کفرستیزی یا ظلم‌ستیزی؛ هدف امام حسین(ع) کدام بود؟
کد خبر: 4077258
تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۳
غلامرضا ظریفیان بیان کرد:

کفرستیزی یا ظلم‌ستیزی؛ هدف امام حسین(ع) کدام بود؟

غلامرضا ظریفیان ضمن اشاره به این نکته که امام حسین(ع) خواهان بازگشت به سیره پیامبر(ص) بود تصریح کرد: امام ویژگی اصلی سیره پیامبر(ص) را ظلم‌ستیزی عنوان می‌کند اما بنی امیه بدنبال این بود که کفرستیزی را جایگزین ظلم‌ستیزی کند و برای مبارزه با کفر، از ظالمان استفاده می‌کند و اینجا پای بنی امیه در قدرت محکم می‌شود.

به گزارش ایکنا، هشتمین نشست از سلسله نشست‌های «امام حسین(ع) و اصلاح اجتماعی» شب گذشته هجدهم مردادماه با سخنرانی غلامرضا ظریفیان، استاد دانشگاه تهران در کانون توحید برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه می‌خوانید.

در ادبیات مدرن، اصلاح و اصلاحگری در برابر انقلاب و شورش قرار دارد اما در ادبیات دینی و قرآنی، اصلاح در برابر فساد و افساد است. بنابراین وقتی امام حسین(ع) در وصیت نامه خود خطاب به برادرش محمد حنفیه، عصاره زندگی و حرکت خود را بیان کرده است: خارج می شوم برای اصلاح امت جدم؛ یعنی فسادی در امت رخ داده است که راهی جز خروج و مهاجرت حسین برای اصلاح آن باقی نمانده است.

راه اصلاح چیست؟

راه اصلاح، امر به معروف و نهی از منکر است که در قرآن، تقریبا معادل ایمان است. پروژه اصلاح امام حسین(ع)، پنج سال قبل از عاشورا آغاز شد، البته امام بدنبال اصلاح حکومت بنی امیه نبود چون نه تنها آن را قابل اصلاح نمی داند، بلکه مشروع هم نمی داند. امام خطاب به معاویه می نویسد که من حکومت تو را فاسد و جنایتکار می داند، البته نه بخاطر نماز و روزه، بلکه به خاطر ظلم و فساد. معاویه به امام حسین می گوید: تو فتنه گری! اما، امام پاسخ می دهد: فتنه ای بالا تر از تو سراغ ندارم اما در پی جنگ نیستم.

امام حسین(ع) در سال ۵۸ هجری و در اوج قدرت دستگاه اموی و معاویه، به حج می رود و نخبگان، علما و گروه های مرجع را فرامی خواند و با آنها سخن می گوید و خواستار بازگشت به سیره پیامبر می شود. اما منظور امام حسین(ع) از سیره پیامبر چیست؟ امام ویژگی اصلی سیره پیامبر(ص) را ظلم‌ستیزی عنوان می‌کند اما بنی امیه بدنبال این بود که کفرستیزی را جایگزین ظلم‌ستیزی کند و برای مبارزه با کفر، از ظالمان استفاده می‌کند و اینجا پای بنی امیه در قدرت محکم می‌شود.

فتوحات، نقطه ورود بنی امیه به قدرت است و از ۱۱ لشگر مسلمانان در فتوحات، شش لشگر در اختیار بنی امیه بود. بنی امیه به قدرت اصالت داد در حالیکه در حکومت علی(ع)، اصالت با حقیقت و عدالت بود و قدرت، کمتر از کفش پاره و عطسه بز اهمیت داشت اما در حکومت بنی امیه قدرت بالاتر از توحید است و برای قدرت، فقه و کلام و حدیث تولید کردند. معاویه به مدینه می آید و رسما می گوید: من زبان خدا هستم و هرکسی از علی تبعیت کند، خونش مباح است.

بنی امیه با سه اشرافیت، کنترل اوضاع را بدست گرفت و قدرت خود را تثبیت کرد: با اشرافیت نظامی_ سیاسی _ امنیتی، به ترور و حذف مخالفان اقدام می کرد؛ با اشرافیت اقتصادی که مبتنی بر ثروت و رانت بود، صحابه و نخبگان را آلوده و خریداری کرد؛ با اشرافیت علمی و دینی، گروهی از علما را جذب کردند تا حکومت بنی امیه را توجیه و تطهیر کند. معاویه در پاسخ به اعتراض عایشه گفت که خدا من را عزیز و دیگران را ذلیل کرده و خدا می خواهد یزید را خلیفه کند.

امام در منا در سال ۵۸، این اشرافیت علمی و دینی، یعنی علما را مخاطب قرار داده و می گوید شما بدلیل ترس و طمع، در خدمت ظلم بودید. امام حسین(ع) درباره نماز و روزه و حجاب سخن نمی گوید، درباره ظلم و نقش علما در تقویت این ظلم، سخن می گوید. امام خطاب به علما می گوید: قدرتی که خدا با امر به معروف و نهی از منکر به مردم داده بود تا بر حکومت و قدرت نظارت کنند و جلوی فساد و ظلم و انحراف حکومت را بگیرند، شما از مردم گرفتید و امر به معروف و نهی از منکر را به ابزاری در دست حکومت، برای سرکوب مردم تبدیل کردید.

اقدام یزید برای گرفتن بیعت اجباری از امام حسین(ع)، یک فرصت طلایی را برای اصلاح جامعه در اختیار امام قرار داد. امام می دانست که حکومت بنی امیه نه قابل اصلاح و نه قابل براندازی است، مدینه در رخوت بود، امام با هجرت و خروجش این تلنگر را به جامعه زد. اگر امروز اسلامی غیر از اسلام اموی در جهان وجود دارد، به برکت خون امام حسین(ع) است که روایت دیگری از اسلام را ارائه داد.

انتهای پیام
captcha