سوگند یادکردن به نام خدا و از روی اراده، واجب العمل است
کد خبر: 1421875
تاریخ انتشار : ۰۳ تير ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۶
براساس آیه «وَ لکِنْ یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ»؛

سوگند یادکردن به نام خدا و از روی اراده، واجب العمل است

گروه اجتماعی: بیان گوناگون قرآن کریم براساس سوگندهایى است که انسان با انگیزه‌های مختلف و از روى اراده و تصمیم و یا از روی لغو و خشم یادمی‌‌کند، نشان‌دهنده آگاهی خداوند از نیات واقعی هر فردی است.

به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از گیلان، از دیدگاه اسلام‌، سوگند یاد کردن عملی ناپسند بوده و اجتناب از آن بسیار مطلوب و پسندیده است، اما متفاوت بودن حالات انسان به هنگام سوگند یاد کردن از یک سو و انگیزه‌های مختلف جهت قسم خوردن از سوی دیگر، موجب برخورد متفاوت قرآن کریم با انواع سوگندها شده است.

خداوند متعال در قرآن کریم آیه ۲۲۴ از سوره بقره مسلمین را از هر نوع سوگندی حتی به منظور نیکی و تقوا و اصلاح بین مردم برحذر داشته و سپس در آیه ۲۲۵ از همان سوره با تقسیم سوگندها به سوگند لغو و سوگند جدّی‌، سوگند لغو را فاقد اثر جزایی و فقهی و سوگند جدی را موضوع احکام فقهی و اثرات وضعی قرار داده است‌.

«یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی‏ أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلیمٌ؛ خداوند شما را به خاطر سوگندهایى که بدون توجه یاد مى‏‌کنید مؤاخذه نخواهد کرد، اما به آنچه دلهاى شما کسب کرده و (سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مى‏‌کنید) مؤاخذه مى‏‌کند و خداوند، آمرزنده و بردبار است».

قسم یا در مقام اخبار است یا انشاء

قسم یا در مقام إخبار است به این معنى که از امرى خبر می‌دهد و این خبر را بواسطه قسم مؤکد مى‏‌نماید چنین قسمى اگر مطابق با واقع باشد آن را صادق و راست نامند، اگر بر خلاف واقع باشد آن را غموس و قسم دروغ گویند و قسم دروغ یکى از گناهان کبیره است. براى این که صاحب آن در معصیت و پس از آن در آتش دوزخ فرو می‌رود، زیرا غمس به معنى فرو رفتن است.

قسم می‌تواند در مقام انشاء باشد به این معنى که امرى را بواسطه قسم بر خود واجب می‌کند، مثل اینکه بگوید (والله فردا را روزه می‌گیرم). این نوع از قسم است که متعلقش واجب می‌شود و بر تخلف از آن کفاره تعلق می‌گیرد.

و قسم گاهى از روى قصد و اراده و اختیار و توجه به آن است، گاهى از روى عدم قصد و بى توجهى به آن، یا از روى اکراه، یا بواسطه هیجان غضب و نحو آن. این قسم را لغو در أیمان (قسم) گویند زیرا لغو به معنى کلامى است که داراى معنى نباشد یا متکلم به قصد معنى به آن تکلم نکند و این قِسم از یمین (قسم) مورد مؤاخذه نیست و تخلف از آن کفاره ندارد و آیه شریفه ناظر به این قسم است.

اخبار و روایات نیز بر طبق این معنى وارد شده، چنانچه از کافى از حضرت صادق(ع) روایت شده که فرمودند «اللغو قول الرجل لا واللَّه و بلى واللَّه و لا یعقد على شیئى‏» لغو در قسم، گفتار مرد است که می گوید لا والله و بلی والله ولی چیزی را متعهد نمی‌شود.

لغو از کارهایى است که اثرى به دنبال نداشته باشد لذا به نظر مى‏‌رسد که مراد از سوگند لغو، آن سوگندى باشد که هیچ اثرى در قصد صاحب سوگند نداشته باشد، سوگندهاى بیهوده‏‌اى است که صاحبش نمى‏‌خواهد به وسیله آن عقدى و پیمانى ببندد و به اصطلاح فارسى زبانها، تکیه کلامى است که بعضى به آن عادت کرده‏‌اند، و مرتب می‌گویند، «آره واللّه  نه و الله».

قسم هاى لغو هیچ گونه اثرى ندارد

قسم هاى لغو هیچ گونه اثرى ندارد و نباید به آن اعتنا کرد، این نوع قسمها آنهایى است که مردم بدون توجه، تکیه کلام خود قرار مى‏‌دهند و به آن عادت کرده‌‏اند و در هر کارى لا و اللَّه (نه به خدا قسم ...) یا بلى و اللَّه (آرى به خدا سوگند ...) مى‏‌گویند، این نوع قسم‌ها را قسم لغو مى‏‌نامند.

زیرا لغو در لغت به تمام کارها و سخنانى گفته مى‌‏شود که داراى هدف مشخصى نیست یا از روى اراده و تصمیم سر نمى‏‌زند بنابراین سوگندهایى که انسان در حال غضب (در صورتى که غضب سبب بیرون رفتن از حال عادى شود) یاد مى‏‌کند، جزو قسمهاى لغو است و خداوند مؤاخذه‏‌اى بر این گونه قسم ها نمى‏‌کند و نباید به آن ترتیب اثر داد (هر چند انسان باید خود را چنان تربیت کند که این گونه سوگندها را نیز کنار بگذارد)، به هر حال این گونه قسمها واجب العمل نیست و مخالفت آن کفاره ندارد، زیرا از روى اراده و تصمیم نیست.

