سیدعلیرضا ابطحی، عضو سابق هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد در گفتوگو با ایکنا از اصفهان اظهار کرد: ملی شدن صنعت نفت در فضایی مطرح شد که به واسطه پایان جنگ جهانی دوم و تغییر کانونهای قدرت، قدرتهای جدیدی مثل آمریکا به میدان آمدند و رهبری و هدایت بعضی از کشورها را به عهده گرفتند و از آن زمان، دنیای دوقطبی شکل گرفت. به تعبیر دیگر، مردم ایران و منطقه با تصور تغییرات عمیقی که در حال وقوع بود، مترصد بودند تا شاید بتوانند سیطره یک قدرت اروپایی مثل انگلستان بر منابع نفت خود را در هم بشکنند و در دنیای جدید، با به دست گرفتن سرنوشت تولید و فروش مادهای حیاتی مثل نفت، مشکلات جامعه خود را از میان بردارند. این مسئله، موضوع مهمی بود که باعث شد اتحاد قدرتمندی میان اقشار مختلف مردم و سیاستمداران به وجود بیاید، ولی به معنای این نبود که همه آنچه در پشت پرده در حال وقوع بود، در برابر چشم مردم نیز وجود داشت.
وی افزود: امروز ملی شدن صنعت نفت را از ورای گذشت سالها و به تعبیری، 70 سال بعد بررسی میکنیم، در حالی که گاهی اوقات، یک رخداد را با عطف به نتیجه مورد قضاوت قرار میدهیم و این از یک نظر، درست و از نظر دیگر، غلط است. درست از این لحاظ که وقایع و رویدادها، نتایج خود را به جای گذاشتهاند و ما بر اساس نتایج به دست آمده و ارزیابیهای انجام شده، یک واقعه را تحلیل میکنیم، ولی انگیزه رهبران، مردم و کسانی که در وقوع حادثه نقش داشتند، بعضاً نادیده گرفته میشود. از طرف دیگر، اگر بر اساس این انگیزهها و خواستها به قضیه نگاه کنیم، امکان دارد ارزیابی و قضاوت ما متفاوت باشد. البته آنچه امروز در حال بحث بر سر آن هستیم، ناگزیر مبتنی بر نتیجه است، ولی چیزی از ارزش فداکاریها و هیجان مردم ایران برای رسیدن به حق خود در خصوص منابع نفتی کم نمیکند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه مسئله نفت و ملی شدن آن مسبوق به سابقه زیادی بود، گفت: از زمانی که قرارداد نفت ایران و ویلیام ناکس دارسی بسته شد، تا سالها بعد به تدریج اختلافات متعددی میان طرفین بروز کرد که هر بار، بهگونهای مدیریت یا منحرف شد. برای مثال، در سال 1920 یا اواخر جنگ جهانی اول، یکسری اختلافات شکل گرفت، در سالهای حکومت رضاشاه، قرارداد 1933 پیش آمد و در نهایت، ملی شدن صنعت نفت مطرح شد. قبل از اینکه جنگ جهانی دوم نیز به پایان برسد، مسائل مختلفی درباره نفت مطرح بود که بخشی از آن، به تلاش همسایه شمالی یعنی دولت روسیه برای گرفتن امتیاز نفت در شمال برمیگشت و با ترفند نمایندگان مجلس مبنی بر وادار کردن دولت به داشتن مصوبهای در خصوص ممنوعیت واگذاری امتیاز، دست همسایه شمالی از امتیاز نفت کوتاه شد.
وی ادامه داد: در سالهای بعد که همسایه شمالی به رهبری استالین، بخشی از نیروهای خود را در آذربایجان و کردستان حفظ کرده بود و به بهانه وجود جمهوریهای خودخوانده در این مناطق، از تخلیه خاک ایران خودداری میکرد، در نهایت، بعد از یکسری کشمکشهای درونی و پشت پرده میان قدرتهای بزرگ و اخطارهایی که از سوی آمریکا به شوروی داده شد، این دولت با گرفتن امتیاز نفت شمال، پذیرفت که خاک ایران را تخلیه کند، هر چند بعداً باز هم این امتیاز واگذار نشد. در واقع، تحولات مربوط به نفت بسیار پر فراز و نشیب بود و طرفهای درگیر همچون همسایه شمالی و دولت انگلستان با انواع ترفندها تلاش میکردند جای پای خود را محکم کنند، یا امتیاز جدیدی به دست آورند. در این راستا، انگلیسیها با عقد قرارداد نفت موفق به کسب این امتیاز شده بودند و در طول سالیان متمادی، نفت ایران در کنترل آنها بود. البته همسایه شمالی نیز تلاشهای زیادی انجام داد که موفق نشد.
