به گزارش ایکنا، همزمان با ۱۳ دیماه؛ سالروز شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، وبینار بینالمللی «عزت، امنیت، آزادی در مکتب شهید سلیمانی» از سوی این خبرگزاری برگزار شد.
متن سخنان سردار رسول سناییراد، معاون سیاسی دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا در این وبینار به شرح ذیل است:
با گرامیداشت یاد و خاطره شهادت سردار رشید اسلام سردار دلها شهید سلیمانی: قهرمان مبارزه با تروریسم تکفیری و دفاع از حریت و عزت دینی و بشری
در مورد شخصیت شهید سلیمانی من به چند نکته اشاره داشته باشم که او حاصل هم تربیت درست و قرار داشتن در محیط خانوادگی سالم و هم شانس این که در محیط اجتماعی سالمی قرار گرفت و سپس وصل به انقلاب شدن در شرایط و محیط جبهه و جنگ قرار گرفتن و سپس در اجرای امنیت در جنوب شرق کشور یک محیط اجتماعی بازی با آن سر و کار داشتن که آنجا در واقع یک نگاه جامعهشناختی دقیقی به آن میدهد و بعد در جایگاه فرماندهی نیروی قدس به او شناختی منطقهای، بینالمللی و راهبردی که از او یک شخصیت چند بُعدی میسازد.
مثلاً در خاطرات خود ایشان آمده که من در خانوادهای بزرگ شدم که خانواده مذهبی بود در شرایطی که آن زمان هنوز اینگونه نبود که نماز فراگیر باشد همه مردم اهل نماز باشند ولی خانواده ما اهل نماز بود. مادرم که انسان بسیار زحمتکشی بود و هیچ گاه به زحماتی که برایش تحمیل میشد در خانه اعتراضی نداشت حتی چهار سال میگوید پدرم یکی از بستگانی که محروم بود و بستگانش او را رها کرده بودند، فرزندانش را آورده بود خانه ما و مادرم پرستاری آن را بر عهده گرفت و تا زمان مرگش هم اعتراض نکرد اما تنها اعتراضی که من یک بار دیدم که به پدرم داشت این بود که گفت ما را با بینماز همسفره نکن، لذا برایش نماز مهم بود.
همان طور که میگوید در حالی که وضعیت خانوادگی ما حتی متوسط نه، بلکه جز محرومان بودند و گاهی در هفته چند بار ما نان جو میخوردیم. نان جو الان فانتزی است و جز نانهایی است که قیمتی دارد اما آن زمان جز خوراک فقرا بوده و میگوید ما هفتهای چند بار نان جو میخوردیم که یک در گندم صرفهجویی شود با این وجود میگوید پدرم اهل خمس و زکات بود.
بهترین بزغاله نر را برای نذر امام حسین(ع) جدا میکرد و لذا این خانواده خانوادهای است که میتوان بگوییم خروجی آن نوع تربیت دینی و اسلامی است که حتی در او در همان کودکی غیرتی رقم میخورد. شهید سلیمانی میگوید پدرم قسط وام تعاونی روستایی را نمیتوانست پرداخت کند، مادر و برادرم پچ پچی کردند فهمیدم که میتواند آینده خطرناکی داشته باشد و میگفتند شاید بابا به زندان برود لذا میگوید من و دوستم اراده کردیم برویم کرمان کار کنیم تا قسط پدر را پرداخت کنیم و جالب است که در کرمان سر راه او روحانی قرار میگیرد و استادکاری که گرایش مذهبی دارد و رفیقی که گرایش دینی دارد به گونهای که میگوید در حال کار بودم یکی از مأموران شهربانی تعرضی به خانمی داشت که حجاب درستی نداشتند اما برای من تعرض سنگین بود و لذا برای اولین بار من درگیر شدم با این مأمور شهربانی بخاطر تعرضی که احساس کردم به ناموس مردم دارد انجام میدهد.
