یکی از قاریان و مدرسان قرآن که افزون بر آشنایی با فنون تلاوت نظیر صوت و لحن بر قرائات دهگانه نیز تسلط دارد، ابراهیم آهور است. او در طول هفته سه جلسه قرآن را مدیریت میکند و از نسل شاگردان اکبرالقراء ایران، ابراهیم پورفرزیب(مولایی) است.
مهمترین وجه اهمیت جلسات قرآن آهور را باید درک محضر استاد مولایی دانست، چراکه جلسات قرآن این استاد فقید محلی برای دور هم جمع شدن اهالی قرآن بود و نه تنها در آن به سطوح مختلف آموزش قرآن نظیر روخوانی، تجوید و قرائت پرداخته میشد، بلکه قرائات مختلف هم تدریس میشد و او اولین استادی بود که بابت حفظ سوره و اجزای قرآن، به شاگردانش جایزه میداد. آهور نیز به دلیل شاگردی در محضر مولایی، همان رویه استاد را در پیش گرفته و اخیراً توانسته است قرآنی را مشتمل بر ده قرائت، که بیست روایت را دربرمیگیرد، گردآوری و روانه بازار نشر کند.
بر این اساس، نه تنها تجربیات طولانیمدت آهور در جلسهداری نشان میدهد که او یک صاحبنظر درباره جلسات قرآن است، بلکه در این باره نباید شاگردی مولایی را هم نادیده گرفت، زیرا هم میتواند با نگاهی به گذشته، وضعیت فعلی را تحلیل کند و هم فضاهایی را تجربه کند که شاید امروزه نتوان سراغی از آنها گرفت، مگر به تعداد انگشتان یک دست.
در ادامه مشروح بخش نخست گفتوگو با ابراهیم آهور را میخوانید. در این بخش از حال و هوای جلسات مرحوم مولایی سخن رفته و سپس درباره اهمیت کاربست روشهای آکادمیک در آموزش قرآن بحث شده است.
ایکنا- در ابتدا خود را معرفی کنید و از آغازین روزهایی که با قرآن کریم آشنا شدید بگویید.
من از کودکی به سمت فعالیتهای قرآنی گرایش پیدا کردم، زیرا در یک خانواده مذهبی و قرآنی متولد شدم. مادرم مفسر قرآن و پدرم قاری بود و با مرحوم استاد مولایی، اکبرالقراء ایران، نیز رفاقت نزدیکی داشت و از همان دوران در کلاسهای قرائت قرآن حضور یافتم. حدود سه دهه در خدمت استاد مولایی بودم و ایشان هم از سال 1370 و زمانی که وارد دوره جوانی شدم، اداره برخی کلاسها را به من میسپرد و موجب شد که از همان سنین با جلسهداری آشنا شوم.
ایکنا- از چه زمانی به صورت مستقل جلسات خودتان را راهاندازی کردید؟
از سال 1375 نیز جلسات مستقل خودم را دایر کرد.
ایکنا- آیا در این سالها در رویدادهایی نظیر مسابقات قرآن هم شرکت کردید یا فقط به تلاوت و آموزش پرداختید؟
در دوره نوجوانی صدا بالغ و اصطلاحاً دورگه میشود. از آنجا که اساتید آن زمان مانند اساتید امروزی دانش زیادی در این باره نداشتند، به جای اینکه من را به عدم تلاوت در پردههای اوج تشویق کنند به تلاوت در این درجات صوتی تشویق کردند. همین امر سبب شد تا صدای من آسیب ببیند و به همین دلیل نتوانستم در مسابقات قرآن شرکت کنم.
البته در این آسیبدیدگی و عدم شرکت در مسابقات قرآن خیر بزرگتری برای من به وجود آمد و آن این بود که به جای وقت گذاشتن روی مسابقات به مطالعه و پژوهش پرداختم و فرصت خوبی در اختیار من قرار گرفت، چون یکی از تخصصهای استاد مولایی قرائتهای مختلف بود، من را هم تشویق کرد تا در این زمینه مطالعه کنم. بر همین اساس، مطالعات را آغاز کردم و سپس به نگارش پرداختم. در ابتدا جزوهنویسی میکردم و به تألیف مقالاتی همت گماشتم.
