نقد و بررسی سکولاریسم نص‌گرا و مصلحت‌گرا در پژوهش‌نامه حکمت و فلسفه اسلامی
کد خبر: 4016620
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۴۰۰ - ۱۵:۲۲

نقد و بررسی سکولاریسم نص‌گرا و مصلحت‌گرا در پژوهش‌نامه حکمت و فلسفه اسلامی

چهاردهمین شماره از پژوهش‌نامه حکمت و فلسفه اسلامی به صاحب امتیازی جامعه المصطفی العالمیه به زیور طبع آراسته شد.

به گزارش ایکنا، در این شماره از پژوهش‌نامه حکمت و فلسفه اسلامی مقالاتی با عناوین «هستی‌شناسی ادراک از منظر آیت‌الله جوادی آملی»، «نقد و بررسی سکولاریسم نص‌گرا و مصلحت‌گرا»،‌ «حدوث و قدم نفس ازمنظر افلاطون و ابن‌سینا»، «بررسی مسئله عصمت امام در ادعیه صحیفه سجادیه» و «مبانی انسان‌شناختی حقوق بشر در فلسفه اسلامی» منتشر شده است.

هستی‌شناسی ادراک ازمنظر آیت‌الله جوادی آملی

در طلیعه نوشتار «هستی‌شناسی ادراک از منظر آیت‌الله جوادی آملی» می‌خوانیم: آنچه در فلسفه اسلامی به آن «علم بماهو علم» اطلاق می‌شود و در مباحثی چون ادراک، وجود ذهنی، وجود مجرد، نفس و... از آن سخن به‌میان می‌آید، دارای شاخصه‌ها، شرایط و موانعی است که در هستی‌شناسی ادراک ذیل مباحثی چون هستی علم و چیستی آن، تساوق علم و وجود، تجرد علم، اتحاد عاقل و معقول و... مطرح می‌شود. ازجمله فیلسوفان قرن حاضر که نقطه نظرات و تبیین‌های ویژه‌ای ـ به‌خصوص از حکمت صدرا ـ دراین‌باره دارند، به حضرت آیت‌الله جوادی آملی می‌توان اشاره کرد که در باب ادراک و تساوق آن با وجود و نگاه وجودی به آن در مراتب گوناگون هستی و ترتب آثار آن در این عرصه، از موارد عنایت حضرت ایشان است. تقریر هستی ادراک به‌عنوان صفت وجودی ـ بماهو وجود ـ ازجانب علامه جوادی آملی و نگاه نظام‌مند به هستی‌شناسی ادراک و توجه به نتایج حاصله، نوشتار حاضر را از دیگر پژوهش‌ها در این عرصه می‌تواند متمایز سازد. در نوشتار پیش رو پس از مفهوم‌شناسی ادراک و هستی‌شناسی آن به چیستی ادراک و سپس عوامل و شرایط مؤثر بر تحقق ادراک از منظر آیت‌الله جوادی آملی پرداخته شده است.

نقد و بررسی سکولاریسم نص‌گرا و مصلحت‌گرا

نویسنده مقاله «نقد و بررسی سکولاریسم نص‌گرا و مصلحت‌گرا» در طلیعه نوشتار خود آورده است: به باور بسیاری از اندیشمندانِ دین‌پژوه، «سکولاریسم» طیف وسیعی از نگرش‌ها و رویکردها از شدیدترین وجه ـ به‌تعبیری سکولاریسم الحادی ـ تا مدل‌های کم‌نمود‌تر را دربرمی‌گیرد. عنصر مشترک تمامی این رویکردها، محدود‌دانستن قلمرو مداخله دین در بستری حداقلی است. تأثیرات گسترده فردی و اجتماعی این نظریه بر هیچ صاحب اندیشه‌ای پوشیده نیست. برخی روشنفکران مسلمان نیز همسو با اندیشمندان غربی، در ترویج و گسترش این نظریه سهم بسزایی داشته‌اند و دارند و به ادله‌ای برون‌دینی و گاه درون‌دینی تمسک می‌کنند، اما آنچه تأمل بیشتر دارد اینکه برخی اندیشمندان دینی سنّت‌گرا بر همین نظریه صحّه می‌نهند. این مطلب که کمتر مورد مداقه علمی قرار گرفته است، نوعی سکولاریسم بوده که یا با تمسک به مصلحت یا با تکیه بر برخی روایات و ادله درون‌دینی، مسئله مداخلات سیاسی یا حکومتی را در عصر غیبت برای دین‌باوران مورد انکار و انتقاد قرار می‌دهد. این نوع نگرش معمولاً با نام‌هایی چون سکولاریسم مصلحتی و اخباری یا نص‌گرا خوانده می‌شود. مقاله حاضر به بررسی مهم‌ترین ادله صاحبان این دو نظریه می‌پردازد و با روشِ نقد محتوایی و حدیثی، این رویکردها را نادرست قلمداد می‌کند.

