هوای شهادت؛ از اندیشه حفظ حرم تا حریم سلامت مردم + فیلم
کد خبر: 3999835
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۴۰۰ - ۱۲:۵۲
ایکنا از دفاع‌های مقدس گزارش می‌دهد؛

هوای شهادت؛ از اندیشه حفظ حرم تا حریم سلامت مردم + فیلم

محمد رضایی کرماجانی، همیشه آرزوی شهادت و خدمت داشت؛ اگرچه رویای دفاع از حرم محقق نشد اما حفظ حریم سلامت مردم به همان عاملی تبدیل شد که در شهادت را به روی او گشود و به آرزوی همیشگیش رساند.

شهادت نزدیک بود/ خواست مدافع حرم شود، مدافع سلامت شد / خوانده شدبه گزارش ایکنا، سال‌ها پس از پایان جنگ تحمیلی، شهادت دری رو به بهشت بوده است که هرگز برای ما ایرانی‌ها بسته نشده و در هر دوره‌ای به اقتضای آنچه از سر فداکاری و از جان‌ گذشتگی ایجاب می‌کرد، ما بودیم و مسیرهایی که رو به شهادت باز می‌کردیم.

سال‌ها پیش جوانان این مرز و بوم در مقابل صدام و صدامیان ایستادند و جان فدا کردند، روزگاری دیگر از حریم حرم دفاع کردند تا دشمن یاغی نتواند امنیت منطقه را به خطر بیندازد، اما امروز نیز در شهادت بسته نیست. هنوز هستند شیر مردان و زنانی که برای دفاع از جان هموطنان خود حاضر به فدای جان خود هستند. امروز مدافعان سلامت در نبرد با ویروس کرونا بیش از همیشه پای تعهد خود ایستاده‌اند و برای نجات جان مردم جان می‌دهند. همزمان با هفته دفاع مقدس به سراغ خانواده‌ای رفتیم که داغ بر دل و مهر شهید در عمق جان دارند.

نشستن پای صحبت خانواده‌ای که داغ عزیزشان تازه است و مرور آنچه بر آنها گذشته سخت است و سخت‌تر می‌شود وقتی که بچه‎‌‌های کوچک خانواده با گریه‌ مادرشان، پشت دوربین فیلم‌برداری گریه می‌کنند، اما خانواده شهید مدافع سلامت محمد رضایی کرماجانی با میهمان‌نوازی برازنده کردهای ایرانی پذیرای ما شدند و این سختی‌ را برای ما کم کردند.

شهادت نزدیک بود/ خواست مدافع حرم شود، مدافع سلامت شد / خوانده شد

در این گفت‌وگو لیلا رضایی، خواهر شهید مدافع سلامت محمد رضایی، در غیاب مادر به توصیف برادری پرداخت که خود را به جایگاه شهید مدافع سلامت رساند و گفت: سخت است توصیف برادری که از کودکی با هم بزرگ شده‌ایم و همبازی کودکی‌هایم بوده است و حالا او را از دست داده‌ام. هنوز هم نتوانسته‌ایم شهادت او را باور کنیم؛ مادرم مدام می‌گوید که هنوز منتظر است که محمد صبح‌ها از بیمارستان برگردد.

محمد رضایی نه فقط یک مدافع سلامت مهربان، بلکه فرزند و برادری خوب و دایی بامحبتی هم بود. خواهرش تعریف می‌کند که وقتی بر اثر تصادف پایش شکست و دخترش (سما) دفتر می‌خواست با همان پای شکسته و گچ‌‌گرفته خواهرزاده‌اش را با خود برد و برایش دفتر خرید. خاطره‌ای که وقتی از سما در مورد دایی‌اش پرسیدیم، برایمان تعریف کرد که دایی با پای گچی مرا برد و برایم دفتر خرید. سپهر، پسر لیلا رضایی، نیز آرام گوشه‌ای نشسته و گریه می‌کند.

مادر سپهر می‌گوید که بعد از شهادت برادرم، متوجه شدیم که سپهر درست راه نمی‌رود. دکتر گفت که بر اثر شوک عصبی است. برای بچه‌های من که با دایی‌شان رابطه خیلی خوبی داشتند، این رفتن بسیار دشوار است. همیشه با هم کلیپ درست می‌کردند. حالا آنها مانده‌اند و کلیپ‌هایی که با هم ساخته‌اند.