پس از این مراحل، تصمیم گرفتم قرآنی را گردآوری کنم که مشتمل بر قرائتهای مختلف باشد. از این رو در 10 سال اخیر به مطالعه و پژوهش پرداختم و اکنون این مصحف منتشر شده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است. این مصحف مشتمل بر سه طریق معروف الشاطبیه، الدره و طیبه النشر است و در آن تمام طرق به صورت همزمان آمده است. در این کار نیز قواعد مختلف قرائتهای متعدد به صورت رنگی مشخص شده و این کار با هفت رنگ اصلی انجام شده است. افزون بر این، برای یادآوری به قاریان به اختصار فرشالحروفها نگاشته شده است. در انتهای مصحف نیز ضمائمی وجود دارد که قواعد 10 قرائت که بیست روایت را شامل میشود، تبیین شده است.
برای نخستین بار به جای کشفالآیات، به کشفالقرائات پرداخته شده است. در این مصحف سه هزار لغت متعلق به قرائتهای مختلف شرح داده شده است. برای نمونه در قرائت همزه از طریق طیبه النشر، بحث تخفیفها مطرح است و اگر قاری بخواهد بر کلمهای نظیر «بنیاسرائیل» وقف کند، دوازده وقف در نحوه وقف بیان شده است که تمام این وجوه تبیین شدهاند. امیدوارم زحمات استاد مولایی و پدرم با گردآوری این مصحف جبران شده باشد.
ایکنا- موضوع این گفتوگو جلسات قرآن است. شما به جلسات مرحوم استاد مولایی اشاره کردید. درباره شیوه جلسهداری ایشان و حال و هوای حاکم بر آن توضیح دهید.
در دهه 1350 که سن کمی داشتم با جلسه استاد آشنا شدم. یک شب که با پدرم به جلسه میرفتم، دستش را گرفتم و با او همراه شدم. جلسه در یک خانه قدیمی که حوض زیبایی هم داشت برگزار میشد. همان دفعه اول که خدمت استاد رسیدم، هنگام اذان مغرب یک نوجوان در حال اذان گفتن بود. استاد مولایی از نحوه اذان گفتن آن نوجوان بسیار لذت میبرد و او کسی نبود جز شهریار پرهیزکار. مردم دور آن حوض در حال وضو گرفتن بودند و حال و هوای بسیار عجیبی بر آن فضا حاکم بود. همین امر سبب شد تا تصمیم بگیرم هر هفته با پدرم در این جلسه شرکت کنم.
در آن زمان پدرم یک ضبط کوچک خریده بود و نوار تلاوت مرحوم استاد عبدالباسط از سوره کُورت را پخش میکرد. من هم به دلیل شنیدن زیاد، این تلاوت را حفظ شدم. در جلسه استاد مولایی میدیدم که قاریان با همان حال و هوای تلاوت عبدالباسط تلاوت میکردند. البته ابهت و جذبه استاد مولایی را باید به همه این عوامل اضافه کنم و جملگی آنها سبب شد تا به جلسه قرآن گرایش پیدا کنم.
ایکنا- شیوه آموزش استاد چگونه بود؟
استاد معمولاً سعی میکرد تا قاریان به قرآن جذب شوند. به همین دلیل همواره دو سه نکته بیشتر به قاریان نمیگفت، زیرا معتقد بود اگر در ابتدای کار بیش از حد به افراد تذکر داده شود، تصور میکنند که استعداد ندارند و دیگر قرآن نمیخوانند. من هم که نزد ایشان تلاوت میکردم، در ابتدا برخی قواعد تجویدی را رعایت نمیکردم، اما استاد پس از چند ماه این نکات را به بنده آموزش دادند. من هم به تأسی از استاد همین رویه را در جلساتم در پیش گرفتم.
یکی از نکات قابل توجه درباره جلسات قرآن این است که چون جلسات به صورت سنتی برپا میشود نه آکادمیک، طیفهای مختلف در جلسات حاضر میشوند و نباید به نحوی برخورد کرد که قاریان مبتدی در حضور قاریان حرفهای به چالش بیفتند و اعتماد به نفسشان را برای یادگیری از دست بدهند. بنابراین اساتید باید مردمدار باشند و با همه افراد به نحوی برخورد کنند که کسی از قرآن دور نشود. سبک جلسهداری اساتیدی نظیر یحیی علیمردانی، محسن مظاهری، سرهنگ منصور مسگرا و پدرم نیز همینگونه بود.
ایکنا- پس با این اوصاف یکی از وجوه بارز جلسات استاد مولایی را باید جامع بودن آن دانست.
