سه احتمال درباره روایت «انا نقطة تحت الباء» + صوت
کد خبر: 4105716
تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۴
آیت‌الله علیدوست بیان کرد:

سه احتمال درباره روایت «انا نقطة تحت الباء» + صوت

آیت‌الله علیدست ضمن بیان توجیه ملاصدرا و امام خمینی(ره) درباره روایت «انا نقطة تحت الباء»، به ارائه توجیه خود پیرامون این روایت پرداخت و گفت: باید پذیرفت حدیث از متشابهات سخن امیرالمومنین(ع) است و آنچه مطرح شد از حد گمانه‌زنی فراتر نیست.

به گزارش ایکنا، جلسه درس تفسیر قرآن آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست با محوریت تفسیر سوره «حمد»، صبح امروز 19 آذرماه در حوزه علمیه قم برگزار شد.

در ادامه گزیده مباحث این جلسه را می‌خوانید؛

بحث ما درباره «باء» بسم الله بود. تلاش کردیم آنچه بیشتر نیاز به گفتن دارد بیان شود. از نکاتی که راجع به باء بسم الله است و نیاز به گفت‌وگو دارد این حدیث معروف از امیرالمومنین(ع) است که «انا نقطه تحت الباء». در روایات اهل سنت هم آمده است که تمام اسرار قرآن در سوره حمد است و تمام اسرار حمد در بسم الله و تمام اسرار بسمله در حرف باء و تمام اسرار حرف باء در نقطه تحت باء است. امروز به این جملات رسیدگی خواهیم کرد.

در ارتباط با این جمله‌ها چه آنچه نسبت به امیرالمومنین(ع) مطرح می‌شود و چه آن قسمت که می‌گوید تمام اسرار قرآن در نقطه تحت باء است دو موضع از باحثان درباره این جملات می‌بینیم. یک موضع موضع انکار است؛ برخی هر وقت جمله‌ای می‌بینند که قدری سخت است موضع انکار می‌گیرند. یکی از باحثان می‌گوید این جمله دوم نه از پیامبر(ص) صادر شده و نه از اصحاب وی، کلامی نامعقول است و از ساخته‌های افراطیون است. من این شبهه را اضافه می‌کنم که آیا در آن زمان‌ها نقطه بوده است یا اینکه نقطه بعدا وارد خط عرب شد، مثل علم نحو که بعدا تدوین شد.

با امکان قبول و توجیه، راه انکار معقول نیست

توصیه ما این است که اصرار بر توجیه نداشته باشید ولی با امکان قبول و توجیه، راه انکار راه معقولی نیست. این را نه فقط در مورد این حدیث بلکه در مورد سایر احادیث لحاظ کنید. در روایات بیان شده وقتی چیزی از ما به شما رسید و نتوانستید آن را توجیه کنید فوری رد نکنید، متوقف شوید و علمش را به اهلش واگذار کنید. البته نباید هر چه می‌رسد را قبول کنیم. در مورد این حدیث اگر بتوانیم توجیه کنیم بهتر از این است که رد کنیم. بزرگانی مثل صدرالمتالهین شیرازی درصدد توجیه برآمدند. در مورد شبهه‌ای که درباره نقطه‌گذاری عرض شد بگویم درست است از اول نقطه نبوده ولی در اینکه در زمان امیرالمومنین(ع) نقطه وارد زبان عربی شد یا بعد از آن رایج شد ما ردی نداریم که بعد از ایشان نقطه مطرح شده باشد.

توجیه اول درباره این حدیث توجیه ملاصدرا است. خلاصه حرف ملاصدرا این است سالک الی الله مشاهده می‌کند قرآن بلکه همه صحف بلکه همه موجودات در نقطه باء جمع است. این نقطه بسیط است؛ همه اشیا در او است. چطور با حرف «ما» در «ما فی السماوات و الارض» به همه موجودات اشاره می‌کنیم و می‌گوییم همه موجودات در این عبارت جمع است، می‌توانیم بگوییم همه موجودات در نقطه باء جمع است. بعد می‌گوید اگر کسی توانست به دایره ملکوت سبحانی برسد خود را در احاطه حق متعال می‌بیند و زیر نظر و سلطه نقطه باء مشاهده می‌کند.