در واقع دوره جوانی و نوجوانی او ما میبینیم در شرایطی سپری میشود که این اعتماد به نفس در آن تقویت میشود به اضافه تعهد به دیگران یعنی تعهد به جمع داشتن از تعهد به پدر داشتن تا حتی خانمی که حجاب متفاوت دارد اما او احساس میکند مظلوم واقع شده و از آن حمایت میکند.
ایشان بعداً به سپاه پیوست و فرمانده تیپ ثارالله شد که چگونگی فرمانده شدن او هم جالب است و میگوید من بعد از مدتی که در جبهه بودم احساس کردم شاید کار چندانی از دستم برنمیآید اما شهید حسن باقری به من گفت بیا برو کرمان و برای گردانی که در آنجا وجود داشت نیرو جذب کنم تا بتوانیم تیپی را تشکیل دهیم و به هر حال تیپ را تشکیل دادیم و من فرمانده تیپ شدم و در جنگ این تیپ توسعه پیدا کرد و لشکر شد.
بعد از جنگ، ما یک معضل بومی منطقهای در جنوب شرق داشتیم که بحث اشرار بود و شرورتهایی که آنجا صورت میگرفت ولذا ناامنی برای مردم یک معضل بود و ایشان در آنجا ورود کرد و آنجا را با تدبیر جمع کرد یعنی در کنار نبرد سخت با اشرار اما نگاه نرم و اجتماعی داشت حتی به خانواده آنها نوعی نگاه همراه با عاطفه و عقلانیت داشت و برای همین میگوید بعد از مدتی به این جمعبندی رسیدم که بایستی برای اینها تولید کار و شغل کنیم و لذا با مسئولان محلی هماهنگ میکند تا در اراضی محلی چاههایی حفر شود و کسانی که یک زمان از سر ناچاری شده بودند تفنگداراشرار و دست به شرارت میزدند به کار کشاورزی بپردازند و برای خانوادههایشان کار کنند و لذا با تدبیر شهید سلیمانی در جایی که غائله اجتماعی وجود داشت و با ترکیبی از ستیز و سازش همراه بود در نهایت به یک محیط امن برای کار و زندگی تبدیل شد. برخی از همین کسانی که دیروز در جبهه مقابل شهید سلیمانی بودند امروز جزء دلدادگان او هستند و زمانی به چشم دشمن به او نگاه میکردند امروز جزء مریدان شهید سلیمانی هستند.
شهید سلیمانی با ورود به نیروی قدس سپاه وارد مرحله جدیدی از زیست کاری و اجتماعی میشود که جالب است در راهبردنویسی ایشان و نگاه بلندمدت به ملتها، جایگاه خوب و بلندی را در نظر میگرفت و به آنها با دید مثبت نگاه میکند. شکوفایی طرحهای شهید سلیمانی زمانی آغاز شد که تروریسم تکفیری برای یک جنگ نیابتی به میدان آمد. به هر حال دشمنان فرامنطقهای در طول سدههای مختلف به ملتهای اسلام و جهان اسلام نگاه منفی داشتند و دشمنان معمولاً به دنبال سلطه بر منطقه بودند و با کشف نفت در این منطقه به دنبال فرصتطلبی بودند و در این راستا اسلام و ملتهای اسلامی را مزاحم میدیدند و لذا در طرحی صهیونیستی تحت عنوان طرح خاورمیانه بزرگ درصدد تجزیه واحدهای قدرتمند اسلامی برآمدند. تروریسم تکفیری ابزاری بود برای پیگیری و تحقق این طرح کثیف و گرچه این طرح در عراق کلید خورد و به سوریه تسری پیدا کرد اما هدفگذاری آنها فراتر از سوریه و عراق بود حتی در ادامه میتوانست دامن کشورهایی که به لجستیک دشمن کمک میکردند مانند عربستان را هم فرا بگیرد.
