به گزارش ایکنا؛ در مجموعه رویکردهای پیراحدیثی شیعه ما با دو نگاه متفاوت از یکدیگر روبرو هستیم؛ یکی دیدگاه باورمند به بدنة میراث حدیثی که با آن تعامل دارد و در پی این تعامل، آموزههای دین شناختی و به ویژه آموزههای پیرا امامتی را از آن فرا میگیرد. دوم دیدگاهی که به شدت با مجموعه احادیث شیعه به دیده تردید گاه به دیده انکار مینگرد.
یکی از مهمترین نقاط شروع بحث در خصوص چرایی پیدایش دیدگاه دوم بررسی این مسئله است که دستاویز سردمداران یا متفکران این گروه در بیاعتبار خواندن میراث حدیثی شیعه چیست؟ آیا به این دستاویز میتوان به عنوان یک مستمسک مستقل، استناد کرد یا این که باید در پرتو نظام اعتبارسنجی حاکم بر میراث حدیث شیعه، بدان نگریست؟
مریم ولایتی عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث در مقالهای با عنوان «آسیبشناسی رویکرد حدیثپژوهی جریان سلفیگری ایرانی، با تبیین نظام حاکم بر اعتبارسنجی احادیث شیعه» که در فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه منتشر شده است به واکاوی این مسئله پرداخته است. ولایتی در این مقاله کوشیده است با تبیین ماهیت اعتبارسنجی احادیث شیعه، دیدگاه گروه موسوم به قرآنیان ایران را نقد و آسیبشناسی کند.
نظام حاکم بر اعتبارسنجی احادیث شیعه، نظامی خاص است که در آن اطلاق واژه ضعیف برای راوی، هرگز به منزله کنار نهادن کامل روایات وی نیست، بستر نقل احادیث شیعه هرگز دست خوش تأثیرات مخرّب غلات آن هم در حد وسیع و گسترده نشده و در نتیجه دستاویز قرآنیان در این خصوص قابل نقد و تبیین است. در این نظام اعتبارسنجی، تنها دامنه و گستره مفهومی واژهها دگرگون خواهد شد، نه این که واژهای به عنوان یک مشترک لفظی در نظر گرفته شود و آن گاه مفهومی به دلخواه بر آن حمل شود.
در آغاز این مقاله میخوانیم: در مواجهه با میراث حدیثی شیعه یک حقیقت انکارناپذیر وجود دارد و آن وجود احادیث پرشمار از راویان ضعیف، غالی و متّهم به وضع و کذب است. این نکته رجالی دستاویز مخالفان از جمله قرآنیان قرار گرفته و سبب شده احادیث شیعه را بیاعتبار بخوانند.
سؤال جدی این است که نگاشتههای نخستینِ اعتبارسنجی شیعه مربوط به کدام بازه زمانی فرهنگ و تفکر شیعه مخصوصاً نگرشهای پیرامون اعتبارسنجی احادیث شیعهاند؟ آیا آن واژگان در یک نظام اعتبارسنجیِ خاصّ ابراز شدهاند که میبایست با قرار گرفتن درون آن نظام، معنا پیدا کنند و یا این که تک واژههایی مستقلّ و بیارتباط با یک نظام خاص هستند؟
مولف در ادامه عنوان میکند: میدانیم در خصوص اعتبارسنجی احادیث شیعه با دو بازه زمانی روبرو هستیم؛ متقدمان یا پیشینیان؛ متأخران یا پسینیان. بر پایه دیدگاه متأخران مهمترین عامل اثرگذار در اعتبار یا عدم اعتبار روایات، اسانید آنهاست که بر اساس واژهها و عبارتهای توصیفی موجود در نگاشتههای اعتبارسنجی شیعه، حکم به اعتبار سند و بالتبع پذیرش روایت و یا حکم به عدم اعتبار سند و عدم پذیرش روایت میشود.
در مقابل، دیدگاه پیشینیان یا متقدمان است که در یک نگاه کلی میتوان از آن به نظام اعتبارسنجی «قرینه محور» یاد کرد؛ نظامی که در آن «راوی» به عنوان تنها «یکی» از قرائن اعتباربخش نقش آفرینی میکند؛ نگاهی که مبتنی بر سنجش و نقد محتوایی احادیث است.
وقتی به کتابهای رجالی رجوع میکنیم؛ چه کتابهایی که رویکرد خویش را یادکرد از راویان صاحب اثر قرار دادهاند هم، چون فهرست شیخ طوسی و فهرست نجاشی، و چه کتابهایی که در قالب طبقات است و یا حتی کتاب رجال ابن غضائری، این حقیقت را بالعیان میبینیم که راویانی که درباره آنها داوری شده و یکی از گزارههای توصیفی درباره آنها آمده، همگی صاحب کتاب هستند.