ابطحی اضافه کرد: به هر حال، این فضای دوقطبی در باب مسائل سیاست خارجی و نفت ایران در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم و در طول آن، مانع از این بود که دولت ایران از این فضا خارج شود، ولی با تغییراتی که بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمد و قدرتهای اروپایی مثل انگلستان تضعیف شدند، فضا برای حرکت در این مسیر فراهم شد و کسانی همچون آیتالله کاشانی و دکتر محمد مصدق بهعنوان شاخصهای این جریان، دست به دست هم دادند تا بتوانند مسئله ملی شدن صنعت نفت را پیش ببرند. البته، ارزیابیها با توجه به تغییراتی که در سطح بینالمللی به وجود آمده بود، باعث شد که حتی کانونهایی مثل دربار نیز در برابر این قضیه مقاومت جدی انجام ندهند و در نهایت، نفت در آن دوران ملی شد.
وی تصریح کرد: ملی شدن نفت در ایران، طلیعهای از بیداری مردم منطقه خاورمیانه بود تا خود را از سیطره بلندمدت دولت انگلستان نجات دهند. البته در این راستا، تلاشها و فعالیتهای زیادی انجام شد، ولی نکتهای که از آن غفلت شده، این است که نفت ایران از ابتدا و به هنگام واگذاری امتیاز، بهعنوان منبع درآمد در اختیار دربار قاجار قرار گرفت. با سقوط قاجار و روی کار آمدن حکومت پهلوی و به قدرت رسیدن رضاشاه نیز فروش نفت به یکی از مهمترین منابع عایدی دولت ایران تبدیل شد و در این راستا، دولتمردان حساب ویژهای بر درآمدهای نفتی باز کرده بودند و همین موضوع، زمینه عقد قرارداد 1933 را فراهم کرد. در واقع، اتکای بیش از حد به درآمدهای احتمالی از فروش نفت، دولتمردان را در وضعیتی قرار داد که بعد از سقوط ناگهانی درآمد نفت از حدود یک میلیون و 200 هزار به 300 هزار لیره، شوک بزرگی را تجربه کردند که باعث لغو قرارداد و تحمیل قراردادی با شرایط بدتر یعنی قرارداد 1933 به مردم ایران شد.
این استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه ملی شدن نفت به معنای دقیق کلمه اتفاق نیفتاد، گفت: نفت ایران دولتی شد، یعنی از اختیار شرکت نفت ایران و انگلیس درآمد و در اختیار دولت ایران قرار گرفت. در واقع، ثروت عمومی باید در موقعیتی قرار میگرفت که تک تک افراد بهعنوان بخشی از حقوقشان بتوانند درباره نحوه استخراج، حمل و فروش آن تصمیمگیری کنند که البته این کار عملاً امکانپذیر نبود، مگر از طریق یک سیستم بسیار دقیق که مردم بتوانند اختیار خودشان را به نمایندگان مجلس و آنها نیز به دولت واگذار و بر عملکرد آن نظارت کنند.
