عطر حضور استاد قرآن در کوچه‌های روستایی/ مادرم آموزش قرآن را بهترین کار دنیا می‌دانست
کد خبر: 1382133
تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۹:۱۴

عطر حضور استاد قرآن در کوچه‌های روستایی/ مادرم آموزش قرآن را بهترین کار دنیا می‌دانست

گروه اجتماعی: استاد ترکمن یکی از چهره‎های قرآنی استان قم است که آموزش قرآن را از کوچه پس کوچه‌های روستایی در ملایر آموخته و امروز در قم کرسی استادی دارد و بزرگترین افتخارش معلمی قرآن است.

به گزارش خبرگزاری بین‎المللی قرآن(ایکنا) از قم، اهالی قرآن از هر کوی و برزنی که باشند، اهالی خانه مهربانی و امید و نورند و خانه‌شان نیز همیشه نورانی است؛ مردانی که چون شمع پرنور، می‎سوزند و دنیای تاریک و سیاه را برای اهل زمین نورانی می‎کنند.
یکی از این افراد، ذبیح‎الله ترکمن است که سال‌های سال بر کرسی تدریس قرآن نشست و شاگردان خردپای بسیاری را استاد کرد؛ استادانی که هیچ گاه یاد استاد را از خاطر نخواهند برد.
وقتی قرار مصاحبه با او گذاشتیم با تواضع امتناع کرد اما وقتی سخن از لزوم ترویج قرآن و تقدیر از فعالان به میان آمد روی خوش نشان داد و ساعتی را با ما گذراند و در این یک ساعت، از سال‌های کودکی و شاگردی گفت؛ از مادری گفت که زحمت به جان می‎خرید و عمرش را برای پاگیری این ساقه سبز هدیه می‌کرد.
گفت که روستازاده است و سنش با کسر از سال 1336، می‎شود حدود 56 سال؛ زاده روستایی از توابع ملایر است.
ترکمن گفت: من متولد یکی از روستاهای ملایر همدان هستم؛ ولی از دو سالگی به همراه خانواده در تهران و در محله ارباب مهدی (بین نظام آباد و دماوند) ساکن شدیم؛ در حال طی کردن سنین نوجوانی بودم که در سال 48 پدرم فوت کرد و از همان سال مادرم، مرد خانه شد و تربیت ما را به عهده گرفت.
تشویق مادری

وی می‌افزاید: آن سال‌ها، تابستان به روستای خودمان می‎رفتیم؛ آنجا یک روحانی بود که کرسی تدریس قرآن داشت و با شیوه قدیمی روخوانی قرآن را در دو تابستان پیش ایشان یاد گرفتم؛ بعد از آن هم در محله‌ای که بودیم هر هفته جلسه  قرآن بود؛ خدا بیامرز، مادرم هم در این زمینه خیلی تشویقم می‎کرد؛  در مسائل تربیتی من هم دقت و همت زیادی داشت؛ در روستا که بودیم برای تشویق بچه‎های کلاس قرآن و حضور مستمر در این کلاس‎ها، میوه و جایزه می‎خرید؛ کلاس قرآن در آن زمان خیلی مهم بود و برای مردم هم اهمیت داشت و مادران هم اصرار داشتند که فرزندانشان با فرهنگ قرآن رشد کنند.
استاد ترکمن ادامه داد: در تهران هم جلسات هفتگی به صورت خانگی دایر می‎شد و من هم از همان دوره نوجوانی در آن شرکت می‎کردم؛ در کنار این کلاس‎ها در دیگر برنامه‎های مسجد هم شرکت داشتم؛ در ماه رمضان که بزرگترها را می‎دیدم بدون خطا قرآن می‎خوانند من هم با آموزش‎هایی که دیده بودم، قرآن و ادعیه را بدون خطا می‎خواندم به همین خاطر بزرگترها هم تشویقم می‎کردند؛ آن موقع فعالیت بنده بیشتر در مسجد صاحب‌الزمان(عج) بود؛ در همان زمان در کلاس‎های فرهنگی و قرآنی تابستانی هم شرکت می‎کردم و فعالیت چشمگیری در مسجد داشتیم و در سنین نوجوانی و جوانی، مسجدی بودیم.


