به گزارش ایکنا تحقیقاتی که در دانشگاه Helsinki فنلاند انجام شده است درباره آتئیستها(خداناباوران) نشان میدهد که آنها برخلاف چیزی که در ظاهر میگویند، در باطن خداوند را باور دارند.
ولی در این تحقیق آنها چه کردند؟ آنها حدود 20 خداناباور را فراخواندند و تجهیزاتی ساده به بدن آنها وصل کردند تا درجه حرارت بدن، تپشهای قلب، فشار خون و .. را اندازهگیری کنند.
محققان به وسیله این تجهیزات میخواستند بدانند که آتئیستها وقتی نام «خدا» را میشنوند، چه اتفاقی در بدن آنها میافتد.
به طور مشخص کلمه «خدا»
وقتی آزمایش بازبینی شد مشخص شد که خداناباوران وقتی نام خداوند ذکر میشود؛ مرکز ترس در مغزشان فعال میشود.... در مغز مکانهای مختلفی برای دروغ، خواب، شنیدن و ... وجود دارد؛ این ترکیب در علم چیز شناخته شدهای است.
برای ترس هم در مغز مکان مخصوصی وجود دارد و وقتی که این مکان فعال شود، سرعت گردش خون در بدن زیاد میشود و بعد از این واقعه ملحد و آتئیست میترسد.
بهطور خلاصه این تحقیقات اثبات میکند که ملحدین برعکس چیزی که میگویند در باطن خود از کلمه «خدا» میترسند و بعد از شنیدن کلمه خدا مرکز ترس مغزشان به شدت فعال میشود.
پس اثبات میشود که آتئیستها در باطن خود به خداوند ایمان دارند ولی در ظاهر منکر خداوند میشوند.
خداوند عزوجل 14 قرن پیش میفرماید «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ»
واین نشان از باطن افرادی است که منکر وجود خالق هستند
ترجمه آیه شریفه: «و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران (و مفسدان) چگونه بود»(سوره مبارکه نمل آیه 14)
شرح آیه:
در مورد کلمه «جحد» راغب بیان کرده است: این کلمه به معناى انکار چیزى است که در دل ثبوتش مسلّم شده و یا اثبات چیزی است که در قلب نفى آن به ثبوت رسیده است. همچنین کلمه استیقان و یقین هر دو به یک معنا است.
در آیات قبل اتهامهایی به فرعونیان وجود داشت که به خاطر وجود شک و تردید در حقیقت نبود، بلکه آنها معجزات را از روى ظلم و برترىجویى انکار کردند، در حالیکه در دل به آن یقین و اطمینان داشتند.
از تعبیر در این آیه شریفه به خوبى استفاده میشود که ایمان واقعیّتى غیر از علم و یقین دارد. ممکن است کفر از روى جحود و انکار، در عین علم و آگاهى سر زند؛ چرا که حقیقت ایمان تسلیم در ظاهر و باطن در برابر حق است. بنابر این، اگر انسان به چیزى یقین دارد، اما در باطن یا ظاهر تسلیم در مقابل آن نیست ایمان ندارد، بلکه داراى کفر جحودى است.
در حدیثى از امام صادق(ع) مىخوانیم که ضمن برشمردن اقسام پنجگانه کفر یکى از اقسام آنرا «کفر جحود» میشمرد، و یکى از شعبههاى جحود را چنین بیان میفرماید: «وَ هُوَ أَنْ یَجْحَدَ الْجَاحِدُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ حَقٌّ قَدِ اسْتَقَرَّ عِنْدَه»؛ یعنی چیزى که انسان آنرا انکار کند در حالى که میداند حق و نزد او ثابت است.
مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای(مدظلهالعالی) در شرح این آیه بین داشتهاند:
ایمان با علم فرق دارد. انسان گاهی به حقیقتی عالم است، اما گرویده به آن نیست. یعنی در ایمان، فقط دانا بودن و عالم به صدق بودن کافی نیست؛ چیزی اضافه بر این علم لازم است. البته ایمان بدون علم هم ممکن نیست - ایمان با شک و تردید معنا ندارد - اما علم به تنهایی هم برای ایمان کافی نیست؛ کما اینکه میبینید قرآن درباره موسی و قضایای فرعون میفرماید: «و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما و علوّا»؛ یعنی وقتی موسی دعوت خودش را مطرح کرد، ملأ فرعونی فهمیدند او راست میگوید و حقیقت است؛ اما بعد از آنکه موسی این معجزه عجیب را نشان داد و بعد از آنکه ساحران و جادوگران - که تصور میشد کار موسی هم از قبیل کار آنهاست - خودشان اعتراف کردند این از نوع کار آنها نیست و با وجود تهدید فرعون سجده کردند و به موسی ایمان آوردند و مرگ را پذیرا شدند، برای آنها روشن شد که موسی حقیقت میگوید؛ اما در عین حال این حقیقت را انکار کردند؛ «جحدوا بها واستیقنتها انفسهم». یقین داشتند که موسی راست میگوید، اما درعینحال انکار کردند. چرا؟ زیرا «ظلما و علّوا»؛ بهخاطر اینکه استکبار و هواهای نفسانیشان و ظلمی که میخواستند بکنند، نمیگذاشت تسلیم شوند.