وی اضافه کرد: این اتفاق میتوانست رخ دهد، ولی اینطور نشد و صنعت نفت از آن زمان به بعد، به محلی برای در اختیار گرفتن درآمدهایی تبدیل شد که دولتمردان برای هزینهکرد آن برنامهریزی میکردند. در اینجا، دولت به محلی برای جمعآوری و پخش درآمد ناشی از فروش نفت تبدیل شد و با اتکا به آن، روز به روز خودش را از پاسخگویی درباره چگونگی هزینهکرد این درآمد بینیاز دانست. این بینیازی از پاسخگویی درباره سیاستهای نفتی و چگونگی تولید، حمل و فروش آن، باعث جدایی روزافزون مردم ایران و دولتمردان شد و آنها خود را قادر دیدند که بدون اتکا به قانع کردن بخش زیادی از مردم درباره سیاستها و هزینهکرد درآمدهای نفتی، هر طور که مایل بودند، عمل کنند. به همین دلیل، درآمدهای چند برابر شده نفت در طول سالهای بعد از ملی شدن، بهویژه در سال 1971 و مسائلی که در رابطه با تحریم نفتی علیه غرب در جریان نزاع میان اعراب و اسرائیل به وجود آمد، دولتمردان را قادر ساخت به سیاستهایی رو آورند که لزوماً با منافع مردم منطبق نبود، از سرمایهگذاریهای خارجی و خرید صنایعی مثل کروپ گرفته تا خریدهای تسلیحاتی عمده و هزینهکرد این درآمدها در راستای سیاستهای عمدتاً غیربومی و متمایل به غرب. لذا، دربار روز به روز در اعمال سیاستهایش خودکامهتر و جسورتر عمل کرد. هر چقدر امکان بیشتری برای افزایش درآمدهای نفتی فراهم میشد، دولتمردان نیز امکان بیشتری برای استفاده از این درآمدها در راستای اهداف و خواستههای بعضاً نادرست یا مبتنی بر منافع جناحی پیدا کردند که متأسفانه بسیار زیانبار بود.
ابطحی اظهار کرد: ملی شدن نفت میتوانست به این معنا باشد که این سرمایه خدادادی و متعلق به مردم ایران، به صورت امانت در اختیار افرادی قرار گیرد که برای استفاده از آن، از اراده و خواست مردم ایران تبعیت کنند و خود را در قبال اقدامات، سیاستها و هزینهکردها، پاسخگو بدانند. درآمدهای نفتی در طول سالهای حکومت پهلوی، دربار و شاه را از تبدیل شدن به حکومتی پاسخگو نسبت به مردم بازداشت و این یکی از بزرگترین مضراتی بود که کمتر به آن توجه شده است. در صحنه داخلی، با وجود اینکه یک پیروزی بزرگ، غرورآفرین و الهامبخش برای مردم منطقه به دست آوردیم و بسیاری از کشورها مانند مصر از آن الگوبرداری کردند، متأسفانه نقایصی نیز وجود داشت، چون تصور بر این بود که اگر تولید نفت را در اختیار خودمان بگیریم، مسئله حل میشود، در حالی که به نظر میرسد دولتمردان یا از این موضوع غافل شده بودند، یا درباره آن کوتاهی کردند.
ابطحی با بیان اینکه مسئله نفت از سه حلقه بسیار مهم تولید، حمل و فروش تشکیل میشد، افزود: زمانی که نفت را ملی شده در نظر گرفتیم، دولت ایران با اتکا به حمایت عمومی و تلاش اقشار ملی و مذهبی، اختیار تولید نفت را به دست گرفت، ولی حلقه دوم یا انتقال فرآوردههای تولید شده به بازارهای مصرف را در اختیار نداشت. به همین دلیل، نفت تولید میشد، ولی کسی به ما برای انتقال آن کمک نمیکرد. از آن مهمتر، بر اساس قرارداهای پشت پرده میان کارتلهای بزرگ نفتی، هر قسمت از بازارهای بینالمللی از قبل میان این کارتلها تقسیم شده بود و حتی اگر نفت را به بازار مصرف هم میرساندیم، امکان و اجازه فروش نفت بدون هماهنگی با این کارتلها برای ما فراهم نبود و متأسفانه حلقههای دوم، یعنی حمل و فروش نفت از کنترل ایران خارج بود. به همین دلیل، محاسبه انجام شده مبنی بر اینکه با تولید نفت میتوان آن را به شکل دلخواه به مشتریان عرضه کرد، عملاً به شکل فزایندهای ناکام ماند و به جز یکی دو مورد جزئی که چند محموله نفتی به شرکتی ایتالیایی فروختیم، امکان فروش نفت از طرف ما وجود نداشت.