شهید سلیمانی در مقابله و مواجهه با این طرح کثیف شجاعانه به میدان آمد آن هم در فضایی که برخی از تحلیلگران داخلی ما هم مرعوب این ماجرا قرار گرفته و مبارزه با داعش را نه تنها سخت میدیدند حتی قائل به این بودند که میتواند همه آن هزینه باشد و تقریباً میخواستند عبور کنند اما شهید سلیمانی شجاعانه وارد این گود شد و نه تنها داعش را در سوریه و عراق زمینگیر کرد بلکه سطح برخورد عقلایی او به گونهای بود که ضمن پایین کشیدن پرچم نحس تکفیریها بدنهای از نیروهای مقاومت را به گونهای آموزش داد، سازماندهی و آماده کرد که محیط منطقهای برای چنین تفکری ناامن شد، به گونهای که ما امروز نه تنها در سوریه و عراق نیروهایی از مقاومت را داریم که حاصل سالها مجاهدت شهید سلیمانی هستند بلکه در کشورهایی مثل افغانستان، پاکستان، یمن و برخی دیگر از کشورها که استعداد بروز جریان تروریسم تکفیری در آنجا وجود دارد برای مبارزه با داعش نیروهایی را تشکیل داده که زبده و ورزیده از آب درآمدند و تجربه مبارزه با این جریان نحس را دارند. مقاومت اسلامی امروز به عنوان یک ارتش بینالمللی بدون مرز در ابعاد مختلف از سطحی توان و ظرفیت برخوردار است که با قبل از این مرحله به کلی متفاوت است و واقعاً نماد و نمود توان تبدیل یک بحران و یک تهدید به یک فرصت را میشود در این شاهکار شهید سلیمانی جستوجو کرد.
آمریکاییها برآوردی که داشتند حدود 30 سال را لازم میدانستند برای نابودی جریان داعش که به نظر میرسد خیلی با واقعیت فاصله نداشت اما این روحیه جهادی، ابتکاری، خلاقیت و تدبیر شهید سلیمانی بود که موجب شد این جریان خطرناک و وحشی فرو بپاشد و امروز مدال افتخار مبارزه با تروریسم وحشی تکفیری بر سینه شهید سلیمانی تثبیت شده است. چیزی که موجب عصبانیت دشمنان میشود این است که او را به عنوان یک عامل مؤثر و توانمند در قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران و قدرت مقاومت میدانند و لذا دست به ترور این شهید سعید زدند. البته اشتباه محاسباتی را مرتکب شدند، طوری که خودشان بعداً گفتند خطر شهید سلیمانی از ژنرال سیلمانی بیشتر است، چرا که شهادت او در واقع میتواند الهامبخش برای دیگران باشد ضمن اینکه برای کشور ما و مردم ما شد نماد مقتدر مظلوم و برای منطقه نمادی از اقتدار عقلایی که باز همینجا برگردیم به نوع تربیتی که ایشان داشت و اتصالی که به فرهنگ قرآن و عترت به فرهنگ اهل بیت(ع). گرچه او خودش یک مکتب است اما در واقع تربیت شده مکتب اسلام، مکتب شیعی و مکتب قرآن است و دفاع از مظلوم را از قرآن و نهجالبلاغه الهام گرفته و به تعبیر مقام معظم رهبری با شجاعت، درایت و مدیریت این را پیش برد و جوهره درونی او کار مخلصانه برای خدا بود و اخلاص به کار او برکت داد.
مقام معظم رهبری میفرمایند گاهی در یک جمعی بایستی میگشتی پیدایش میکرد و خود او هم یک گزاره طلایی دارد که میگوید ای کاش به این بلوغ برسیم که دیده نشویم و آنکه باید ببیند میبیند. همین کار در راه خدا موجب شد که دشمن او را در سطحی از خطر ببیند تا ورود مستقیم پیدا کند و لذا شهادت او توسط آمریکاییها اثبات آمریکایی بودن جبهه مقابل او بود و آمریکا هم در منطقه و جهان منفور است و لذا این اقدام احمقانه دشمن حتی به افزایش محبوبیت شهید سلیمانی هم کمک کرد به گونهای که او در داخل سردار دلهاست و در منطقه و حتی فرا منطقه هم یک قهرمان مبارزه با سلطه بیگانه و جهان استکبار است.
انتهای پیام