در واقع ملاصدرا نقطه باء را به عنوان ابسط الاشیاء در نظر گرفته و آن را به حق متعال تطبیق داده است. اینکه بگوییم تمام قرآن در باء است مثل این است که بگوییم همه هستی ذیل سلطه الهی است. اینجا ملاصدرا توانست بین نقطه باء و خدای متعال ارتباط برقرار کند ولی بحث سر نقطه و امیرالمومنین(ع) بود. حضرت فرمود من نقطه تحت باء هستم. ایشان این را اینطور درست می‌کند که با خروج از وجود مجازی و سیر از فنا به بقا، از مرگ به حیات، از قرآن جزء نور و یقین نمی‌ماند در این صورت قرآن از نسخه اصل که همان امام مبین امیرالمومنین(ع) است گرفته می‌شود و این همان قول خداوند است که فرمود: «وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ؛ و همانا كه آن در كتاب اصلى [=لوح محفوظ] به نزد ما سخت والا و پرحكمت است».

نقد توجیه ملاصدرا

دو نقد بر کلام ملاصدرا وارد است. نقد اول این است که سخن شما دلالت می‌کند بر وجود جمعی قرآن در نقطه باء، نه باء بسم الله. نقطه باء که در بسم الله و غیر بسم الله فرق نمی‌کند. شما قرار است باء بسم الله را معنا کنید یا نقطه باء، در هر جا باشد؟ ضمن اینکه در ارتباط دادن این مطالب به امیرالمومنین(ع) ما ارتباطی نمی‌فهمیم. به هر صورت این توجیه راه به جایی نمی‌برد.

توجیه دوم از امام خمینی(ره) است. ایشان راجع به نقطه زیر باء می‌گوید باء در باطن مقام ولایت علوی است و مقام جمع الجمع قرآنی است. قرآن یک بسطی دارد و یک جمعی دارد. جمعش در فاتحه است و جمع الجمعش در بسم الله است. ایشان می‌گوید روایتی از حضرت امیر(ع) است که من نقطه تحت باء هستم که اگر این وارد شده باشد، تاویلش این است که باء به معنای ظهور مطلق است. تعین اول عبارت از مقام ولایت است. ممکن است منظور حضرت این باشد که مقام ولایت تعین اول است، اسم هم تجلی مطلق است و اولین تعین ولایت احمدی علوی است.

توضیحش این است که ایشان می‌خواهد بگوید خداوند با خلقش ظهور می‌کند. خداوند یک تجلی مطلق دارد بدون تعین اما یک تعین دارد و اولین تجلی این تجلی است. منتها ایشان امیرالمومنین(ع) را نماینده نبوت هم فرض می‌کند. در روایات هم داریم که «اول ما خلق الله العقل» و این عقل به پیامبر(ص) تطبیق شده است. این هم توجیه دوم است.

به نظر ما می‌رسد مسیر دیگری را طی کنیم. طبیعی‌تر و قابل فهم‌تر این است که بگوییم قرآن تکوین یعنی عالم و قرآن تدوین یعنی قرآن از سبب بودن خداوند نشئت می‌گیرد. چون خداوند سبب است قرآن تکوین و قرآن تدوین از او نشئت می‌گیرد. در این تجلی و سببیت همه چیز جمع است.

باء چه کاره است؟ باء مبین سببیت است. پس باء نماینده سبب خدا است. آنچه به باء معنا می‌دهد نقطه ذیل آن است. در عالم هستی آنچه به خلق هدف می‌دهد، معنا می‌دهد انسان کامل است که یک مصداقش امیرالمومنین(ع) است، یک مصداقش رسول خدا(ص) است. در واقع امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند من به عالم هستی معنا می‌دهم و من نقطه ذیل باء هستم. البته اگر کسی بهتر می‌تواند عبارت را توجیه کند، معنا کند. باید پذیرفت حدیث از متشابهات سخن امیرالمومنین(ع) است و آنچه مطرح شد از حد گمانه‌زنی فراتر نیست. او خودش می‌داند چه فرموده است.

کد
انتهای پیام
captcha