نکته بسیار مهم در این میان، واقعیتِ حاکم بر رجال شیخ طوسی است که پیام تاریخی توجه نشدهای دارد. بیگمان در طبقه راویان پیامبر (ص) تا امام سجاد (ع)، هم افراد دروغگو و هم ثقه بودهاند، کما اینکه در نسلهای پسینی، این چنین است؛ اما واقعیت بسیار آشکار در این کتاب، آن است در این پنج طبقه به هیچ وجه، کاربرد دو واژه ثقه و ضعیف دیده نمیشود.
موارد معدودی که از برخی واژگان توصیفی غیر از این دو واژه استفاده شده نیز صاحب کتاباند، لذا این موارد ناقض ادعای ما نخواهد بود. کاربرد دو واژه ثقه و ضعیف به محض ورود به باب راویانی که از امام باقر (ع) روایت میکنند، آغاز میشود؛ یعنی ما در پنج نسل هیچ داده اثرگذار و کاربردیِ توصیفی در شناخت شخصیت راویان نداریم؛ اما از نسل ششم که اصحاب امام-باقر (ع) هستند این پدیده آشکار میشود. بیگمان این یک امرِ تصادفی نیست؛ بلکه حکایت از یک واقعیت تاریخی دارد.
ولایتی در ادامه تصریح میکند: وقتی راویانِ توصیف شده از اصحاب امام باقر (ع) به بعد را در کتابهای فهرستی شیعه که دستور کار خود را یادکرد از آثار راویان قرار دادهاند، پیجویی کنیم، به این ویژگی آشکار میرسیم که برای همه ایشان اثبات میشود و آن «صاحب اثر» بودن است.
توضیح این که کتاب رجال شیخ طوسی در دستور کار خویش، یادکرد از راویان صاحب اثر را قرار نداده؛ اما در نگاه توصیفی خویش به سمت توصیف راویان صاحب اثر رفته است. در رجال برقی نیز وضعیت به همین گونه است. با این که ساختار کتاب، طبقات نگاری است و طبیعتاً به سراغ توصیف راویان نرفته؛ اما دو بار کاربرد واژه ثقه را در این کتاب میبینیم که هر دو به تصریح مرحوم برقی صاحب کتاب هستند. در کتاب رجال ابن غضائری نیز که ویژگی بارزش داوری دربارة راویان ضعیف است، تمام راویان شناخته شدة آن صاحب اثر هستند.
نتیجه این که در میان پیشینیان یک نظام اعتبارسنجی ویژه حاکم بوده که در آن، درباره صاحبان آثار حدیثی یا پیراحدیثی مورد داوری میشد. یک نکته بسیار مهم این است که ما نشان دهیم این نظام اعتبارسنجی که به سمت و سوی راویان صاحب اثر گرایش دارد، یک پیشینه تاریخی مستحکم مرتبط با زمانِ حضور دارد و چنین نیست که لزوماً دانشمندان رجالی شیعه مانند نجاشی، شیخ طوسی و ابن غضائری مُبدع آن باشند.
در این جا مدعا این است که این نگرش اعتبارسنجی، دقیقاً ریشه در مدیریتی دارد که امام باقر و امام صادق(ع) برای حفظ و انتقال میراث حدیثی شیعه انجام دادهاند؛ مدیریتی که سررشته و گامهای نخست آن در اختیار ایشان قرار داشت.
به باور مولف بر پایه حدیثی که سند آن از نظر همه و حتی قرآنیان صحیح است، میتوان دریافت در ابتدای امامت امام باقر(ع) جامعه شیعه با یک بحران جدّی مواجه بود. به نظر میرسد برای یک دین پژوه همین گزارش کافی است تا دست به یک بازخوانی عمیق تاریخی نسبت به پیشینه فرهنگ شیعه بزند. در این روایت امام صادق(ع) به مناسبت پرسش عیسی بن سریّ، خیلی گذرا به فرازهای تاریخی پس از پیامبر(ص) تا زمان امام باقر(ع) اشاره میکنند.
حضرتش بیشترین توضیح را در خصوص بازه زمانی امامت امام باقر(ع) می-دهند و وضعیت فرهنگی جامعه شیعه تا پیش از این دوره را با این عبارت توصیف میکنند: «فکانت الشیعة قبل أن یکون ابوجعفر فهم لایعرفون مناسک حجهم و حلالهم و حرامهم»؛ یعنی جامعه شیعه از مجموعه احکام تهی بود.
