به گزارش ایکنا، در این شماره از فصلنامه قبسات، مقالاتی با عناوین «نگاهی دیگرباره به معیار علم دینی»، «نقد مبانی وحیشناسی سروش»، «تحلیل نسبت دین و دینداری با شبکههای اجتماعی سایبری»، «تأملی در عدم صحت اطلاق وصف «وجود» بر خدا از دیدگاه میرزای مهدی اصفهانی»، «مسئله تعبّد و چالشهای عقلانی فرارو»، «نقش فلسفه دین در هویتبخشی به علوم انسانی»، «خدا در فلسفه اسپینوزا»، «بررسی و نقد ایده «تفسیر پلورالیستی قرآن بر مبنای هرمنوتیک فلسفی مدرن»»، «خدای دین و خدای فلسفه؛ مغایرت یا اینهمانی» و «تحلیل تلاقی اندیشه «تجلّی» و «خلقت» میان متفکّران مسلمان» منتشر شده است.
در طلیعه نوشتار «نگاهی دیگرباره به معیار علم دینی» آمده است: مراد از معیار علم دینی، شاخص یا شاخصهایی است که «علم دینی» (قدسی) را از «علم غیر دینی» (سکولار) به لحاظ «ماهوی» متمایز میسازد. به نظر راقم سطور دینی بودن علم در گرو دینی بودن «مؤلفههای رکنی پنجگانه» علم است. توضیح اینکه دانشها از سه دسته عناصر «تکوّنبخش» و «تشخّصبخش» برخوردارند: 1. «مؤلِّفههای رکنی»؛ ۲. «ممیزههای ماهوی»؛ ۳. « مختصات هویتی ـ صوری». «مؤلِّفههای رکنی دانش» را به عناصر تکوّنبخش آن اطلاق میکنیم. این عناصر عبارتاند از «مبادی نظری» (پیشانگارهها)، «موضوع»، «مسائل»، «غایت» و «منطق» علم. عناصری چون «نحوه وجود» علم و قضایای آن، «مختصات معرفتشناختی» علم و قضایای آن، «مختصات ارزشی» علم و نیز «هندسه معرفتی» آن را در زمره ممیزههای ماهوی دانش به شمار میآوریم. ممیزههای ماهوی دانش، برساخته مؤلِّفههای رکنیاند. با توجه به توضیحات بالا علم دینی «بالمعنی الاخص» عبارت است از «دستگاه معرفتیای که همه «مؤلفههای رکنی» آن دینی بوده، گزارههای تشکیلدهنده آن نیز به واقع «اصابت کرده» باشد. اطلاق عنوان «علم دینی» به این گونه دانشی، اطلاق حقیقی است.
نویسنده مقاله «نقد مبانی وحیشناسی سروش» در طلیعه نوشتار خود آورده است: چیستی حقیقت وحی و تبیین چگونگی دریافت آن توسط نبی، همواره در تاریخ اسلام مورد مداقه و مناقشه بوده و هست. در زمان حاضر بعضی افراد از جمله عبدالکریم سروش که تحت تأثیر مستقیم و گسترده نظریات هرمنوتیکی و زبانشناختی برخی اندیشمندان غربی است، با ایجاد تردید در ماهیت زبانی وحی از یک سو و با ایجاد تشکیک در منبع وحیکننده از سوی دیگر، میان نظرگاه متقدمان و متأخران تفاوتی جدی به وجود آوردهاند. با آغاز این جریان نقدهای درخور توجهی از سوی علمای حوزوی و دانشگاهی به روبنای دیدگاههای وحی شناختی سروش وارد شد؛ اما به خاستگاه و زیربنای آن دیدگاهها کمتر پرداخته شده است. در این مقاله زیربنا و مبانی دیدگاههای وحیشناختی وی را که مبانی دینشناختی، معرفتشناختی، هرمنوتیکی و زبانشناختی است، استخراج و نقد میکنیم. عمده اشکالاتی که به دیدگاههای سروش وارد است، از این قرارند: اجمالگویی و ابهام در تبیین نظریه؛ ضعف در روششناسی؛ خلط میان مباحث مختلف؛ قیاس غلط اسلام با ادیان و فِرَق دیگر؛ ادعاهای بیدلیل و نسبیگرایی معرفتی.