بله، یکی از دلایل جامعیت جلسات استاد نیز حضور گسترده مردم بود. تعداد شرکتکنندگان به قدری بود که استاد به تنهایی نمیتوانست جلسه را اداره کند. جلسه ایشان نیز از اذان صبح تا ساعت 10 طول میکشید و استاد افراد را سطحبندی میکرد، یعنی من را برای فراگیری روخوانی و روانخوانی خدمت استاد اِرَمیان فرستاد. پس از اینکه ایشان تأیید کردند، خدمت استاد علیمردانی و پدرم رسیدم. اینها نیز بازاری بودند و چون باید به کسب و کارشان هم رسیدگی میکردند، یک روز جلسه را استاد علیمردانی اداره میکرد و یک روز پدرم.
من تجوید مقدماتی و قرائت به روایت حفص از عاصم را نزد این دو استاد آموختم. پس از اینکه این مراحل را پشت سر گذاشتم، مجوز گرفتم که در جلسه استاد مولایی به تلاوت بپردازم که خیلی حس لذتبخشی بود و استاد نکات را دقیق و ریزبینانه مطرح میکرد.
در اینجا باید به یکی دیگر از خصوصیات جلسه استاد مولایی اشاره کنم و آن این است که استاد کاملاً بیتوقع بود و فقط برای قرآن جلسات را اداره میکرد؛ یعنی نه تنها هزینه درخواست نمیکرد، بلکه از جیب خودش هم برای جلسه هزینه میکرد. حتی یک صندوق قرضالحسنه به نام صندوق نیکان را با دوستانشان افتتاح کرد. هنگامی که نوجوانها نزد استاد تلاوت میکردند، او یک دفترچه پسانداز صندوق را به آنها هدیه میداد.
ایکنا- آیا میتوان گفت رویه جلسهداری استاد مولایی تداوم یافته است؟
شاگردان استاد همان رویه را ادامه دادهاند که از جمله آنها میتوان به اساتید متقیپناه، حسن رضاییان و محمدحسین سبزعلی اشاره کرد.
ایکنا- شما در صحبتهایتان از جلسات سنتی سخن به میان آوردید و گفتید جلسات آکادمیک نشدهاند. آیا میتوانیم جلسات قرآنی را برگزار کنیم که در آنها مباحث به صورت آکادمیک آموزش داده شود؟
تشکیل چنین جلساتی آرزوی دیرینه و قلبی من است. همه اساتیدی که جلسه دارند، دارای تجربههای ارزشمندی هستند و هر یک در زمینهای خاص تبحر بیشتری دارند. برای نمونه اساتیدی در صوت بسیار متبحرند و میتوان از آنها خواست که این مباحث را علمیتر و منسجمتر ارائه کنند، اما چون جلسات به صورت سنتی برپا میشوند، اساتید چارهای ندارند جز اینکه از طیفهای مختلف شاگرد داشته باشند. اگر یک مرکز علمی برای آموزش قرآن تأسیس و در هر کلاس یک رشته تخصصی آموزش داده شود، آموزش قرآن متحول خواهد شد.
میتوانم حوزه علمیه را مثال بزنم که تشکیلات نظاممند و خوبی را فراهم کرده است تا طلاب علوم دینی به فراگیری تخصصی علوم دینی بپردازند. میتوانیم آموزش قرآن را بر اساس همین الگو پیگیری کنیم. باید برای قاری شرایطی فراهم شود که بتواند آموزشهای تخصصی را فرابگیرد و استاد جلسه باید به لحاظ مسائل معیشتی تأمین باشد تا اگر قرار است برای این امر وقت بگذارد، با مشکلی مواجه نشود.
ایکنا- شما در طول هفته سه جلسه قرآن را اداره میکنید. چرا رویکرد همه این جلسات سنتی است؟
به این دلیل که برپا کردن جلسات قرآن با رویکرد آکادمیک نیازمند یک مرکز علمی است که این آموزشها در آن به صورت منسجم و روشمند ارائه شود. همچنین دستیابی به این تشکیلات مستلزم حمایت مالی است. چند سال قبل به من پیشنهاد دادند که چنین مرکزی افتتاح شود و من مدیرعامل این مرکز باشم و گروه اساتید را تشکیل دهم. یک خانم علاقهمند به قرآن خانهای را در خیابان نامجو برای همین امر وقف کرده بود و قرار شد این خانه به مرکز آموزشی تبدیل شود، اما برپایی چنین مرکزی در حد پیشنهاد باقی ماند و هیچ حمایتی نشد، زیرا از من خواستند که برای کلاسهای مختلف استاد دعوت کنم و هزینهها را بپردازم تا بعداً اگر فلان بودجه در مجلس برای فعالیتهای قرآنی تصویب شود، این هزینهها را پرداخت کنند. از این رو، کار با شکست مواجه شد.
