تكه‌ای از شب را بيدار باشيد
کد خبر: 4048254
تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۷:۴۷

تكه‌ای از شب را بيدار باشيد

خیلی به بیدار ماندن در دل شب توصيه شده است، قرآن می‌فرمايد: «وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً . ۱۷/اسراء »، يك تكه‌ای از شب را بيدار باشيد و در كار و بار عالم و خود تأمل و تفكر كنيد.

تكه‌ای از شب را بيدار باشيدمصطفی ملکیان؛ فیلسوف اخلاق در کانال تلگرامی خود مطلبی را با عنوان «بیداری در شب» منتشر کرده است که به انگیزه ماه مبارک رمضان با هم می‌خوانیم.

خیلی به بیدار ماندن در دل شب توصيه شده است. لغت «تهجد» به معنای عبادت در شب نيست، بلكه به معنای بيدار ماندن در شب است. نمی‌خواهم بگويم كه نبايد نماز شب خواند، بلكه می‌گويم قرآن می‌فرمايد: «وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً . ۱۷/اسراء»، يك تكه‌ای از شب را بيدار باشيد. اگر نماز شب هم نمی‌خوانيد، تكه‌ای از شب را بيدار باشيد و در كار و بار عالم و خود تأمل و تفكر كنيد. امّا متأسفانه ما چنين نمی‌كنيم و يا كم می‌كنيم. به تعبير خليل جبران، علی‌(ع) شب‌ها با خدا مسامره داشت و در گوش خدا نجوا می‌كرد (مسامره به معناي نجوای عاشق و معشوق در گوش يكديگر در دل شب است. سَمَر به معنای واقعه شبانه، يا قصه شب است). انسان بايد در دل شب بيدار باشد.

وقتی من بچه‌ای هشت ساله بودم، مرحوم الهی قمشه‌ای كه با پدر من پسرعمو بودند، شب‌زنده‌داری‌های خيلی عالی داشتند. پدرم از بچگی به من می‌گفتند كه پهلوی آقای الهی قمشه‌ای بخواب تا ببينی كه ايشان شب‌ها چه می‌كنند. من نمی‌فهميدم كه «ايشان شب‌ها چه می‌كنند»، به چه معناست. يادم می‌آيد كه ايشان شب‌ها بيدار می‌شدند و مطالعه می‌كردند و پدرم مرا تشويق برای مطالعه تابستان‌ها می‌كرد. ايشان به شهر ما آمدند و چون ما باغ فراوانی داشتيم، چند شبی ايشان را به باغ دعوت كرده بوديم. ولی پدرم نمی‌گذاشتند ما در باغ بمانيم. ما بچه‌ها بايد برمی‌گشتيم. يک شب من گفتم كه می‌خواهم امشب اينجا بمانم تا ببينم، ايشان چه كار می‌كنند. اولين بار بود كه پهلوی ايشان می‌خوابيدم. خوابم نمی‌برد تا ببينم ايشان چه می‌كنند. يك بار ديدم ايشان بلند شدند و وضو گرفتند و در تاريكی نشستند. ابتدا به نظرم آمد كه ايشان شعر می‌خواندند. صدای ايشان پايين بود و به نظر آهنگين می‌آمد. بعد آهسته‌آهسته صدای ايشان بلندتر شد و شروع كردند با صدای خيلی بلند گريه كردن (چون عادتشان بود و نمی‌توانستند با صدای كم بگريند). به نظر من رسيد كه دو ساعت لاينقطع با صدای بلند گريه می‌كردند. من آن شب فهميدم كه پدرم چه چيزی را می‌گفتند که بايد ياد بگيرم. بعد ايشان نماز خواندند و عبادت كردند. فردا صبح من در گوشه‌ای وقتی ديگران متفرق شدند، گفتم آقای الهی! گفتند: بله. گفتم: شما ديشب زياد نخوابيديد. گفتند: چرا خوابيدم. گفتم: آخر من بيدار بودم. گفتند: عجب تو بيدار بودی؟ گفتم: بله. گفتند: چرا بيدار بودی؟ گفتم: پدرم گفته بودند كه ببينم شما چگونه شب‌ها را می‌گذرانيد. ايشان به من گفتند، فلان كس (ابن عم) می‌گفت، هر شبی كه آدم تا صبح بخوابد، صبح مثل يک گاو بلند می‌شود. ما می‌خواهيم كه مثل گاو از خواب بيدار نشويم. من خيلی تعجب كردم كه چرا ايشان چنين می‌گويند!؟ بعد ايشان گفتند: در زندگی حيوانات دقت كن، حيوانات روزها را تا غروب به دنبال معيشت خود می‌روند. تفاوت انسان و حيوان فقط در شب معلوم می‌شود. در روز معلوم نمی‌شود. شب حيوان‌ها می‌خوابند، اما انسان‌ها در دل شب بيدار می‌مانند.

اين جمله در من خيلی نافذ افتاد. البته من خيلی هم موفق نيستم، اما واقعاً به نظرم می‌رسد كه آدم بايد ولو نيم ساعت، ولو نماز هم نخواند، ولو دعای مرسوم و متداول را هم نخواند، در شب بيدار بماند. ممكن است حال شما اقتضا نكند نماز بخوانيد. مثلاً ممكن است كسل باشيد و نماز نخوانيد، اما بيدار بودن در دل شب (نفس تهجد) بسيار مفيد است. آدم می‌تواند در گذشته‌اش فكر كند. می‌تواند از حوادث عبرت بگيرد و نقاط ضعف و نقاط قوت زندگی خود را بيابد و برای آن برنامه‌ريزی كند. آدم می‌تواند در پوست ديگران فرو برود و بفهمد كه آن‌ها هم آنقدر كه من گمان می‌کردم، بد نيستند.

خيلی وقت‌ها آدم در شب فكر می‌كند كه اين داوری كه من می‌كنم و يا اين سخنی كه امروز گفتم درست نيست، يا در اين نزاعی كه فلان كس با من دارد، خيلی هم مقصر نيست. آدم در شب می‌تواند در پوست ديگران فرو برود. اگر چنين كند، می‌يابد كه نبايد از ديگران انتظار نابجا داشته باشد. اين شب‌بيداری‌ها دو كار با آدم می‌كند، كار اول آن است كه توقع آدمی از خودش بالا می‌رود و كار دوم آن است كه توقع آدمی از ديگران پايين می‌آيد. مشكل عمده ما آن است كه توقعمان از خودمان پايين است و از ديگران بالا.

شنيدم كه دانای مرشد شهاب

دو اندرز فرمود بر روی آب

يكی آنكه در نفس خوشبين مباش

دگر آنكه در غير بدبين مباش

انتهای پیام
captcha