ترکمن درباره انقلاب و پس از انقلاب هم می‌گوید: پس از انقلاب در جلساتی که تشکیل می‏‌شد شرکت می‎کردیم و فضای انقلابی هم به گسترش این فعالیت‎های قرآنی کمک می‎کردند؛ یک روز در حالی که رادیو گوش می‎دادم، گوینده اعلام کرد که جلسه قرآنی با حضور استاد سیدمحسن موسوی بلده در خیابان ایران برگزار می‏‌شود؛ ایشان در این موقع جلسه قرآن بسیار خوبی داشت؛ در کل در آن دوران از استادانی چون محسن خدام حسینی و حاج علی اربابی و حاج احمد شریف بهره‌های فراوانی بردم؛ پس از مدتی از استاد موسوی‌بلده اجازه تدریس گرفتم و مشغول تدریس شدم؛ این تدریس از سال 61 آغاز شد و تا امروز نیز به حول و قوه الهی ادامه دارد.
استاد در حالی که یادآوری خاطرات گذشته اشک‌هایش را جاری کرده بود به بیان خاطرات دوران کودکی و نوجوانی‎اش پرداخت و گفت: دوران روستا را خیلی دوست داشتم چون فضای بسیار نورانی و صمیمی بود؛ حضور و تشویق بزرگترها در آن زمان برای حضور در کلاس‎ها بسیار مهم و جالب بود؛ والدین بچه‎ها از جمله مادر من خیلی بچه‎ها را تشویق می‎کردند که گویی کاری مهمتر از این کار در دنیا وجود ندارد؛ رفتارشان با استاد و معلم قرآن نیز بسیار خوب بود؛ روحانی روستای ما پس از ابتلا به آب مروارید، نابینا شد؛ او کاتب قرآن نیز بود و به همین دلیل مردم احترام بسیار زیادی به ایشان می‎گذاشتند؛ خدا رحمت کند، اسمش شیخ حسینقلی لطیفی گنبدی، روحانی مقیم روستای ما بود.

این پیشکسوت قرآنی ادامه داد: در خانواده، ما پنج برادر و سه خواهر بودیم که من بچه آخر خانواده بودم؛ به همین خاطر مادرم خیلی علاقه داشت که من به جایی برسم و به همین دلیل پیگیری بسیاری برای تربیت من داشت؛ حتی پیگیری بسیاری در زمینه آموزشی نزد استاد موسوی داشت؛ ایشان علاقه‎مند و خودش هم اهل جلسات قرآن بود؛ در حالی که سواد هم نداشت؛ زمانی که تازه کار تدریس را شروع کردم، تجوید مقدماتی و فنون روش قرائت را درس می‎دادم؛ بعد در کلاس‌های سازمان تبلیغات ماه رمضان تجوید مقدماتی و تدریس روان‌خوانی داشتم؛ در آن زمان سعی می‎کردم که با ترجمه نیز به مرور آیات بپردازیم؛ این روند استمرار داشت تا اینکه در سال 69 که به قم آمدم، همکاری‎ام را با دارالقرآن قم آغاز کردم؛ البته در تهران در مسابقات شرکت نکردم ولی از طرف دارالقرآن به کشورهایی چون سودان و نیجر، پاکستان و سریلانکا اعزام شدم که در آنجا قرائت و تلاوت انجام دادیم.
تکیه بر کرسی تدریس

ترکمن می‌گوید: از سال 69 در دارالقرآن و دانشگاه علوم قرآنی که اوایل دهه 70 بود، شرکت کردم و بعد از آن دانشگاه علوم قرآنی میبد می‌رفتم و روان‌خوانی و تجوید تدریس می‎کردم؛ در دانشگاه آزاد اسلامی هم تدریس داشتم؛ در کنار همه این موارد یک جلسه قرآن نیز به شکل هفتگی در در محله چهل اختران قم هم دایر کردم که البته بعدها اهل محل و قرآنی‎های محل این کلاس‎ها را ادامه دادند. داوری در مسابقات مختلف از دیگر کارهایی بوده که در این سال‌ها همیشه در حوزه قرآنی به آن اشتغال داشتم.
انس با قرآن؛ راز و رمز خوش زیستن

از او دربارهرمز این موفقیت‌ها پرسیدیم؛ گفت: همه موفقیت‎ها و آمیخته شدن زندگی‎ام با قرآن که بزرگترین موفقیت زندگی من است، همگی لطف خدا بود و هر چه که در این باره از فضل خدا و آثارش در زندگی‎ام بگویم بازهم کم است؛ مادر من بی‎سواد بود و پدری هم بالای سرم نداشتم ولی هرچه آمد همه از لطف خدا و دعای مادرم بود.
او ادامه می‌دهد: شغل من در دادگستری بود چون لیسانس حقوق قضایی داشتم و هم اینک هم در جایگاه معاونت اداری دادگستری کل استان قم مشغول فعالیت هستم ولی خوشبختانه همه مردم مرا با عنوان قرآنی‎ام می‎شناسند تا اداری. شغلم سنخیت خاصی با قرآن نداشت ولی سعی کردم با قرآن مأنوس باشم و به همین خاطر خداوند هم لطف بسیاری به من داشت.
از کلاس‎هایش در قم هم پرسیدم و او مشتاقانه و مهربانانه گفت: من در آن سال‌هایی که به قم آمدم سعی کردم راهی که استادانم رفتند را طی کنم و هر چه دارم در اختیار جوانانی قرار دهم که با شور و عشق در این وادی قدم گذاشتند؛ در قم شاگردانی چون برادران معتمدی، مهدی فروغی، واحدی و... داشتم؛ اکثر قاریان برجسته جوان استان قم همگی از شاگردانم بودند که امیدوارم همگی آنها موفق باشند؛ کلاس قرآن من در قم پشت بیمارستان گلپایگانی، در مسجد گچپزی و روزهای شنبه بعد از نماز برگزار می‎شود؛ این کلاس‏‌ها از سال 69 تا الان بدون وقفه برگزار شده است و صدها شاگرد که امروز برای خود استاد شده‎اند در آن حضور یافتند و به جرأت می‎گویم که تنها جلسه قدیمی قرآن در قم است که تا الان استمرار داشته است.
معلمی قرآن افتخار من است

ترکمن ادامه می‌دهد: هیچ وقت در این سال‌ها به دنبال پول نبودم و نمی‎خواستم این حوزه به این مسایل آلوده شود؛ معلمی قرآن بزرگترین افتخار زندگی همه استادان قرآن است و هیچ چیز دیگری جای آن را نمی‎گیرد.

