به گزارش ایکنا؛ هشتاد و هفتمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «ذهن» به صاحبامتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «معرفتشناسی واقعگرای دینی»، «نقد تکنولوژی های نوین ارتباطاتی با نظر به آرای انتقادی فینبرگ و مبتنی بر نظریه ادراکات اعتباری»، «بازسازی واقع گرایی قوی فلسفه اسلامی در چهارچوب ذاتگرایی جدید»، «بررسی و نقد خوانش انتقادی پوپر از معرفتشناسی کانت»، «بررسی عقلی جایگاه علم و نحوه دستیابی به آن بر اساس حدیث عنوان بصری»، «ایضاح مفهومی دیدگاه امکانِ «معرفت اجمالی ذات حق در عرفان»»، «تحلیل و بررسی استقلال وجودی و کارکردی قوه واهمه».
در چکیده مقاله «معرفتشناسی واقعگرای دینی» میخوانیم: ««نظریه معرفتشناسی واقعگرای دینی» که مؤلف مقاله آن را ارائه کرده است، بر مقدمات و مقوِّمات چندی استوار است. این مقدمات و مقومات را در قالب اصول و انگارههای هشتگانه در این مقاله تبیین شده است. خلاصه نظریه عبارت است از: یک؛ «معرفت» برایند فرایندهایی است که با عناصر ششگانه زیر در پیوند است: یک، فاعل معرفت (شناختبخش) که حق تعالی است؛ دو، وسایط و وسایل معرفت (شناختافزارها)؛ سه، معِدّات معرفت (شناختیارها)؛ چهار، موانع معرفت (شناختشکنها)؛ پنج، قابل معرفت (شناختگر/ شناسنده) که انسان است؛ شش، متعلق معرفت (شناخته) که موجوداتاند. دو؛ تکون معرفت برایند دو فرایند «طولی- عمودی» و «عرضی- افقی»ای است که در ترابط با اطراف ششگانه پیشگفته صورت میبندد. سه؛ فرایند «طولی- عمودی» تکوّن معرفت، از «سپهر ربوبی» آغاز و با طی فرایند خاص و مناسب با هر یک از وسایط و وسایل معرفت، به «ساحت انسانی» تنزل میکند. چهار؛ فرایند «عرضی- افقی» نیز- که با چهار ضلع/ عنصر مرتبط است- در ساحت بشری و متناسب با مقتضیات نشئه ناسوت و در تعامل میان عناصر چهارگانه این فرایند (عناصر دوم، سوم، چهارم، و ششم) صورت میبندد. پنج؛ برای دستیابی به آگاهی قدسی که معرفت صائب است، باید عوامل دخیل در تکون معرفت بهدرستی مدیریت شوند. شش؛ تولید علم دینی نیز از فرایند و سازکارهای مذکور در تبیین نظریه معرفتشناسی واقعگرای دینی تبعیت میکند.»
در طلیعه مقاله «بازسازی واقع گرایی قوی فلسفه اسلامی در چهارچوب ذاتگرایی جدید» میخوانیم: «علم در سه معنا به کار میرود: دانش، معرفتهای متعدد به یک چیز و تکتک گزارههای علمی صادق. واقعگرایی معاصر که عمدتاً واقعگرایی تقریبی است، علم به هر سه معنا را در حال پیشرفت و تقریباً درست میداند. نگارنده این مقاله که مدعی بازسازی واقعگرایی قوی فلسفه اسلامی است، با فرقگذاری بین آنها، علم به دو معنای نخست را در حال پیشرفت و تقریباً درست، اما علم به معنای سوم را ثابت و مطلقاً درست میداند. واقعگرایی تقریبی با باور به خواص ذاتی (خواص واقعی) یک چیز و سختی و پیچیدگی دستیافتن به آنها به «تقرّب به حقیقت» چیزها و بنابراین به صدق تقریبی علم (گزارههای علمی صادق) باور دارد و علم به یک چیز را «استنتاج از راه بهترین تبیین» میداند. واقعگرایی مطلق و پیشرونده با پذیرش سختی و پیچیدگی دستیافتن به خواص ذاتی یک چیز و در عین حال با ادعای توانایی ما بر دستیافتن به آنها (بر اساس اینکه خواصی اساسیتر از خواص ذاتی نیست و با نظر به توفیقات علم و صنایع پیشرفته بر اساس کشف همان خواص) از ادعای «تقرّب به حقیقت» دوری کرده و گزارههای علمی صادق را در حدودی که صدق میکنند، مطلقاً صادق دانسته، علم به یک چیز را «استنتاج از راه تبیین درست» میداند. اشاره به واقعگرایی تقریبی مغربزمین واقعگرایی مطلق فیلسوفان مسلمان و تفسیر آن به واقعگرایی مطلق و پیشرونده محور روششناختی مقاله است.»
در طلیعه مقاله «بررسی و نقد خوانش انتقادی پوپر از معرفتشناسی کانت» آمده است: «پوپر در عین حال که فلسفه کانت را نقطه آغاز فلسفه خویش قرار داده و نظریهای در باب معرفت مطرح کرده که شبیه معرفتشناسی کانتی است، خوانشی انتقادی از نظریه معرفت وی دارد. با این حال به نظر میرسد وی از جهات مختلفی در خصوص فلسفه کانت دچار سوء برداشت شده است. از نظر پوپر خطای بنیادین کانت این بود که تصور میکرد علم اپیستمه است یا معرفت متضمن حقیقت است. اما بر خلاف تصور پوپر، کانت معرفت تجربی را اپیستمه نمیداند و در نظر وی معرفت تجربی مفید یقین نیست. خطای اصلی پوپر این است که تمایز مهم کانت بین معرفت استعلایی و معرفت تجربی را نادیده انگاشته است. معرفتی که برای کانت قطعی و ضروری است، معرفت تجربی نیست، بلکه معرفت استعلایی است که معرفت جهان نیست، بلکه شرایط امکان معرفت تجربی را فراهم میکند. در این مقاله ضمن مقایسه معرفتشناسی کانت و پوپر، خوانش انتقادی پوپر از نظریه معرفت کانت مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته، نشان داده خواهد شد برخی از دیدگاههایی که پوپر در نظریه معرفت کانت رد میکند، به این دلیل است که بهدرستی آنها را درک نکرده است.»
انتهای پیام