است. سماکی اگرچه مانند ابن سینا و سهروردی، بنیانگذار مکتب خاصی نبوده ولی با بیان نقد و بررسی‌های دقیق و اظهارنظرهای خاص خود در موضوعات مورد بحث از منظر متکلمان و مشائیان و اشراقیان و عرفا، در قالب آثار مستقل و غیرمستقل (شرح و حواشی) و با ارائه دیدگاه‌هایی بدیع توانسته به عنوان حلقه واسط نقش مهمی در تطور تفکر فلسفی بطور کلی ایفا کند و الهام‌بخش صدرالمتالهین شیرازی در ظهور حکمت متعالیه نیز باشد. از جمله این دیدگاه‌ها، تقریر متفاوت برهان سلمی و ابداع سه برهان دیگر در باب اثبات تناهی اجسام است که در این نوشتار بدان پرداخته شده است.
 
فارسی نویسی فیلسوفان مسلمان
 
نویسنده مقاله «فارسی نویسی فیلسوفان مسلمان» در طلیعه نوشتار خود آورده است در قرون اولیه تاریخ اسلام، در فلسفه و سایر علوم هیچ کتابی به زبان فارسی نوشته نشده است و تمامی دانشمندان مسلمان که اکثر آنها هم ایرانی بوده‌اند، آثار علمی خود را به زبان عربی نگاشته‌اند. از قرن چهارم هجری به بعد، فلاسفه ایرانی در کنار تالیفات فراوانی که به زبان عربی داشته‌اند، به تدریج آثار اندکی را به زبان فارسی خلق کرده‌اند که از آن جهت که جاده فارسی نویسی را برای دانشمندان دوره‎های بعد هموار نموده است، بسیار ارزشمندند. آنها زمانی این کار را آغاز کرده‌اند که زبان فارسی پس از یک دوره فترت، آمادگی و گنجایش لازم برای ادای مفاهیم و معانی انتزاعی فلسفی را نداشته است. ابن‎سینا و شاگردان او، ناصرخسرو، سهروردی، باباافضل کاشانی، خواجه نصیرالدین طوسی، قطب الدین شیرازی و دیگران، در تدوین نگاشته‎های فلسفی به زبان فارسی سهم بسزایی داشته‎اند. تلاش آنها در معادل‌سازی اصطلاحات فلسفی به زبان فارسی، زمینه را در روزگار ما برای خلق آثار فلسفی پخته‎تر فراهم کرده است. این جستار به روش توصیفی تحلیلی، علل زبانی و ادبی غلبه زبان عربی در نگاشته‌های فلسفی را بررسی نموده و با معرفی مهمترین تالیفات فلسفی به زبان فارسی، نقش آنها را در توسعه و غنی سازی این زبان برای انتقال دانشهای فلسفی تبیین ساخته است. در پایان نیز به تاثیر آثار ترجمه شده از متون فلسفه غرب بر پرباری گنجینه لغات فارسی و ضرورت نگارش فلسفه به زبان فارسی در عصر حاضر که عربی دانی در آن بشدت کاهش یافته است، می‌پردازد.
 
بررسی نگرش سه حکیم مسلمان به فضایل چهارگانه
 
در چکیده مقاله «بررسی نگرش سه حکیم مسلمان به فضایل چهارگانه؛ ابن مسکویه، خواجه نصیر و جعفر کشفی» می‌خوانیم ابن مسکویه، خواجه نصیر و حکیم جعفر کشفی اگرچه هر سه دیدگاه علم النفسی و روانشناختی نسبتا مشابهی دارند، به نظریه حد وسط ارسطو قائل هستند و فضایل چهارگانه حکمت، شجاعت، عفت و عدالت را اصلی‌ترین فضایل اخلاقی به شمار می‌آورند، اما با یکدیگر اختلاف نظر نیز دارند. این مقاله ضمن تبیین دقیق اشتراکات، نقاط افتراق و اختلاف هر یک از سه حکیم در باب فضایل چهارگانه را به دقت مورد واکاوی قرار داده است. از همین روی، پس از تفکیک فضایل به اصلی و فرعی، فهرست و تعریف فضایل فرعی از نگاه هر یک از حکیمان مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفت. یافته‌های نوشتار حاضر گویای آنست که بیشترین قرابت و اشتراک نظر ابن مسکویه، خواجه نصیر و کشفی مربوط به فضیلت حکمت و فضایل فرعی آن می‌گردد ولی در زمینه شجاعت، عفت و عدالت اشتراک و اختلاف نظر نسبتا قابل توجهی میان آنها دیده می‌شود. مثلا در زمینه فضیلت عفت، میان آراء ابن مسکویه و خواجه نصیر اختلاف نظر اندکی دیده می‌شود اما حکیم کشفی، هم فهرست فضایل فرعی متفاوتی از دیگر حکیمان دارد و هم بیشتر عفت را در پیوند با خویشتنداری اقتصادی و جنسی طرح می‌کند. فهرست و تعریف فضایل فرعی ذیل عدالت از منظر خواجه نصیر و کشفی نیز اگرچه کاملا مشابه یکدیگر است، اما فهرست فضایل فرعی عدالت از نگاه ابن مسکویه سیزده مورد افزون بر فهرست دو حکیم دیگر دارد.
انتهای پیام
captcha