در امتداد روز شعر و ادب فارسی، خبرگزاری ایکنا گفتوگوهایی از خبرگان ادب با پرسشهایی مشابه انجام داده تا نظر حقیقی آنها را درباره اوضاع کنونی ادبیات، آسیبها و راهکارهای برونرفت از وضعیت نامطلوب موجود جویا شود. در بخش دوم این سلسله گفتوگو با محمد زیار؛ استاد زبان و ادبیات فرانسه و مترجم بنام ادبی به صحبت نشستهایم.
وی که اکنون رئیس دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه آزاد مرکزی تهران است، کتابهای زیادی در باب ادبیات دارد و به تازگی کتاب «کیمیای سخن؛ گزیده اشعار ادبیات فرانسه» با ترجمه و تحلیل وی از سوی نشر یاد آرمیتا منتشر شده است. «کاروان مردگان» نیز که ترجمه آن توسط زیار رو به پایان است، سفرنامهای نوشته یک سیاح و ادیب فرانسوی است که نزدیک به یک قرن پیش هنگام سفر از ایران به نگارش درآمده است.
زیار دارای دکتری زبان فرانسه و عضو هیئت علمی واحد تهران مرکزی از سال ۱۳۷۴ است. وی پیش از این نیز مسئولیت مدیرگروه تحصیلات تکمیلی زبان فرانسه، مدیرگروه فرانسه، سردبیر مجله بینالمللی فرانسویزبان لوپون را عهدهدار بوده است.
با توجه به اقیانوس ادبیات ایران و آثار زیادی که مهجور ماندهاند آیا توجه به شعر و ادب فارسی در دو روز نامگذاری شده در سال کافی است که یکی به حکیم فردوسی و دیگری به استاد شهریار تعلق دارد؟
به نام خداوند جانآفرین/حکیم سخن در زبان آفرین. در بسیاری از ممالک دیگر مرسوم نیست روزی را به نام شاعری خاص نامگذاری کنند، آنان بیشتر در مناسبتهایی همچون صدمین، دویستمین... سال تولد یا مرگ یک ادیب کارهای ارزشمند و ماندگاری انجام میدهند. در یک مقیاس جهانی سال 1999 یونسکو تصمیم گرفت 21 مارس (کموبیش نوروز ایرانی) را روز جهانی شعر نامگذاری کند؛ هدف این حرکت حفظ تنوع زبانی با کمک بیان شاعرانه و افزایش بخت بقای زبانهای در خطر است.
توجه رسمی یا جلبتوجه عموم مردم به شعر و ادب فارسی در ایران البته به زادروز فردوسی و استاد شهریار محدود نمیشود؛ در تقویم رسمی روزهایی نیز برای نکوداشت سعدی، حافظ، مولانا، خیام،عطار، اقبال، پروین و چند چهرهی تابناک دیگر مشخص شده است. اما به نظر میرسد در این مناسبتها بیشتر فرصتسوزی میشود تا بهرهاندوزی. چه خوب میشد اگر دستاندرکاران این مناسبتها را بخشبندی موضوعی میکردند. برای مثال روز بزرگداشت فردوسی را دستآویزی برای پرداختن هماهنگ به ادبیات حماسی قرار میدادند، زادروز سعدی، مولانا، خیام، حافظ را به ترتیب هنگام توجه به ادبیات تعلیمی، عرفانی، فلسفی و غنائی در نظر میگرفتند و به این مناسبتها جشنوارهها، همایشها، مسابقهها، انتخاب و معرفی بهترین پژوهشهای داخلی و خارجی و غیره برگزار میکردند.
در این صورت انگیزه، مجال و عرصههای کممانندی به دست میآمد تا به بیان شما، آثار مهجور مانده بسیاری اقبال یابند و از انفعال درآیند.
نامگذاری چنین روزهایی را بیشتر از سر تعارف و رفع مسئولیت دولتمردان میبینید یا واقعاً تأثیری در ترویج ادبیات ایران دارند؟
در پیوند با پاسخ به پرسش پیشین شما باید عرض کنم که وضعیت کنونی را اگر بیطرفانه نگاه کنیم، در حد همان تعارفات و رفع تکلیف است چون در یک روز چند سخنرانی آنهم بیشتر در مکانهای محدود و جمعهای خاص برگزار میشود و تمام. البته گاهی هم همایشی مقطعی را با مناسبتی ازایندست همزمان میکنند، هرگاه چنین شده است شاهد ثمرات پایدارتری بودهایم.
عدهای از اهالی ادب بر این نظرند که ادبیات امروز ایران قطرهای از دریای ادبیات متقدمین ماست و بدون آثار گذشته ادبیات متأخرین حرف چندانی ندارد و تقلید روزهای رفته است. نظر حضرتعالی به عنوان یک کارشناس خبره در این زمینه چیست؟
در اینکه وزن ادبیات سدههای گذشته ما، از آنچه امروز به عنوان ادبیات داریم بسیار سنگینتر است، تردیدی نیست. دلایل این ناهماوردیِ گذشته و حال کم نیستند: از یکسو جهان، بهویژه جهان غرب، طی سه قرن از ادبیات شرق ازجمله ادبیات فارسی بهرهها گرفته و با آمیختن آن بهرهها با اندوختهها و اندیشههای انتقادی خود از ما فاصله گرفته است؛ دو دیگر اینکه ما، همچنان که در پرسش شما نهفته است، بعضاً در تقلید و تکرارِ گذشته خود و اکنونِ دیگران گرفتار آمدهایم، ناگزیر راه نوجویی و ابتکار را بر خود بستهایم.
