اعتراض حق مردم بهویژه نوجوانان و جوانان است و نادیده انگاشتن آنان در جامعه، نگاه نادرستی است که نتایج زیانآور و جبرانناپذیری را به همراه دارد. برای اینکه بتوانیم شنونده بهتری برای مطالبات نسلهای جدید باشیم میتوان در ابتدا از دیدگاه و تفکر اینکه مبنای همه اعتراضات دهه هشتادیها بر پایه احساسات و هیجانات زودگذر دوران نوجوانی و جوانی است، فاصله بگیریم تا به آمادگی لازم برای شناخت و درک صحیح آنان برسیم. چگونگی شناخت گروههای مختلف سنی دهه هشتاد و برقراری تعامل صحیح با آنان از مسائلی است که در گفتوگوی خبرنگار ایکنا از قم با سیدهزهرا حسینینژاد، استاد دانشگاه و روانشناس بالینی کودک و نوجوان مطرح شد. بخش اول گفتوگو پیش از این منتشر شد و بخش دوم از نظر میگذرد:
ایکنا- در بخش اول گفتوگو به مسئله تأثیر و آسیبهای جدی فضای مجازی بر روان و عملکرد دهه هشتادیها در زیست فردی و اجتماعیشان رسیدیم؛ سهم الگوسازیهای رسانهای در تربیت و پرورش جوانان را چه میزان ارزیابی میکنید و در این عرصه با چه ضعفهایی مواجه هستیم؟
در عرصه فرهنگسازی از طریق رسانه و تبلیغات در سالهای اخیر شاهد ضعفهای جدی بودهایم؛ برای مثال الگوسازیهای رسانهای سرشار از تجملات است و حتی سادهترین زندگیها را که در رسانه ملی بهعنوان زندگی موفق از آن یاد میکنند از سطح زندگی بسیاری از مردم جامعه بالاتر است و این خانوادهها را بهعنوان الگو به جوانان معرفی میکنیم. زمانی که جوانان متوجه میشوند نمیتوانند با درآمد و شغل و تحصیلاتی که دارند به این سطح از زندگی نرمال برسند، احساس شکست و ناامیدی میکنند. شاید امروزه بسیاری از افراد بهویژه نسلهای قدیمیتر و بزرگترها بر این باور باشند که در زمانهای قدیم نه سخن از فرهنگسازی و تبلیغات رسانهای مطرح بود و نه الگوهای نادرست، اما جوانان زندگیهای سادهتر و بهتری را تشکیل میدادند؛ این سخن درست است، اما فاصله طبقاتی و اقتصادی مردم یک جامعه با یکدیگر آنقدر به چشم نمیآمد و تا حدودی اکثریت جامعه در یک سطح بودند، اما امروز فاصله طبقاتی بین مردم شاید به اندازه اختلاف میان 50 میلیون تا 500 میلیارد تومان است. بسیاری از جوانان زمانی که از مسیر طبیعی و نرمال به آنچه که میخواهند نمیرسند، به سبک زندگیهای نامتعارف و ازدواجهای سفید و یا زندگیهای مجردی روی میآورند.
بیشتر بخوانید:
برای آموزش خانواده، بهداشت روانی جامعه، مقوله تربیت و رشد صحیح نسلهای آینده برنامهریزیهای فرهنگی مدون نداشته و نداریم و در این عرصه سرمایهگذاریهای مناسبی هم نشده است. سهم بهداشت سلامت روان جامعه از بودجه کشور چقدر است؟ قابل بیان نیست، در حالی که باید بر ستون خانواده و مقوله تربیت بهعنوان محوریت جامعه بهویژه در جامعه اسلامی ایرانی تمرکز کرده و آن را تقویت کنیم. اگر خانوادههای سالم در جامعه داشتیم امروز شاهد ناکامیها یا احساس ناکامیهای نسل جدید که تبعات و خساراتهایی را در پی داشته و دارد، نبودیم. شاید اگر با سرعت بالاتری در عرصه فرهنگسازی ورود میکردیم، روحیه امید در بسیاری از نوجوانان و جوانان امروز جامعه نسبت به آینده پررنگتر بود.
ایکنا- با توجه به سخنانی که مطرح کردید، آیا میتوان عمده اعتراضات نسل جدید را به مسائل اقتصادی و مالی نسبت داد یا خیر؟
اعتراضات این نسل را میتوان تاحدودی به عدم عدالت اقتصادی نسبت داد، اما واقعیت امر این است که اعتراض اولیه و اصلی، زیرساختهای فرهنگی دارد نه مسائل اقتصادی. در مقوله فرهنگی بهویژه در عرصه استفاده از فضای مجازی و رسانه، برای نسل جدید با کمبودهای جدی مواجه هستیم؛ در این عرصه باید بودجههای بیشتری را به آموزش خانواده برای تربیت نسل جدید اختصاص میدادیم تا خانوادهها مرتکب خطاهای تربیتی نشوند. شاهد این امر خانوادههای دغدغهمندی هستند که برای تربیت صحیح فرزندشان حاضر به خریدن تلویزیون نیستند، اما فرزندان آنان روزانه انیمیشنهای نامناسبی را در فضای مجازی تماشا میکنند. بیش از 80 درصد نوجوانانی که امروزه به مراکز مشاوره مراجعه میکنند با مسائل فضای مجازی درگیر هستند. ما باید امروز خانوادهها را به سلاح آگاهی و قدرت حل مسائل تربیتی مجهز کنیم.