در مورد استادان و الگوهای خود در قرآن هم ادامه می‌دهد: اوایل قرائت عبدالباسط و بعد عبدالعزیر حسان را دنبال می‎کردم چون از شیوه قرائت و فنون قرائتشان لذت می‎بردم؛ من هم سعی می‎کردم در آموزش‎ها برای شروع کار یکی از این استادان را پیشنهاد کنم ولی سعی می‎کردم وقتی شاگردان قرآن می‎خوانند در کاغذی نقاط ضعف آن‌ها را یادداشت کنم و در اختیارشان قرار دهم؛ البته باید بگویم که این نسل قرآنی مصر به پایان خود رسید و امثال آنها هنوز در مصر یافت نشده است؛ هر کسی هم آمده سعی کرده از آنها تقلید کند؛ شاید کار خدا بود که این همه استاد مسلم و بزرگ در یک مقطع تاریخی ظهور کنند؛ البته باید در زمینه صوت و لحن کار کرد و آموزش‎های درستی داد ولی در ابتدا باید شنید و یاد گرفت که قاریان بزرگ چگونه قرآن می‎خواندند؛ من اعتقاد دارم که باید شیوه قرائت را به خوبی آموزش داد نه اینکه برای آموزش قرائت از موسیقی‎دان‎ها استفاده شود.
الان خوشبختانه در ایران هم استادان بسیاری داریم که بسیار خوب هستند و از آن جمله می‎توان به اساتیدی چون خدام حسینی و سعیدیان و.... اشاره کرد که واقعا اهل فن هستند و الگوی خوبی برای جوانترها به شمار می‎روند.

قاریان، هدف را فراموش نکنند

از او درباره آسیب‎های این حوزه هم پرسیدیم که گفت: اولین آسیب آن است که فراموش کنیم  چه کسی هستیم و لطف خدا را فراموش کنیم؛ همین فراموشی است که انسان را به سقوط می‎کشد؛ یکی از مواردی که قاریان جوان باید به آن توجه کنند آن است که تصور نکنند با چندبار دعوت به محافل کوچک و بزرگ و قرائت در این محافل و یا اعزام به خارج به پایان کار رسیده‌اند؛ نباید از قرآن وسیله‎ای برای ارتقاء و پیشرفت اجتماعی بسازیم؛ باید خود را خادم قرآن بدانیم و بگذاریم که قرآن مسیر ما را مشخص کند؛ نباید فقط روی صدا و صوت و لحن قاریان کار کنیم؛ باید به آنها بیاموزیم که هر چه داریم از برکت قرآن است و مبادا روزی فراموش کنیم از کجا آمده‎ایم و باید به کجا برویم؛ چند اعزام به داخل و خارج نباید ما را به اشتباه بیندازد.

مصاحبه طولانی شده بود و دوست داشتم بیشتر از او بدانم و او را دوباره به فضای خانه و خانواده بردم و پرسیدم از فرزندانت برای ما بگو و او گفت: از فضل خدا یک پسر و دو دختر دارم؛ آنها همگی قرآنی هستند و در جلسات قرآن هم شرکت می‎کردند و مقام‎هایی هم کسب کردند؛ من هیچ وقت آنها را به حضور در مجامع قرآنی اجبار نکردم بلکه با جوی که در خانواده بود آنها خودشان به این سمت گرایش داشتند و به نظر من خانواده‎ها باید سعی کنند این فضا را بوجود بیاورند تا فرزندانشان بدون اینکه اجباری حس کنند قدم در این راه پربرکت بگذارند.
احساس نیاز به قرآن در مردم برانگیخته شود

وی در ادامه گفت: به نظر من والدین باید در این زمینه کار اساسی را انجام دهند؛ امروزه معلمان در مدارس به اندازه کافی نیستند و اگر هم باشند شاید بعضا در آن سطحی نباشند که واقعا نسل قاریان قوی را تربیت کنند؛ اهمیت باید به قرآن در مدارس بیش از اینها باشد، امروز والدین آنقدر که نگران درس ریاضی فرزندان خود هستند نگران کلاس درس قرآن خود نیستند؛ وقتی که فرزندانشان در ریاضی ضعف دارند سریعا بهترین معلم خصوصی را برای فرزندشان می‎گیرند ولی آیا چنین توجهی به قرآن دارند؟ البته این به آن معنا نیست که آنها دوست ندارند؛ خوشبختانه اکثر خانواده‎های ما مذهبی هستند ولی این نیاز را حس نمی‏‌کنند و کار ما باید ایجاد این حس نیاز در میان خانواده‎ها باشد.

captcha