حدوث و قدم نفس ازمنظر افلاطون و ابن‌سینا

در چکیده مقاله «حدوث و قدم نفس ازمنظر افلاطون و ابن‌سینا» آمده است: در آثار افلاطون و ابن‌سینا به بررسی حدوث و قدم نفس پرداخته شده است، ولی شارحان، تبیین‌های متفاوتی از دیدگاه آن دو در این مسئله ارائه کرده‌اند که استخراج نظر آنان را نیازمند بررسی و تحلیل دقیق می‌نماید. نوشتار حاضر با مراجعه به آثار مستقیم افلاطون و ابن‌سینا و با نقد و بررسی برداشت‌های گوناگون از نظرات ایشان، به بررسی تحلیلی و تبیین دیدگاه نهایی همراه با حل تعارضات ظاهری سخنان‌شان پرداخته است. در عبارات افلاطون به وجود روح پیش از جسم تصریح شده که دارای سه تفسیر است: وجود ارواح بشری با تعینات جزئی پیش از بدن، وجود روح کلی و مثال آن در عالم علم الهی و قدم ذاتی روح به قدم عقل فعال. بررسی و نقد تفاسیر، این نتیجه حاصل شد که افلاطون به خلق ارواح بشری با تعینات جزئی پیش از ابدان معتقد بوده است. در آثار ابن‌سینا نیز دو رویکرد به‌چشم می‌خورد: رویکرد ارسطویی و رویکرد افلاطونی که با بررسی این دو رویکرد به این نتیجه رسیدیم که ابن‌سینا در پیدایش نفس، به حدوث نفس همراه با حدوث بدن قائل می‌باشد و تعابیر افلاطونی‌اش ناظر به تقدم وجودی و رتبی نفس بر جسم مطرح گشته است؛ بنابراین حقیقتاً تعارضی میان این دو رویکرد وجود ندارد.

اعتباریت علم مفهومی در حکم کاشفیت حقیقی و ارجمندی علم حصولی

نویسنده مقاله «اعتباریت علم مفهومی در حکم کاشفیت حقیقی و ارجمندی علم حصولی» در طلیعه نوشتار خود آورده است: آیا انقسام علم بشری به حضوری و حصولی، امری حقیقی است یا اعتباری؟ آیا در علم حصولی دو معلوم حصولی وجود دارد؛ یکی بالذات و دیگری بالعرض؟ یا یک معلوم حصولی بیشتر ندارد؟ درصورت اعتباریت علم حصولی، آیا اصولاً منظومه معرفت بشری شکل می‌گیرد یا راهی برای اکتشاف نفس‌الأمر نخواهد داشت؟ فیلسوفان بزرگی چون ابن‌سینا، ملاصدرا، میرداماد و علامه طباطبایی دراین‌باره چگونه نظریه‌پردازی کرده‌اند؟

به‌نظر می‌رسد معرفت حصولی درعین‌حال که به‌نوعی حقیقی است، به‌لحاظ دیگری به‌کلی از مجازیت مبرا نیست. برخی متفکران معاصر نیز علم حصولی را به‌نحوی اعتباری و دسته‌ای آن را حقیقی می‌دانند. گویا هردو دسته با تفسیری درست می‌اندیشند و جمع این آرا ممکن می‌نماید. علم حصولی درعین‌حال که نسبت به نسبیت‌گرایی و شکاکیت و سفسطه سوفسطائیان یک علم حقیقی است و مقدمه علوم حضوری متعالی و نفوذ به نفس‌الأمر عمیق عالم می‌باشد، ولی نسبت به علوم شهودی به‌نوعی اعتباری است و عمدتاً به سایه و سراب واقعیت اصیل عالم معطوف می‌باشد و از طریق عکس به اصل نقب می‌زند؛ زیرا عمق نهایی جز با شهود قابل دریافت نیست؛ بنابراین مجازی‌بودن آن در عرف فلسفه و عرفان اسلامی به‌معنای معرفت‌شناسی متزلزل فلسفه غرب نیست.

انتهای پیام
captcha