شهادت نزدیک بود/ خواست مدافع حرم شود، مدافع سلامت شد / خوانده شد

خواهر این شهید مدافع سلامت ادامه می‌دهد: محمد همسر خیلی خوبی هم بود. همسرش اهل یک شهرستان و در تهران غریب بود و همین باعث شده بود که برادرم مدام به ما یادآوری کند که همسرش غریب است و باید بیشتر از معمول هوای او را داشته باشیم.

حالا محمد رضایی یک جای خالی است برای همه آنهایی که او را می‌شناختند. از لیلا رضایی پرسیدیم که شما سال‌ها همانند همه مردم ایران خانواده شهدا را دیده‌اید. آیا فکر می‌کردید که روزی شما هم جزو این خانواده‌ها شوید؟ گفت: همسر من جزو مدافعان حرم است و همین من را مدام به یاد خانواده شهدا می‌انداخت. در اوج جنگ سوریه همسر من آنجا بود و من مدام به شهادت او فکر می‌کردم، اما وقتی برادرم شهید شد، واقعاً سختی از دست دادن یک عزیز را درک کردیم. در بین همسایه‌هایمان شهید مدافع حرم داریم. بعد از شهادت برادرم به فکر همسر و خواهر شهدای مدافع حرم افتادم، اما قبلاً فکر نمی‌کردم شهادت این‌قدر نزدیک باشد. ما در خانواده‌مان شهید دفاع مقدس داریم و بعد از شهادت برادرم احساس آنها را بیشتر درک می‌کنم.

وی در پاسخ به این سؤال که آیا برادرتان از مشکلات کار خود سخن می‌گفت؟ بیان کرد: هیچ چیز. کار و محیط آن را دوست داشت. وقتی هم که مادرم به کرونا مبتلا شد، او مراقب و پرستارش بود. حتی وقتی بستری شد و ما از او خواستیم در بیمارستان دیگری بستری شود قبول نکرد و ترجیح داد در همان بیمارستانی که کار می‌کند بستری شود.

لیلا رضایی ادامه می‌دهد: برادرم خیلی از شهادت حرف می‌زد و آرزوی شهادت داشت. گاهی آنقدر از این مسئله حرف می‌زد که ما ناراحت می‌‎شدیم. وقتی همسرم از سوریه بازگشت، از او خواست که کمک کند و به سوریه برود، اما شهادت در اینجا قسمتش شد. همیشه به ما می‌گفت که من شهید می‌شوم، کوچه را به اسم من نامگذاری می‌کنند، بنر می‌زنند، شهادتم را تبریک می‌گویند و ...؛ ما جدی نمی‌گرفتیم اما همه آنچه گفته بود رخ داد.

شهادت نزدیک بود/ خواست مدافع حرم شود، مدافع سلامت شد / خوانده شد

خواهر این شهید مدافع سلامت در پاسخ به این سؤال که چطور از همسر تازه‌دامادی که یک سال پیش ازدواج کرده بودند حمایت می‌کنید؟ گفت: همسر ایشان نه همسر برادر، که خواهر ماست. تازه‌عروسی که با هزار آرزو به خانه بخت رفته بود اما اکنون....

از خانم رضایی که حالا از یک خانواده معمولی به خانواده شهید تبدیل شده‌اند، می‌پرسیم که چه احساسی دارید، که می‌گوید:‌ مسئولیت؛ مردم انتظار دیگری از ما دارند. حالا که عنوان خانواده شهید را داریم بیشتر تلاش می‌کنیم که حرمت این اسم را نگه داریم. برادرم با وجود اینکه در بخش آی‌سی‌یو کار می‌کرد، از زمان شیوع کرونا به بخش بیماران کرونایی رفت و حتی وقتی برای بار اول به کرونا مبتلا شد و ما اصرار کردیم که دیگر در بخش کرونایی کار نکند، باز هم کارش را در همان بخش ادامه داد. حرف آخر اینکه مردم بیشتر مراقب خودشان باشند تا به کادر درمان کمک کنند.

گفت‌وگو از زهرا ایرجی

انتهای پیام
captcha