امینی: تقابل ایرانی و اسلامی بودن از پایه غلط است
کد خبر: 4107758
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۶
ادبیات اصیل ایرانی و آرای اهل قلم/5

امینی: تقابل ایرانی و اسلامی بودن از پایه غلط است

یک پژوهشگر ادبیات فارسی معتقد است: چه در ادبیات چه در هر موضوع دیگری، تقابلی میان ایرانی بودن و اسلامی بودن نداریم، چنانکه این تقابل میان اسلامی بودن و هیچ ملیت دیگری هم نیست.

اسماعیل امینی+ادبیات ایرانی - اسلامی

بخش عظیمی از ادبیات فارسی به‌ویژه بخش کلاسیک آن مبتنی بر حکمت، اخلاق و آموزه‌های مورد تایید و تاکید دین اسلام است. حتی در نظم و نثر بزرگانی چون سعدی، حافظ، مولانا و دیگر بزرگان ادبیات فارسی بارها شاهد اشارات مستقیم یا تلمیح به آیات و روایات هستیم اما کمتر بحث و بررسی اختصاصی درباره وجوه اسلامی در ادبیات فارسی صورت گرفته یا شاخه‌ ویژه‌ای به‌عنوان ادبیات ایرانی - اسلامی تعریف شده است.

برای روشن شدن وجوه نامعلوم این موضوع و پرسش درباره اینکه آیا اساسا چیزی به‌عنوان ادبیات ایرانی - اسلامی در ادبیات فارسی قابل تقسیم‌بندی است یا خیر، در سرویس فرهنگی ایکنا، مجموعه گفت‌وگوهایی را با تعدادی از نویسندگان و شاعران ترتیب داده‌ایم.

در پنجمین بخش از این سلسله گفت‌وگوها با اسماعیل امینی، شاعر، طنزپرداز، نویسنده، پژوهشگر، منتقد و مدرس ادبی که دبیریِ علمی دو دوره از جشنواره شعر فجر و داوری و کارشناسی در جشنواره‌های ادبی و فرهنگی  مانند جشنوارۀ شعر رضوی، جشنوارۀ بین‌المللی طنز، جشنوارۀ شعر گل سوری در افغانستان، جایزه ادبی پروین اعتصامی و جایزه کتاب سال را در کارنامه خود دارد، گفت‌وگو کرده‌ایم.

ایکنا- در هنر ایرانی به سبب تلفیق مفاهیم و آموزه‌های اسلامی با سنن و رسوم ایرانی و باستانی، شاخه‌ای به‌عنوان هنر اسلامی تعریف و شناخته می‌شود. آیا در شعر و ادبیات فارسی هم شاخه‌ای می‌توان تعریف کرد که ملهم و متاثر از فرهنگ و آموزه‌های اسلامی باشد؟

بله، مسلم است منتهی وجوه و ابعاد آن بسیار گسترده است و نمی‌توان در یک مصاحبه همه آن را گفت. مجموعه تاثیر و تاثری که زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در مواجهه با اندیشه و تمدن اسلامی داشته در ابعاد مختلف قابل مشاهده است، یعنی زبان فارسی هم تاثیرگذار و هم تاثیرپذیر بوده است. مثلا درباره ساماندهی خط و زبان عربی و به‌ویژه نوشتن قواعد نحو و این قبیل موارد ازجمله در اصلاح خط کوفی، ایرانی‌ها بسیار مشارکت و سهم داشته‌اند.

 یا در موضوع علم عروض که در اصل هندی‌ها آن را به این منطقه آوردند و این وزن عروضی در بین ایرانی‌ها یعنی فارس‌زبان‌ها، عرب‌زبان‌ها و ترک‌زبان‌ها مشترک است؛ با اینکه ماهیت این وزن عروضی مشترک است، گونه‌ای از وزن عروضی در شعر عرب با گونه‌ای که در شعر فارسی است، بسیار تفاوت دارد.

مثلا وقتی از بحر «رَمَل» یا «هَزَج» یا «رَجَز» می‌گویی، از یک بحر حرف می‌زنیم اما اساسا تلقی که از موزون و ناموزون در عربی است با تلقی آن در شعر فارسی یکسان نیست. در شعر فارسی به اقتضای زبان فارسی و ویژگی‌های خاصی که تلفظ‌ها، تکیه‌ها، هجاها و آهنگ کلمات دارد، عروض هم سخت‌گیری‌هایی دارد که این‌ها در زبان عربی نیست.