گزارش در ادامه اشاره به یک طرح، یک اقدام آگاهانه و مدیریت اِعمال شده دارد: «حتی کان ابوجعفر، ففتح لهم و بیّن لهم مناسک حجهم و حلالهم و حرامهم»؛ یعنی امام باقر آمدند و وضعیت را دگرگون کردند و این تحوّل به یک تبادل متعاکس فرهنگی بین شیعه و اهل سنت انجامید.
بر اساس دادههای تاریخی و حدیثی میتوان گفت گامهای مدیریت امام باقر(ع) که پس از ایشان امام صادق(ع) پی گرفت- سه گام عمده و روشنِ اساسی است. گام نخست ترغیب به دانشاندوزیِ دینی و ترویج این گفتمان است. بیگمان این گونه گزارشها با پدیدههایی هم چون هجرت چهار ساله محمد بن مسلم از کوفه به مدینه و اشتیاق زاید الوصف او بر استماع حدیث از امام باقر(ع) و پرسش از سی هزار یافته دین شناختی و موارد متعدد دیگر، کاملاً مرتبط است.
گام نخست بدون گامی پس از خود ابتر میماند. لذا گام دوم دستور به نگارش یافتههای دین شناختی است. نکته مهم این که یافتههای مکتوب در مقاطع متعددی از تاریخ فرهنگ شیعه مورد استناد قرار گرفته و ایشان را واداشته تا با مشاهده برخی از مستندات امامان شیعه، حکم فقهی خود را تغییر دهند؛ بنابراین شواهدِ این گونه نشان میدهد نگاشتههای شیعیان حتی در برخی تعاملهای شیعه و اهل سنت اثرگذار نیز بوده است.
به عنوان مقدمه ورود به گام سوم باید بگوییم در نگاشتههای قرآنیان آثار مورد استناد قرآنیان این پرسش جدّی وجود دارد که چگونه باید فهمید کتابهای نوشته شده، از مسیر امن منتقل شدهاند؟ در پاسخ به این پرسش جدّی می-بایست به فرآیندی برای انتقال احادیث شیعه اشاره کرد که دو ویژگی دارد: یک، مجموعه احادیث شیعی را با بالاترین ضریب اطمینان ممکن منتقل کند. دو، طبیعتاً به عنوان نتیجه حتمی، کمترین میزان آسیبپذیری را داشته باشد. مهم آن که بحث، نه عصمت است و نه در امان ماندن از تحریف؛ بلکه بحث بر سر بالاترین میزان اطمینان و کمترین میزان آسیبپذیری است.
امام باقر و امام صادق(ع) قاعدتاً بلحاظ منابع مکتوبی که از پیامبر(ص) به ایشان به ارث رسیده از وقایع بعد از خود مطلعاند و میدانند که امامان بعدی به دلیل گرفتاری و اسارت، امکان حضور در جامعه ندارند. لذا این که فرآیند نخبهپروری و دین پژوه پروری در جامعة شیعه به چه صورت باید استمرار پیدا کند، طبیعتاً دغدغه مهم ایشان بوده است.
نویسنده در مقام جمعبندی مینویسد: ما در تعامل با احادیث شیعه، با یک نظام اعتبارسنجی خاصّ روبرو هستیم. بروز این نظام اعتبارسنجی در نگاشتههای رجالی ما کاملا عیان است. در این نظام خاص، درباره راویان صاحب اثر داوری رجالی میشود. ضمناً به عواملی باید توجه شود؛ همچون مدیریت فرهنگی صادقین(ع) که به انتشار وسیع کتابها در جامعه فرهیخته شیعه منجر شد، ایمنسازی بستر نقل، نقد محتوایی آثار، دقت نظر و سختگیری رجالیان و عالمان شیعه، تعریف متفاوت ایشان از غلوّ، پدیده استثناء، نقش دوگانه راویان و در نهایت چگونگی تعریف ایشان از مفهوم ضعف.
نمیتوان قائل به تخریب وسیع زیرساختهای اعتقادی و کلامی توسط غالیان و راویان کذاب شد و در نتیجه به سادگی حکم به ضعیف یا غالیانه بودن بسیاری از روایات موجود در کتب معتبر شیعی داد. اگر قرار بر تضعیف احادیث شیعه و یا راویان شیعه باشد که بر آن پایه، باورهای دینی و امامتی را کنار بگذاریم، ناچاریم بار دیگر این مجموعه و نظام حاکم بر این مجموعه را بخوانیم و بازشناسی کنیم. حتی اگر قرار بر ردّ و عدم پذیرش باشد، این کار باید با جامعیت علمی بیشتر صورت پذیرد. چنین فرآیندی با دستمایه قرار دادن چند گزارش تاریخی اندک، میسّر نخواهد بود.
انتهای پیام