غایت حکمرانی اسلامی ایجاد کارایی در جامعه است
کد خبر: 4080165
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۲:۳۰
حسین رمضانی:

غایت حکمرانی اسلامی ایجاد کارایی در جامعه است

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: اگر بپذیریم که بستر حکمرانی، نظام اجتماعی و سیاسی است سنخ اصلی آن از سنخ اداره است یعنی نظام سیاسی باید بتواند ساز و کارهای اداره جامعه را شکل دهد و در نتیجه چاره‌ای ندارد غیر از اینکه فضای تصمیم‌گیری را باز بگذارد و در نهایت باید بتواند کارایی ایجاد کند. 

حسین رمضانی

به گزارش خبرنگار ایکنا، کرسی «حکمرانی متعالی اسلامی» امروز سه شنبه اول شهریورماه با سخنرانی حسین رمضانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
در ادامه سخنان وی را می‌خوانید: 
 
درباره مفهوم حکمرانی باید گفت که در لغت عرب به معنی امر کردن برای اصلاح کردن است؛ بنابراین در اصل حکمرانی نوعی مداخله برای اصلاح وجود دارد و طبیعتاً لازم است کسی که می‌‌خواهد مداخله کند از سیطره و سلطه برخوردار باشد. حکمرانی مفهومی خاص است که در ادبیات علوم اجتماعی و فلسفه به کار رفته است. بنده سه لایه معنایی برای مفهوم حکمرانی مشاهده کرده‌ام که یکی در عام‌ترین اعتبار آن مربوط به مداخله در همه حوزه‌های عمومی است.

حکمرانی به مثابه تصمیم‌گیری، تصمیم‌سازی

در لایه معنایی دوم به معنای حکمرانی به مثابه فرآیند تصمیم‌گیری، تصمیم‌سازی و ایجاد قواعد و ترتیبات نهادی در فضای میان دولت و مردم در عرصه‌های مختلف زندگی به کار رفته است. در اینجا در کلیت نظام اجتماعی به کار رفته که نظام سیاسی یکی از بخش‌های آن است. لایه سوم که تخصصی‌ترین لایه معنایی است حکمرانی در فضای مدیریت عمومی و دولتی به کار می‌رود و بیشتر به نظام اداری و تنظیم‌گری ساختا‌رها مربوط است. در اینجا وقتی به حوزه سیاست مربوط است به مواردی همانند مشارکت مردم اشاره دارد اما کلیدواژه و دال مرکزی در اینجا اداره است. در این تحقیق معنای دوم مد نظر ما بوده است.
 
بانک جهانی شش اصل اساسی همانند پاسخگویی، کیفیت تنظیم‌گری، حاکمیت قانون و اثربخشی دولتی را اصول اساسی حکمرانی معرفی می‌کند اما این بحث، ادبیات دانشگاهی نیز پیدا کرده و در فضای دانشگاهی تحلیل شده و اصولی برای آن بیان شده است. سپس بر اساس این اصول شاخص‌سازی شده است تا جایی‌که در برخی از گزارش‌های سازمان ملل تا صد و پنجاه شاخص برای حکمرانی خوب بیان شده که می‌‌توان آنها را ذیل همین اصول شش گانه مورد توجه قرار داد. مثلا شاخصی با عنوان حکمرانی انسانی وجود دارد که بسیار مفصل است. به هر حال حکمرانی خوب در ادبیات بین‌‌الملل دو کارکرد اساسی دارد؛ یکی از کارکردها این است که می‌خواهد الگوهای معرفتی و ارزشی خود را در کشورهای در حال توسعه انتشار دهد و دوم اینکه یک کارکرد در نظام اقتصادی پیدا کرده و مخصوصا گزارش‌هایی که بانک جهانی یا صندوق بین‌المللی پول بر اساس این شاخص‌ها می‌‌دهند مبنای اعتبارسنجی‌های بانکی و پرداخت وام‌ها قرار می‌گیرد.

حکم در ادبیات اسلامی

حال چون می‌خواهیم حکمرانی را در فضای معاصر بسنجیم باید از ادبیات مقایسه‌ای استفاده‌ کنیم. بنده در تحقیق خودم سعی کرده‌ام مولفه‌های نظری و مفهومی که ما بر اساس مبانی عقیدتی و فلسفی می‌توانیم در تقسیم‌بندی مفهوم حکمرانی به کار بگیریم را بیان کنم تا بتوانم برخی مولفه‌های مفهومی را از دل آن بیرون بیاورم. نکته مهم این است که حکمرانی در حال حاضر بر اداره در کلیت نظام اجتماعی تأکید دارد لذا دیگر حکمرانی، رویکرد از بالا به پایین ندارد بلکه یک سیستم شبکه‌ای در زمینه حکمرانی در حال شکل‌گیری است.
 
