افطار میکنم با چشمهایت. افطار میکنم همه غمهایم را با لبخندهای تو. افطار میکنم همه دردها را با تسکین دستهای نوازشگرت. خدای روزه و افطار، خدای فطر و فطرت. مرا بازگردان به اولین لبخند. به اولین ستاره. به اولین نقطه آفرینش عشق. تو فطرت مرا از عشق ساختی. مرا با گِلهای محبت از صخرههای امید تراشیدی. عجیب نیست اگر هر بار به هر سوی زمین بروم بازگشت و انجامم آغوش تو باشد. تو خدای ماه منی و من میهمان ماه خدا. میدانی خدا جانم؟! برای ما ایرانیها عید با یا مقلب القلوب هم معنی شده هر روز که قلب و چشممان بچرخد به سمت عشق. هرگاه شب و روزمان تدبیر شود به سوی روشنی و مهر. هر وقت حال و احوالمان خوش شود آن روز برایمان عید است و من حالا که فکر میکنم یک ماه با تو نشستهام و بلند شدم. یک ماه با تو حرف زدهام به قدر یک ماه با تو دوستتر شدهام و همه اینها یعنی همه جا عطر یا مقلب القلوب و الابصار پیچیده. حالا که در همه ذرات زمین و زمان عطر عید پیچیده با تو می گویم لبخند بزن ای ماه تمام من