به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) شعبه زنجان، در ادامه اين مقاله به مفهوم جاهليت در متون تاريخی پرداخته شده است و چنين آمده است: اولين و مهمترين متن و منبع تاريخی اسلام پس از قرآن، نهج البلاغه است كه میتوان مفهوم جاهليت را به روشنی در آن مشاهده كرد.
اميرمؤمونان(ع) عصر جاهليت را چنين توصيف مینمايد: «خداوند پيامبر اسلام را وقتی فرستاد كه از ديرباز پيامبری نيامده بود، ملتها در خوابی طولانی فرو رفته بودند، سر رشته كارها از هم گسيخته و آتش جنگها در همه جا شعلهور بود. دنيا را تاريكی، جهل و گناه تيره كرده بود. فريبكاری آشكار، برگهای درخت بشر پژمرده و زرد شده و اميد ثمری از آن نبود. آبها فرو رفته و فروغ هدايت خاموش شده بود، بدبختی به بشر هجوم آورده و چهره گريه خود را نمايان كرده بود. ترس دلهای مردم را فراگرفته و تنها پناهگاهشان شمشير بود.»
حضرت در جای ديگر میفرمايند: «هرگز مباد كه شما نيز چونان جفاپيشگان جاهليت باشيد كه نه در دين ژرفنگر بودند و نه از خدا انديشهای درست داشتند.»
مقام معظم رهبری در شرح و تفسير خطبه 26 نهجالبلاغه بيان میدارد كه دوران جاهليت دو گونه نابسامانی دارد:
1- نابسامانی مادی كه مردم از لحاظ رفاه در سطح پايينی بودند و امنيت نداشتند.
2- نابسامانی معنوی كه عبارت است از گمراهی و حيرت مردم، به اين معنا كه آنها راه روشنی در مقابلشان نيست و به دنبال يك چيز بالا و والا نيستند لذا تفكر، اختيار و ابتكار در چنين دورهای وجود ندارد.
در ساير متون تاريخی نيز به مفهوم جاهليت پرداخته شده كه اهم آنها عبارتند از:
«جواد علی»، جاهليت را به معنای حماقت، حقارت، سفاهت، خشم و تسليمناپذيری در برابر اسلام و احكام آن میداند.
«بلاشر» مینويسد: «در اسلام و بر تمام خصوصيات نفسانی عرب مانند مزاج جنگی، حساسيت و شرافت نسبت به عربيت، قساوت در مورد انتقام، شرب خمر، قماربازی و مانند آن صفت جاهلی اطلاق میشود.»
«عمر فروخ» نيز معتقد است: «جاهليت نامی است كه قرآن كريم به عصر پيش از اسلام اطلاق می كرد، زيرا اعراب در آن عصر بت میپرستيدند و با يكديگر به نزاع میپرداختند؛ .... گاهی فرزندان خود را زنده به گور كرده و شراب مینوشيدند .... و چنين است كه ملاحظه میكنيم واژه جاهليت از جهلی گرفته شده كه در برابر حلم بوده نه جهلی كه متضاد علم است.»
«احمد امين مصری» نيز میگويد: «جهل در برابر علم نيست، بلكه به معنای سفاهت، خشم، تكبر و افتخارات بی جاست.»
«ابن خلدون» دوران جاهليت را چنين توصيف مینمايد: «اين قوم بر حسب طبيعت، وحشی و يغماگر بودند و موجبات وحشی گری چنان در ميان آنها استوار بود كه جزو خوی و سرشت آنها شده بود و از اين طريق از قيد فرمانبری حكام سرباز میزدند خوی آنها غارتگری بود و روزی آنها در پرتو نفيرهها فراهم میآمد....»
«طبری» عصر جاهليت را اينگونه معرفی مینمايد: «قوم عرب خوارترين، بدبختترين و گمراهترين قوم بود كه در لانهای محقر و كوچك ميان بيشه شير (ايران و روم) زندگی میكرد. سوگند به خدا، در سرزمين عرب چيزی موجود نبود كه مورد طمع و يا حسد بيگانگان باشد. هر آن كس از اعراب كه میمرد يكسره به دوزخ میرفت و هر آنكه زندگی میكرد و حيات داشت، گرفتار خواری و مشقت بود و ديگران لگدمالش میكردند، سوگند به خدا كه در سرتاسر زمين قومی را نمیشناسم كه خوارتر و تيره بختتر از عرب باشد.»
سرانجام «فيليپ حتی» مینويسد: «منظور از جاهليت كه غالباً به روزگار جهل و وحشیگری اطلاق میشود، زمانی است كه عربستان قوانين و پيامبر صاحب كتابی كه وحی به او رسد، نداشته است.»
نويسنده اين مقاله معتقد است: تمام معانی و مصاديق ذكر شده در آثار مورخان مذكور در رابطه با جاهليت با آيات مطرح شده مطابقت دارد.
در كنار نظرات مذكور در خصوص مفهوم جاهليت برخی ديگر جاهليت را فقدان دانش درباره چيزی از موجودات میدانند كه قادر به دانستن است. بنابراين ديدگاه، جاهليت نتيجه محدوديتهای خوش ما يا ناشناخته بودن خود ماده است و در دو قسم «مطلق» و «نسبی» قابل بررسی است.
جاهليت مطلق آن است كه شخص قادر نيست خود را از آن خلاص نمايد كه چنين جاهليتی مسلماً غيراختياری است، ولی با تلاش اخلاقی میتوان از جاهليت نسبی رهايی يافت.
جهل يعنی آنكه سخنی میگفتند كه به آن عمل نمیكردند و جاهليت به اين معنا به وجه عام بر عرب قبل از بعثت منطبق بوده است. بنابراين جهل يعنی نداشتن حلم، سفاهت، حماقت، تهور و عدم قدرت بر ضبط نفس كه جاهليت در اين معنا در بين مردم قبل از ظهور اسلام بسيار رايج بود.
در ادامه آمده است: برخی مورخان و نويسندگان عرب نيز بيشتر بر امّی بودن اكثريت عرب جاهلی و فقدان قدرت خواندن و نوشتن آنها تأكيد نمودهاند.
در برخی از متون تاريخی به روابط تجاری موجود بين اعراب و وجود مظاهر تمدن در پارهای از نقاط جزيرة العرب، به ويژه يمن و به اصطلاح عربستان خوشبخت «Arabia Felix» اشاره شده است.
به همين دليل، تعدادی از آنها جاهليت را به عنوان نوعی عقبماندگی و جهل نمیپذيرند و اصل جاهليت را قبول ندارند.
افرادی چون دكتر «يحيی الجبوری» و دكتر «گوستاو لوبون» فرانسوی از اين دسته هستند. اما بايد گفت، ساختن ساختمانهای مرتفع و روابط تجاری موجود در برخی از نقاط شبه جزيره عربستان نمیتواند دليل علم و دانش آن مردم باشد و از اين طريق اصل جاهليت را برای آنها انكار كرد.
از مجموع نظرات مطرح شده میتوان چنين نتيجه گرفت كه مورخان در رابطه با مفهوم جاهليت ديدگاه واحدی ندارند و چنان كه مشاهده شد برخی از مورخان قائل به كاربرد واژه جاهليت برای دوران قبل از اسلام نيستند.
گروهی نيز جهل را مقابل علم دانسته و منظور از آن را نادانی و نداشتن علم و آگاهی میدانند و به ويژه بر روی تعداد باسوادهای مكه و مدينه تأكيد میورزند. اينان عده باسوادها را در مكه مقارن ظهور اسلام هفده نفر و در مدينه مقارن هجرت پيامبر يازده نفر ذكر كردهاند.