حکم در ادبیات اسلامی یک بُعد تکوینی و یک بعد تشریعی دارد و وقتی حکم را به معصوم نسبت می‌‌دهیم در واقع معصوم مجرای ارائه آن حکم تشریعی به ابنای بشر است یعنی حکمی که مبنای تأسیس شریعت است، اما وقتی که حکم را به غیر معصوم نسبت می‌دهیم در واقع به یک جایگاه نهادی و قراردادی اشاره داریم که به یک شخص یا نهاد داده می‌شود کما اینکه در نظام قضایی یا مجلس اینگونه است که یک سری احکام آمرانه یا مشورتی را ارائه می‌دهند. سؤال این است که در نظام اجتماعی و سیاسی، حکم از چه طریقی جریان پیدا می‌کند؟ جواب این است که مبتنی بر رابطه امام و امت است که در چهارچوب نظریه مردم‌سالاری بر اساس نظام وکالت انجام می‌شود. لذا به لحاظ ساختاری، امام به عنوان ولی امر و سپس دولت اسلامی که نماد ظهور عمومی امر ولایی است لایه‌های اصلی انتشار و بسط حکمرانی هستند.  
 
نکته مهم این است که در حکمرانی اسلامی هویت توحیدی داریم؛ یعنی حکمرانی توحیدی است بدین معنا که مبدأ آن امر الهی است یعنی حکم از بستر تکوین و تشریع الهی آغاز و در قوس نزول خود از مجرای اراده و خواست افراد تبدیل به امر عمومی می‌شود و این امر عمومی هم در خدمت تعالی فرد و جامعه قرار می‌گیرد. طبیعتاً این امر توحیدی از شریعت استفاده می‌کند و از معرفت الهی بهره‌مند می‌شود و مبتنی بر دلالت وحیانی است. در اینجا امام شأن فردی و نهادی دارد و مبدأ این وحدت‌یافتگی امت است و مسئله معیشت را نیز در راستای تحقق اخلاق و ارزش‌های متعالی در وجود فرد و جامعه مدیریت می‌کند.

توجه به انسان کامل در حکمرانی اسلامی

به لحاظ مبانی فلسفی، از هر مبدأ فلسفی که بررسی کنیم یک دال و مولفه محوری را دریافت می‌‌کنیم مثلا مبنای هستی شناختی در حکمت متعالیه، ما را به واقع‌گرایی ارجاع می‌دهد بنابراین حکمرانی اسلامی، نه طبیعت‌گرا و نه صرفاً بر اساس مابعد الطبیعه است بلکه در فضای طبیعت و ما بعد الطبیه شکل می‌گیرد. این چیزی است که بسیاری از دستگاه‌های سیاسی معاصر از فهم آن عاجز هستند و بیشتر تلاش‌ها بر طبیعت‌گرایی است که نهایتاً منجر به گسست امر طبیعی و فراطبیعی شده و در نهایت ما را به دامن الحاد می‌‌اندازد. به لحاظ خداشناختی، مبدأ نهایی حکمرانی اسلامی خداوند است. به لحاظ جامعه شناختی غایت حکمرانی این است که حیات انسان در درون جامعه به تعالی برسد و تعالی انسان نماد تعالی جهان  است. پس باید گفت که جهان یک حقیقت زنده و دارای کنش و واکنش است.
 
به لحاظ انسان‌شناسی نیز در حکمرانی توجه به انسان کامل ظهور پیدا می‌کند یعنی انسان کامل نماد انسانیت است نه انسان متعارف. پس انسان متعارف باید خود را در پرتو انسان کامل تعریف کند. به لحاظ دین شناختی هم باید گفت دین مبدأ اساسی نظام قانونی و حکمرانی است. به لحاظ ارزش‌شناختی، روح حکمرانی اسلامی فضیلت‌گرایانه و مبتنی بر تکامل انسان در فضائل است. از سوی دیگر حکمرانی اسلامی در نسبت مردم با همدیگر شکل می‌گیرد و انسان‌ها نسبت به همدیگر دارای مسئولیت هستند. 
 
دولت اسلامی وظیفه دارد نه تنها نیازهای اولیه بلکه نیازهای ثانویه جامعه را فراهم کند و به لحاظ حقوقی نیز نکته مهم این است که حکمرانی کاملا در چهارچوب انضباط قانونی و شرع مقدس شکل بگیرد. اگر بپذیریم که بستر حکمرانی، نظام اجتماعی و سیاسی است سنخ اصلی آن از سنخ اداره است یعنی نظام سیاسی باید بتواند ساز و کارهای اداره جامعه را شکل دهد و در نتیجه چاره‌ای ندارد غیر از اینکه فضای تصمیم‌گیری را باز بگذارد و در نهایت باید بتواند کارایی ایجاد کند.
 
انتهای پیام
captcha