ایکنا- در مباحث تربیتی و آموزشی نمیتوان از نقش پررنگ و جدی نظام آموزشی کشور غفلت کرد؛ جدیترین آسیب و ضعف امروز سیستم آموزش و پرورش را چه مسئلهای میدانید؟
صحبت از خطاها و اشتباهات سیستم آموزش و پرورش، پیوست هر آسیب اجتماعی و فرهنگی کشورمان است که هنوز بهطور جدی برای حل مشکلات این نظام آموزشی گام مؤثری برداشته نشده است.
واقعیت امر این است که مباحث کلیشهای در کتابهای دینی و هدیههای آسمانی برای نسل جدید جذابیتی ندارد، اما همچنان به سبک قدیم نظام آموزشی در مدارس تدریس میشود. آیا ما توانایی تدوین یک محتوای دینی جذاب خواندنی برای فرزندانمان نداریم؟ آموزش و پرورش ما خود هنوز نیاز به آموزش و پرورش دارد. برخی از معلمان دلسوز و باارزش آموزش و پرورش کشورمان هنوز مجهز به سلاح آگاهی و تربیت دانشآموز نیستند.
ایکنا-در سخنان خود بدین نکته اشاره کردید که «سیستم آموزش و پرورش خود نیازمند آموزش است». آیا این سخن شما ناظر بر بازنگری بر محتوای کتابهای آموزشی است؟
این سخن ناظر بر چند نکته است؛ بازنگری در محتواهای آموزشی، افزایش خلاقیت به مطالب کتب درسی و سبکهای تدریس و نیز بازنگری به جذب و استخدام نیروها و بهرهمندی از ظرفیت جوانان جویای کار در آموزش و پرورش از جمله این نکات است. چرا باید بهجای استخدام و جذب یک جوان بااستعداد و جویای کار در آموزش و پرورش، نیروهای بازنشسته را به کار بازگردانیم.
ایکنا- جامعه و سیاستمداران چگونه باید با مطالبات و اعتراضات جوانان برخورد کند؟
در ابتدا لازم است مشخص کنم که نباید اعتراض را با اغتشاش یکی دانست قاعدتا تمام افرادی که با انجام رفتارهای اغتشاش گرانه منجر به از بین رفتن امنیت روانی و جسمی سایر انسان ها در یک جامعه می شوند باید با رفتارهای بازدارنده مورد بازخواست قرار گیرند ولی اگر با افرادی مواجه باشیم که اعتراض مسالمت آمیز دارند و اعتراض آنان از محدوده رفتارهای بهنجار یا لااقل نسبتا بهنجار خارج نشده است ضرورتی بر رفتارهای قهری نیست و شاید با فراهم کردن بستر مناسب برای شنیده شدن این اعتراضات بخش قابل توجهی از التهاب به وجود آمده در بین این قشر فروکش کند. با توجه به حوادث اخیر کشورمان، بهتر است مسئولان برای همراه کردن و آگاه کردن نسل جوان چاره ای اساسی بیاندیشند و برای فراهم آوردن ملزومات زندگی بهتر و مطلوبتر این نسل در جامعه، برنامهریزی جدی کنند.
در چنین شرایطی به اعتقاد من نامناسب است، اگر با نوجوانان و جوانانی که به حقیقت مطالبهگر و معترض هستند، برخوردهای قهری داشته باشیم. شاید اگر این نوجوان یا جوان در ضمن اعتراضات خود، خطایی مرتکب شده است باید با پیامدهای آن خطا هم مواجه شود اما چه نوع پیامدی؟ چه میزان خود را در این پیامد سهیم میدانیم؟ برای مثال، من بهعنوان مادر، زمانی که فرزندم مرتکب اشتباهی میشود، پیش از اینکه او را سرزنش کنم به رفتار و عملکرد خودم رجوع میکنم که چگونه با فرزندم در گذشته برخورد کردم که این اشتباه از او سر زده است؟ در اغلب مواقع به این نتیجه میرسم که او شاید بخشی از اشتباه گذشته من را تکرار کرده و من باید بهعنوان الگو و والد توبیخ شوم و حق او تنبیه و توبیخ نیست.
در وضعیت اخیر کشورمان نیز باید به این فکر کنیم که در مواجهه با چنین نوجوانان و جوانانی، آیا ما نیز نباید بهخاطر عملکردهای نادرست و سیاستگذاری اشتباهمان پاسخگو باشیم؟ علیرغم اینکه پیامد یک خطا و اشتباه باید مطابق با آن انجام شود، اما واقعیت امر این است که در این وضعیت، برخوردهای نامتناسب با جوانان منجر به تولید انزجار و نفرتپراکنی و در نهایت کینهتوزی و انتقام میشود. این مباحث در حیطه تربیتی و آموزشی مسائل جدی است که امروز با آن سروکار داریم.
اگر سیاستمدار و دولتمردان بهمثابه یک والد برای نسل جدید کشورمان باشند باید برخورد آنان با معترضان، اقتدار توأم بامحبت باشد. در واقع باید بهگونهای برخورد کند که نسل جدید احساس کند رأی، نظر و شخصیت او برای متولیان امر بااهمیت است و جایگاهی دارد، اما اگر عملکرد این روزهای مسئولان مربوطه احساس طردشدگی به معترضان بدهد، آنگاه باید منتظر رفتارهای ناصحیح و غیراخلاقی ثانویه آنان هم باشیم.
گفتوگو از محدثه نعیمیفرد
انتهای پیام