وی تصریح کرد: امروز نیز در خصوص بازار انرژی دنیا دو مسئله مهم وجود دارد؛ یکی اینکه وقتی قرار است در جایی نفت به فروش برسد، لزوماً باید بر اساس میزان عرضه و تقاضا باشد، نه اینکه این میزان به هم بخورد و دولتهایی جای خالی نفت ایران را پر کنند، مثل اتفاقی که در سالهای اخیر رخ داده است و دولت روسیه از انزوا و تحریم ایران سوءاستفاده کرده و نفت خودش و عربستان را راهی بازارهای نفتی میکند. طبیعتاً هر چقدر تحریم ایران طول بکشد و نفت روسیه و عربستان خریدار داشته باشد، کسی به نفت ایران محتاج نخواهد شد. از طرف دیگر، به سمتی حرکت میکنیم که هرازچندگاهی تلاش میشود استفاده از نفت و سوختهای فسیلی تا حد امکان محدود و سوخت سبز جایگزین آن شود. لذا، اگر این ثروت خدادادی به موقع مورد استفاده قرار نگیرد، همانطور که در سالهای اخیر نمایی از آن مشخص شده است، در بلندمدت کارایی و تأثیر خود بر افزایش درآمد کلی مردم ایران را از دست خواهد داد و در روزگاری دیگر، شاهد پیدایش سوختهای جانشینی خواهیم شد که کسی زحمت استفاده از نفت و تحمل مسائل زیستمحیطی و آلایندگیهای ناشی از آن را به خودش نخواهد داد و این مزیتی که خداوند در اختیار ما قرار داده است، اگر به درستی استفاده نشود، میتواند قابلیت خودش را از دست بدهد.
این استاد دانشگاه بیان کرد: ملی شدن صنعت نفت، تلاش مردم ایران برای رهایی از چنگال استعمار خارجی و در رأس آن، دولت انگلستان و همسایه شمالی بود. مسئله بسیار مهمی که در این خصوص مطرح است و عطف به نتیجه، درباره آن صحبت میکنیم، این است که پیشنهادات ارائه شده برای مذاکره با طرف انگلیسی و شرکت نفت بریتانیا در طول سالهای ملی شدن نفت تا کودتای 1332، میتوانست با وجود بهای گزافی که برای برخی از دولتمردان از جمله دکتر مصدق به دنبال داشت، بیشتر به نفع ایران باشد، تا اتفاقاتی که بعد از کودتا رخ داد، چون بهدلیل ناتوانی از دستیابی به نتیجه در مذاکره با طرف غربی، بعد از تشکیل کنسرسیوم و قراردادهای جدید با شرکت بریتیش پترولیوم بعد از کودتا، بیش از نیمی از درآمد فروش نفت به جیب کنسرسیوم میرفت و بخشی از آن به دلایل مختلف از جمله سرمایهگذاری طرف انگلیسی در تأسیسات نفتی ایران، به شکل تهاتر نفتی در اختیار انگلیسیها قرار میگرفت و آنها سهم عمدهای از درآمدهای نفتی ایران در دوران حاکمیت کنسرسیوم کسب میکردند.
وی گفت: متأسفانه بعد از کودتا، به وضعیتی رسیدیم که نه تنها سهم انگلیسیها کم نشد، بلکه با دعاوی و خواستههایی که داشتند، سهمشان به شکل محمولههای نفتی تحمیل شده از جانب سایر اعضای کنسرسیوم افزایش یافت. اینها نشان میدهد که باید بسیار هوشیارانه و دقیق عمل کرد تا در بلندمدت، زیانی متوجه مردم ایران نشود. البته همه این مطالب، چیزی از تلاشها و فداکاریهای قابل ستایش بخشهای بزرگی از مردم ایران و جناحهای ملی و مذهبی که در کنار هم برای دستیابی به نتیجه انجام دادند، کم نمیکند و آنها بر این باور بودند که با کوتاه کردن دست شرکت نفت بریتیش پترولیوم از صنایع نفتی ایران، در مسیری قدم برمیدارند که باعث بهبودی و بهروزی حال مردم ایران خواهد شد.
انتهای پیام