نویسنده مقاله «تحلیل نسبت دین و دینداری با شبکههای اجتماعی سایبری» در طلیعه نوشتار خود آورده است: این مقاله در پی آن است نسبت پدیده شبکههای اجتماعی سایبری با دین و دینداری را با روش عقلی و تحلیلی بررسی کند و کوشیده است برخی دیدگاههای تحلیلی در این موضوع را طرح و در آن مناقشه کند. بر اساس دیدگاه مختار، با توجه به تفاوت مفهومی دین، معرفت دینی و دینداری لازم است به نسبتسنجی و پایش تأثیر متقابل هر یک از این مفاهیم با پدیده نوین شبکههای اجتماعی سایبری پرداخته شود. با این نگاه میتوان از تأثیر دین در معماری و مدیریت شبکههای اجتماعی سخن گفت و نیز میتوان تأثیر این شبکهها بر دینداری را نشان داد. در تحلیل نسبت شبکههای اجتماعی سایبری بر دینداری، تحلیل توافق یا تنافر ساختار، بافتار و بنیانهای دین و شبکههای اجتماعی به مثابه دو سیستم و سازمان که مرتبط با انسان عمل میکنند، اهمیت دارد. بر اساس نتایج به دستآمده به نظر میرسد سیستم و ساختار شبکههای اجتماعی برخاسته از مبادی غربی، تنافر ساختاری و شکلی با سبک سازمان دین دارد؛ به گونهای که انس و درگیرشدن با آن، تأثیر معکوس و منفی بر دینداری جامعه دارد؛ همچنین انتظار میرود این شبکهها با چنین ساختاری به تعدد قرائات و رواج قرائتهای غیر رسمی از دین بینجامد. از طرفی دین میتواند در طراحی شبکههای اجتماعی و نحوه فعالیت و زیست در آنها تأثیرگذار باشد.
نویسنده مقاله «مسئله تعبّد و چالشهای عقلانی فرارو» در طلیعه مقاله خود آورده است: روشنفکران دینی و معنوی در دهههای اخیر به این ذهنیت دامن زدهاند که دین با عقلانیت و خردورزی و تفکر میانه ای ندارد و در کشاکش میان آن دو باید یکی از آن دو را برگزید. آنها اساس و محور دین را تعبد دانسته اند و تعبد را هم در نقطه مقابل عقلانیت قرار دادهاند. به گمانِ آنان، دنیای جدید و مدرن، دنیای عقلمداری و اندیشهورزی عقلانی است و این عقلانیت، تدین را با محوریت تعبد برنتابیده و هضم نمیکند. با این توصیف چالشهای عقلانی متعددی فراروی تعبد نهاده میشود. در این مقاله به شش چالش اساسی از منظر عقلانیت در برابر تعبد و تدین پرداخته شده است. چالش از خودبیگانگی، چالش عدم رشد عقلانی، چالش آزمونناپذیری، چالش انتقادناپذیری، چالش عدم داورِ مورد توافق و نهایتاً چالش چرایی تعبد، مهمترین موانع عقلی در برابر تعبد دینی است. نگارنده با بررسی و تبیین ماهیت تعبد و تقسیم آن به تعبد مُعلَّل و تعبد مُدلَّل، ضمن پاسخ به این چالشها تلاش میکند نشان دهد تعبد دینی که تعبدی مدلل است، در بستری عقلانی شکل گرفته و گرچه عقلانیت مدرن و انتقادی نمیتوانند با آن بر سر یک سفره بنشینند، عقلانیت سلیم، معتدل و واقعگرا، تعبد دینی را مطلوب و معقول میداند.
انتهای پیام