یا مثلا قالب‌های شعر فارسی روی شعر عربی تاثیر داشته و به همین طریق برخی از قالب‌های شعر عربی مانند «قصیده» وارد شعر فارسی است. از این سو «مثنوی» و «رباعی» یا «غزل» به همین صورت امروزی، از فارسی وارد عربی شده است.

مثال بسیاری از این دست هست که مجال بیشتری می‌طلبد.

ایکنا- تا اینجای بحث تکیه شما بیشتر بر شعر بود، در دیگر حوزه‌ها و گونه‌های ادبیات این مسئله چگونه است؟

در حوزه‌های دیگر ادبیات مثل ادبیات داستانی، بنده آنچنان تبحُّری ندارم اما در حوزه کاری من که حوزه شعر و بلاغت است، این تاثیر و تاثر بسیار گسترده است.

در موضوع ترجمه هم البته این تاثیر و تاثر پیدا است. در نگاه مترجمان ما به متون مقدس مانند قرآن کریم، نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه و ادعیه، عمدتا سه صورت یا شاخه ترجمه بوده است.

یک شاخه آن، ترجمه لفظ به لفظ و تحت تاثیر همان ساختار زبان عربی بوده که ساده‌ترین نوع ترجمه و برای انتقال مقصود است. یک نوع دیگر ترجمه همراه تفسیر است که اگرچه به متن وفادار است، برای فهم سریع‌تر مخاطب توضیحاتی درباره کلمات، اصطلاحات و ارجاعات ارائه می‌شود. گونه دیگر ترجمه ادبی است یعنی می‌خواهد ویژگی‌های سبک و متن اصلی مانند آهنگی که در آیات قرآن کریم یا برخی ادعیه است، سجع‌ها، جناس‌ها و طباق‌ها را منتقل کند که خود این ترجمه‌هایی که از متون مقدس شده است، مستقل از متن اصلی، آثار ادبی محسوب می‌شوند، زیرا به‌نوعی آفرینش ادبی هستند.

برای مثال در برخی از تفاسیر مانند «کشف‌الاسرار» میبدی آنجایی که تفسیر گونه سوم اتفاق می‌افتد، اساسا برداشت زیبایی‌شناسانه و عرفانی از مفهوم آیات ارائه شده است که به لحاظ علم شناخت متون مقدس مستقیما تفسیر محسوب نمی‌شود و به‌نوعی برداشت ذوقی، هنری و عرفانی از متن است.

از این جنس مثال‌ها و تاثیر و تاثرات ر تاریخ ادبیات فارسی فراوان داریم که فرصت بحث وسیعی می‌طلبد.

ایکنا- خارج از این تاثیرات فنی، در آثار بزرگانی چون سعدی، حافظ، مولانا و ... به کرّات اشاره مستقیم یا تلمیح و تمثیل از آیات و روایات را شاهد هستیم؛ این دست تاثیرات را در آثار ادبی فارسی چگونه می‌بینید؟

بخشی از چیزی که اشاره کردید، مربوط به بینا‌متنیت است. یعنی متون مربوط به فرهنگ اسلامی که مهم‌ترین آن قرآن کریم است، چگونه تکیه‌گاه نظام فکری حاکم بر شعر و نثر دوران پس از اسلام در زبان فارسی است که در وجود این هیچ تردیدی نیست؛ یعنی هر کسی بخواهد شعر فارسی دوران پس از اسلام را بفهمد، ناگزیر است با متون اسلامی آشنا شود؛ از همه بیشتر باید در مورد قرآن کریم بسیار خوب مطالعه کند.

بخش دیگر آن موضوع بلاغت یعنی زیبایی‌شناسی سخن است که اساسا می‌دانید مطالعات بلاغی چه در زبان عربی و چه در زبان فارسی ابتدا برآمده از مطالعه درباره وجوه زیبایی کلام خدا است، یعنی در واقع نشان دادن اعجاز کلامی قرآن کریم-غیر از اعجاز محتوایی- است که تاثیر آن دیده می‌شود.

بخش دیگری که به نظر من خیلی مهم است، این است که به‌هرحال تلقی‌های مختلفی از اسلام، دینداری، تفسیر قرآن و این قبیل مورد در نحله‌های مختلف فکری و فقهی و گروه‌های اسلامی در دوره‌های مختلف بوده است و از همان روزگار صدر اسلام و پس از رسول‌الله(ص) شروع می‌شود.

در این میان شاید این نکته جالب باشد که ایرانی‌ها در هر شاخه‌ مذهبی که بودند، به خردمندی-عقلانیت و پرهیز از عصبیت- و اعتدال شناخته شده‌اند.