این جریان نشان داد که تشکیل چنین مرکزی کار یک نفر نیست، بلکه باید یک سازمان وارد شود و کارهای لازم را انجام دهد. جالب است که این ملک وقفی میلیاردها تومان ارزش دارد، اما استفاده چندانی از آن نمیشود. در حال حاضر افراد محلی در آن جلسات قرآن برگزار میکنند و نماز جماعت برگزار میشود، اما مردم از جیب خودشان برای جلسات هزینه میکنند. پس باید یک سازمان این امر را برعهده بگیرد و به سرانجام برساند.
ایکنا- نکته جالب توجه این است که تلاوت قرآن یک هنر آوایی بسیار جدی محسوب میشود و دشواری بسیاری دارد، زیرا قاری باید امور مربوط به وقف و ابتدا و تجوید را رعایت کند که کار را دشوار میکند. با همه این اوصاف آموزش قرآن کمتر به صورت آکادمیک و علمی دنبال شده و صرفاً به صورت سنتی و تجربی در حال انجام است، در حالی که در مراکز علمی، خوانندگی، آوازخوانی و... به صورت واحد درسی تدریس میشوند.
بله، همینطور است و یکی از نکات جالب توجه این است که در برابر آموزش علمی و آکادمیک هم گارد وجود داشت. در اوایل دهه 1370 آقای رحیم خاکی با یکی دیگر از اساتید تلاوت در یک نوار کاست تمام نغمات و مقامها را ضبط کردند. من هم به اندازه فهم خودم این نکات را آموختم و به تدریس آنها پرداختم، اما به جای اینکه از این کار استقبال شود، موانعی را ایجاد کردند و گفتند که پرداختن به این مسائل خوشایند نیست و نباید نام ببرید که نام فلان مقام چیست. رفتهرفته این شرایط تغییر کرد و حتی از این صحبت میشود که آیات مربوط به بهشت در فلان مقام و آیات مربوط به جهنم در فلان مقام تلاوت شود. پس آموزش آکادمیک قرآن و پرداختن تخصصی به آن با چالشهایی مواجه بوده است و نتوانستهایم این نحو از آموزش را پیگیری کنیم. این رویکرد در قبال پرداختن به قرائتهای مختلف هم وجود داشت؛ یعنی میگفتند این قرائتها برای فلان فرقه است و شیعیان نباید به این مباحث وارد شوند، در حالی که برای این مباحث زحمت زیادی کشیده شده است.
علاوه بر این، قاری جایگاه چندانی در جامعه ندارد، در حالی که تلاوت پانزدهدقیقهای حاصل سالها تمرین، رژیم غذایی و... است، اما متأسفانه همین قاری در مجالس مختلف کمترین فرصت را دارد و گاهی اوقات اگر به قاری 10 دقیقه فرصت میدهند، همین فرصت را هم کاهش میدهند. اینها موجب میشود که قاری هم انگیزه لازم را از دست بدهد و آموزشهای آکادمیک هم به محاق برود.
ایکنا- فکر میکنید چرا چنین وضعیتی حاکم شده است؟
یکی از مهمترین دلایل این است که مسئولان قرآنی در رأس امور قرار ندارند. در رأس هرم سازمانهای قرآنی باید افرادی حاضر باشند که تلاوت قرآن را خوب فهمیده باشند. هنگامی که قصد داشتم برای مصحفی که مشتمل بر قرائتهای مختلف است مجوز نشر بگیرم، مجبور بودم از افرادی مجوز بگیرم که اصلاً درباره تلاوت قرآن آگاهی ندارند. حال چرا باید من از این افراد اجازه بگیرم؟ پس یکی از مشکلات به مسئولان برمیگردد و بخشهای قرآنی به دست افراد شاخص قرآنی اداره نمیشود. این افراد هم متدین هستند، اما در زمینه تلاوت اطلاعی ندارند و همین امر موجب میشود که اشکالاتی به وجود آید.
ادامه دارد ...
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام