کد خبر: 2944652
تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۴:۱۰
به بهانه فراق محمدباقر قهاری؛

صدایی که آسمانی شد/ معلم قرآنی که بهترین دوست شاگر‌دانش بود

گروه فعالیت‌های قرآنی: محمدباقر قهاری دو سالی می‌شد که در سِمت معلم‌ قرآن، به استخدام آموزش و پرورش کرمان درآمده بود، معلمی که نه تنها به شاگردانش آموزش قرآن می‌داد بلکه بهترین دوست و مشوق‌‌ آنها نیز بود.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از کرمان، شاید دلمان می‌خواهد در این بین همواره با خود زمزمه کنیم که نه، بازهم به روزهای خوب گذشته برمی‌گردیم و دستی برای چیدن اشک حسرت بر روی گونه‌هایمان می‌لغزد، اما همه این افکار در خیال است و در نهایت باید سرتسلیم فرود ‌آورد و پذیرفت....
اوایل اسفندماه جاری بود که خبر ناگواری جامعه قرآنی استان کرمان و حتی کشور را شوکه کرد و آن درگذشت چهره جوان و خوش صدای قرآن و تواشیح یعنی محمدباقر قهاری بود، کسی‌که از کودکی قرآن می‌خوانده و علاقه وافری به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشته و با عترت مأنوس بوده و در واپسین روز عمرش نیز با غسل زیارت به دیدار معبود شتافت‌.
شاید زیباترین تصویر از آخرین دیدار مادری با جوان برومندش نگاه معصومانه و لبخند زیبایش باشد که دیگر از خاطر مادر آزرده خاطر پاک نمی‌شود، همان چیزی که مادر شادروان محمدباقر قهاری، جوان نخبه و تلاشگر عرصه ترویج فرهنگ قرآنی کرمان از فرزندش روایت می‌کند و اینکه هنوز چشم‌انتظار آمدنش است.
او می‌گوید: هر چند که دوری یاران رفته را طاقت تحمل نیست اما چه می‌توان کرد وقتی که دست روزگار گلچین است و بهار زندگی را برای‌مان همچون خزان می‌کند، اما با این وجود راضی هستیم به رضای خداوند.

تلاش مستمر در عرصه قرآن

مادر مرحوم محمدباقر قهاری که صدای خسته‌اش گویای احوال ناخوش اوست، می‌گوید: هیچ‌کس نمی‌تواند خوبی‌های محمدباقر را فراموش کند چراکه او به همین ویژگی‌ها شهره بود و از کوچک و بزرگ همه دوستش داشتند و به او عشق می‌ورزیدند.
او بیان می‌کند: محمدباقر که چهارمین فرزند من از شش فرزند بود در همه برنامه‌های قرآنی حضور داشت و همیشه در حال تلاش در عرصه قرآن و عترت بود، تا جایی‌که بسیاری از شهرها او را برای شرکت در مراسم قرآنی و مذهبی خود دعوت می‌کردند.
این مادر دلسوز و داغ‌دیده اظهار می‌کند: فرزندم علاوه بر تشکیل گروه تواشیح و مدیحه‌سرایی، از سال 1378 در گروه نورالزهرا(س) و کسب رتبه اول در سطح استان هر سال در مسابقات سراسری تواشیح و همخوانی شرکت داشت و عناوین مختلفی را نیز کسب می‌کرد.
 
همه مجذوبِ اخلاق محمدباقر

تقدیرنامه‌ها و جوایز محمدباقر به اندازه یک کتابخانه است، این مطلب را ‌حسنیه قهاری، خواهر کوچکتر محمدباقر می‌گوید و اظهار می‌کند: برادرم که دو سال از من بزرگتر و متولد سال 63 بود، از سن هفت-هشت سالگی در محافل قرآنی حضور داشت و در مسابقات متعددی از جمله دانش‌آموزی، بسیج، اوقاف، هلال‌احمر و... شرکت می‌کرد و همواره حائز رتبه‌های برتر می‌شد.
وی ادامه می‌دهد: محمدباقر در رشته‌های تواشیح و همخوانی، قرائت قرآن کریم، ابتهال، اذان و غیره فعالیت می‌کرد و اطرافیان خود را نیز برای شرکت در این مسیر تشویق می‌نمود به‌طوری‌که حضور من هم در محافل و مسابقات قرآنی به‌دلیل تشویق و سفارش برادرم بوده است، من به عشق او پا به عرصه قرآن گذاشتم.
خواهر قاری ممتاز کرمانی به بارزترین خصوصیت برادر مرحومش اشاره و اظهار می‌کند: محمدباقر بسیار شوخ‌طبع بود و همین خصوصیت او موجب می‌شد تا همگی مجذوبش شوند، او با همه گروه سنی از قبیل آخوند، جوان، کودک و پیر دوست می‌شد و بالاخره با ارتباطات خوب خود دوستان فراوانی داشت.
وی در ادامه تصریح می‌کند: محمدباقر دو سالی می‌شد که در سِمت معلمی قرآن، به استخدام آموزش و پرورش کرمان درآمده بود و بعد از وقوع آن حادثه، در کنار سایر دوستان، بستگان و اقشار مختلف، شاگردان این معلم جوان هم خیلی بی‌قراری و گریه می‌کردند، چون محمدباقر تنها معلم آنها نبود بلکه دوست و مشوق‌شان هم به شمار می‌رفت.

آن حادثه‌ی تلخ

حسنیه قهاری در مورد آن روز تلخ چنین می‌گوید: برادر کوچکترمان برای انجام کارهای پایان‌نامه‌اش راهی مشهد می‌شود تا بعد از برگشت به خدمت سربازی اعزام شود، محمدباقر و همسرش نیز بعد از پایان امتحانات ترم، قصد زیارت امام رضا(ع) را می‌کنند و تصمیم می‌گیرند با هم عازم این سفر شوند.
وی ادامه می‌دهد: همانطور که برادر کوچکترمان که یکی از بازماندگان این حادثه دلخراش است تعریف می‌کند، آنها از مسیر گناباد سفرشان را ادامه می‌دهند و با سرعت مطمئنه تمامی گردنه‌ها و پیچ و خم‌ها را نیز پشت سرمی‌گذارند و حتی عکس‌های زیبایی در کنار شکوفه‌ها گرفته و لحظات خیلی خوبی را سپری کرده بودند.
خواهر قاری نخبه استان کرمان بیان می‌کند: در ادامه مسیر به سمت مشهد مقدس، ناگهان ابر سیاهی در آسمان ظاهر شده و بارش تگرگ شروع می‌شود! و همانطور که برادر بازمانده‌ام عنوان می‌کند؛ به مدت 15 ثانیه اصلاً جایی قابل دیدن نبوده است و به‌دلیل بدی شرایط آب و هوا و بارش تگرگ ماشین آنها سُر خورده و به سمت چپ منحرف می‌شود، در همین حال خودرویی نیز از روبرو عبور می‌کرده که متأسفانه با هم برخورد و محمدباقر و همسرش فاطمه جمشیدی جان به جان‌آٰفرین تسلیم می‌کنند.

صبوری‌های حلما

از خواهر مرحوم قهاری در مورد برادرزاده‌اش می‌پرسم و می‌گوید: حلما که معنی اسمش بردباری و صبر است و باید به مصداق همین مفهوم در ادامه زندگی‌اش همواره صبوری کند، تیرماه سال 94 دوساله خواهد شد و هم اکنون نزد پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌اش نگهداری می‌شود.

captcha