بعدها در متون ادبی -غیر از متونی که مستقیما دینی هستند- فرقی نمی‌کند که این شاعر یا مولف منصوب به کدام یک از مذاهب اسلامی باشد، یعنی ناصرخسرو یا فردوسی شیعه باشد یا عطار و سنایی اهل سنت باشد، در هرحال در این خردمندی و اعتدال اشتراک دارند؛ علت آن هم این است که اساسا در فرهنگ ایرانی توجه به خردمندی و اعتدال جا افتاده بوده است.

ایکنا- طبق نقل برخی صاحب‌نظران، تاثیرپذیری ادبیات فارسی از فرهنگ اسلامی در متون کلاسیک فارسی بیشتر دیده می‌شود تا ادبیات معاصر ما، نظر شما در این باره چیست؟

البته این گزاره نیاز به تحقیق و مطالعه موردی دارد و همین‌طور اجمالی نمی‌توان گفت ادبیات کلاسیک فارسی بیشتر از ادبیات معاصر تحت تاثیر فرهنگ و متون اسلامی است. باید متون را با هم مقایسه کرد.

اما در کل بسیار طبیعی است که در دوره‌های گذشته اساسا بینامتنیت صراحت بیشتری داشته و بیشتر به‌صورت درجا اقتباس بوده است؛ یعنی گاهی عین متن کتاب دیگر مثلا قرآن کریم یا حدیث و گاهی ترجمه به مضمون آن در متن جدید استفاده می‌شده است، اما بعدها که ادبیات به نسبت زمان دستخوش تغییراتی می‌شود، طبعا نوع ارجاعات و عبارات پوشیده‌تر می‌شود؛ یعنی به جای مستقیم‌گویی یک مقدار پنهان‌تر می‌شود که این طبیعت آن است.

درمورد استعاره‌ها و تشبیه‌های ساده هم همین‌گونه است، یعنی به تدریج از تشبیه و تصویرگری‌های ساده به طرف تشبیه‌های پیچیده حرکت می‌کنیم که این طبیعت ادبیات است.

ایکنا- برخی از دوستان صاحب‌نظر معتقدند در ادبیات ایرانی پسااسلامی وجوه ایرانی و باستانی آثار در مقایسه با وجوه اسلامی آن بسیار کمرنگ شده و در ادبیات معاصر تا حدی این جبران شده است؛ این مسئله را چقدر قبول دارید؟

اول اینکه این تقابل اساسا تقابل غلطی است و به اعتقاد من هرکسی آن را مطرح کرده-هرچقدر هم آدم مهمی باشد- اشتباه کرده است. البته این حرف‌ها خیلی مشتری دارد اما من این تقابل را درست نمی‌دانم، بیشتر به درد بازی‌های تلویزیون ما و شبکه‌های آن طرف آبی می‌خورد. از دسته حرف‌های سطحی و عوام‌پسندی است که شخصا هیچ علاقه‌ای به طرح آن ندارم.

اساسا تقابلی میان ایرانی بودن و اسلامی بودن نداریم، چنانکه این تقابل میان اسلامی بودن و هیچ ملیت دیگری هم نیست. این تقابل که متاسفانه سال‌ها در مجامع مختلف ما مطرح است، تقابل اشتباهی است چراکه به هیچ وجه نمی‌توانیم بگویم بگوییم مثلا فلان فرد یا ایرانی است یا اسلامی یا اینکه60 درصد ایرانی و 40 درصد اسلامی است.

 فرهنگ اسلامی مربوط به مجموعه قلمرو اسلام است و لزوما فقط با زبان عربی یا آنچه که در حجاب اتفاق افتاده تعریف نمی‌شود.

یک وقت مسئله فقهی و شرعی و استناد به متون را مطرح می‌کنیم که یک چیز دیگر است اما وقتی جنبه تمدنی اسلام را مطرح می‌کنیم، قلمرو گسترده‌ای داشته و تا اندلس هم رفته است به نظر من این تقابل اشتباه است.

در هیچ جایی دین اسلام و فرهنگ اسلامی برای تقابل، رویارویی یا محو کردن فرهنگ یا زبان ملی آن کشور نرفته است؛ اگر چنین چیزهایی هم بوده از تعصب کسانی است که قصد داشتند به نام اسلام سیطره خود را پیاه کنند وگرنه اسلام هیچ وقت در تقابل با فرهنگی بومی نبوده است.

گفت‌وگو از مطهره میرشکاری

انتهای پیام
captcha