بهراستی چرا دنیای غرب دیگر به اندازه گذشته، مثلاً اوایل سده نوزدهم، چندان مشتاق ترجمه و انتقال آثار ما نیست؟ جز این است که ما به دلیل تقلید، دیگر حدیث تازهای برای آنها نداریم؟ اگر هنوز در دکان ترجمه از فارسی به سایر زبانها بسته نشده به یاری ایرانیان زباندان است زیرا دیگر از سیلوستر دو ساسیها و روکِرتها و فیتز جرالدها خبری و اثری نیست.
کتابهای درسی ادبیات به ویژه در دانشگاهها نزدیک نیم قرن است که تغییر بنیادینی نداشتهاند و با وجود تذکرات مختلف استادان و دانشجویان حتی غلط املایی آنها تصحیح نشده است. دلیل این موضوع را در چه میدانید و چه تأثیرات سوئی بر آموزش دانشجویان به عنوان استادان آینده و در کل بر ادبیات خواهد گذاشت؟
اگر کتابهای درسی در نیم سده گذشته تغییراتی هم داشتهاند به عقیدهی من این تغییرات در مسیر بهینه شدن پیش نرفتهاند. کاستی و تقصیر هم متوجه یک یا چند نفر نیست. ما هنوز الگوی لازمالاجرای یکسانی برای املا نداریم؛ شمار غلطهای مشهور در میان مردم و در رسانهها و کتابها در مقایسه با زبانهایی مثل فرانسه بسیار زیاد است؛ کتابهای درسی در این زمینه مانند تیغ دو دم عمل میکنند هم میتوانند اصلاح کنند، هم در جا افتادن و عادی شدن کاربرد غلطها مؤثر باشند.
شعر یکی از کفههای ترازو برای سنجش ادبیات یک زبان است و در کفه دیگر بقیه آثار ادبی قرار میگیرند. با این قیاس وزنه شعر ادبی ایران را سنگینتر میبینید یا سبکتر؟ لطفاً توضیح دهید.
شعر به اذعان خاورشناسانی همچون شوالیه شاردن در میان پارسیگویان از جایگاه بیمانندی بهرهمند است. بیشک اکثریت غالب ادیبانی شناختهشده ما در دنیا از میان شاعران هستند؛ ما پس از صد سال داستاننویسی و نمایشنامهنویسی جدید نتوانستهایم در جهان چهرهای در طراز شاعران حتی رده چندم خود ارائه دهیم. موفقیتهای اندکی هم که به دست آمده باز در زمینه شعر است.
در وجوه غیرشعری ادبیات، نظیر رمان، ادبیات ترجمه به شدت جایگزین ادبیات فارسی شده است. آیا در شعر هم همین اتفاق خواهد افتاد؟
شعر فارسی (در قالبهای کهن و نو) هنوز هم خواهان بسیار دارد، بهرغم شمار قابلتوجه دفترهای شعری که همه ساله از زبانهای دیگر ترجمه و راهی بازار نشر میشوند، شعر فارسی بهخوبی تاب آورده است. اما متون داستانی خود داستان دیگری دارند: شاید به دلیل غیربومی بودن داستاننویسی (نه داستانسرایی) هنوز داستانهای فارسی توان هماوردی (به لحاظ شمارگان و عنوانها) با رمانهای ترجمه شده خارجی را ندارند.
از نگاه من چشمانداز شعر فارسی هنوز هم روشن و امیدوارکننده است؛ هراندازه ترجمهها بیشتر شوند نمیتوانند نه جای شعر را بگیرند و نه حتی عرصه را بر آن تنگ کنند.
چه دلایلی موجب تضعیف ادبیات امروز ایران شدهاند؟
در یک کلام: تقلید خالی از نوآوری. تا زمانی که مانند برخی بخشهای صنعت داخلی، برخی از داستاننویسان ما به دنبال پیروی ناشیانه از ادبیات غیربومی هستند، آثار آنان نه به مذاق خواننده فارسیزبان خوش میآیند نه قابلیت صادرات(ترجمه) خواهند یافت. در دو دهه گذشته شماری از آثار داستانی ما به زبانهای دیگر ترجمه شدهاند اما طنین و بازتاب آنها هیچگاه همسنگ و همطراز کار شاعران نبوده است.
با تشکر از شرکت در این گفتوگو لطفاً اگر صحبتی باقی مانده است بفرمایید.
بنده هم از شما سپاسگزارم که این فرصت را فراهم کردید. نکته آخری را که مایلم بیان کنم این است: ما میراثداران زبان و ادبیاتی هستیم که با رنج رودکیها، فردوسیها، خاقانیها و سعدیها همچون ققنوس از خاکستر خود سر بر کرده، بالیده و اوج گرفته است. سزاوار نیست با ندانمکاری، بیتوجهی و کاهلی نسل ما به آن گزندی برسد. بهترین خدمت به زبان و ادب پارسی حفظ پویایی آن است.
گفتوگو: عباس کریمی عباسی
انتهای پیام