قسم یاد کردن از نظر اسلام کار خوبى نیست، ولى در عین حال حرام نمى‏‌باشد و اگر به خاطر هدف‌هاى مهم تربیتى و اجتماعى و اصلاحى انجام گیرد ممکن است واجب یا مستحب گردد، ولى با این حال یک سلسله از سوگندها است که از نظر اسلام به کلى بى اعتبار است، از جمله سوگندهایى که به غیر نام خدا باشد، حتى قسم خوردن به نام پیامبر(ص) و ائمه هدى(ع) واجب‌العمل نیست، یعنى اگر کسى به غیر نام خدا قسم یاد کند ملزم به انجام آن نمى‌‏باشد و مخالفت آن کفاره ندارد.

«لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فی‏ أَیْمانِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما عَقَّدْتُمْ الْأَیْمانَ فَکَفَّارَتُهُ اِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْریرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ ذلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمانِکُمْ اِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَیْمانَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِه‏ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. خداوند شما را در مقابل آن سوگندهایتان که از روی اراده نیست، مؤاخذه نمی‏کند ولی شما را در مقابل آن سوگندهایی که محکم کرده‏‌اید مؤاخذه می‏‌کند و کفاره آن، غذا دادن به ده مسکین از غذاهای متوسطی که به خانواده خود می‌‏دهید یا پوشانیدن آنها یا آزاد کردن یک برده است و کسی که ندارد، سه روز روزه گرفتن. این کفاره سوگندهای شماست هنگامی که سوگند می‏خورید (و می‏شکنید) و سوگندهای خود را حفظ کنید. خداوند آیات خود را برای شما این چنین بیان می‏کند شاید که سپاسگزاری کنید». (سوره مائده، آیه 89)

بعضی از اصحاب رسول خدا با این هدف که به تقوا و ایمان بیشتری برسند، بعضی از چیزهای حلال را بر خود حرام کرده بودند و تنی چند از آنها بر این کار سوگند هم خورده بودند. در آیاتی که پیش از آیات مورد بحث قرار دارد، مؤمنان از این کار منع شدند و به آنها دستور داده شد که نعمتهای خدا استفاده کنند و از آنها لذت ببرند.

کسانی که سوگند خورده بودند که از لذتهای دنیا استفاده نکنند، پیش پیامبر اسلام آمدند و تکلیف سوگندهای خود را از وی سؤال کردند. این آیه در مقام پاسخگویی به آنهاست و اینکه چنین سوگندهایی باطل و لغو است و شکستن آن مؤاخذه ندارد و به مناسبت اینکه سخن از سوگند خوردن به میان آمد، احکام شکستن سوگندهای صحیح را هم بیان می‏کند.

سوگندی که شکستن آن کفاره دارد

سوگندی که شکستن آن کفاره دارد و اگر کفاره ندهد معصیت کرده است، سوگندی است که از روی قصد و اراده و به‏‌طور جدی باشد و به تعبیری که در آیه آمده سوگند محکمی باشد (عقّدتم الایمان؛ سوگندهایی که محکم بسته‏‌اید) و البته باید شرایط دیگر را هم داشته باشد و آن مشروع بودن متعلَّق سوگند است. در چنین حالتی اگر کسی سوگند خود را بشکند، گناه کرده است و باید برای رفع اثر این گناه کفاره بدهد. دادن کفاره، برای جبران این گناه است.

کفاره شکستن سوگند یا همان «حِنْث یمین» در این آیه به‏‌طور مشروح آمده است و آن اینکه انسان در مرحله اول میان سه چیز مخیّر است. (توجه کنیم که «أو» در این آیه برای تخییر است نه ترتیب) و باید یکی از این سه کار را انجام بدهد:  به ده نفر از فقرا طعام بدهد؛ آنهم طعام معمولی و متوسطی که به خانواده خود می‏دهد، ده نفر فقیر را بپوشاند و به آنها لباس بدهد؛ و البته منظور از لباس، لباسی است که تمام بدن را بپوشاند مانند یک پیراهن و یک شلوار با یک پیراهن عربی بلند،  یک برده را آزاد کند. در اینجا از برده با تعبیر «رقبه» که به معنای گردن است، یاد شده است، چون گردن عضو مهم بدن است و اگر بریده شود انسان می‏میرد لذا از تمام بدن به «رقبه» یعنی گردن تعبیر آورده می‏شود. یا به این مناسبت که در قدیم گردن برده‏هارا با ریسمان می‏بستند، از آن جهت به برده رقبه گفته می‏شود.

در صورتی که کسی سوگند خود را شکست، باید یکی از این سه کار را انجام بدهد ولی این در جایی است که این شخص توانایی مالی انجام این کارها را داشته باشد و اگر چنین توانایی در او نباشد، او باید سه روز روزه بگیرد و این، کفاره شکستن سوگند او خواهد بود و در دنباله آیه پس از بیان این موارد، می‏فرماید: این؛ کفاره سوگندهای شماست چون سوگند بخورید (و آن را بشکنید) البته جمله (آن را بشکنید) در متن آیه نیست ولی مقدّر است و حذف آن به خاطر معلوم بودن مطلب است.

captcha