به گزارش ایکنا؛ در این شماره از دوفصلنامه «مطالعات اندیشه معاصر مسلمین» مقالاتی با عناوین «تحلیلی بر فرهنگ حجاب در اندیشه آیتالله خامنهای»، «بررسی نقش نخبگان سیاسی در توسعه کشور با استفاده از اندیشه و مدیریت جهادی در دهه اول انقلاب اسلامی ایران»، «جمعیت و تحولات آن از منظر متفکران مسلمان»، «تحلیل فقهی تاریخی مواضع آخوند خراسانی و شیخ فضلالله نوری در مواجهه با مشروطه»، «مبانی معرفتی و زمینههای اجتماعی نظریه عدالت محمدرضا حکیمی»، «بررسی تطبیقی دیدگاههای عبدالله العروی و محمد عابد الجابری در تحلیل سنت و مدرنیته»، «فرایند شکلگیری فرهنگ از منظر گئورگ زیمل و علامه طباطبایی»، «بررسی انتقادی اسلوب عربی شنقیطی در جایگزینی مجاز قرآنی»، «اندیشههای اجتماعی ـ سیاسی اشرف علی تهانوی»، «واکاوی و تحلیل اندیشههای سیاسی حزب جمعیت اسلامی در افغانستان معاصر»، «ارزیابی انتقادی دیدگاه شحرور درباره گستره علم پیامبر اسلام(ص)» و «نقد و بررسی پدیده چندهمسری از نگاه محمد شحرور با تکیه بر تاریخمندی آیات» منتشر شده است.
در طلیعه نوشتار «تحلیلی بر فرهنگ حجاب در اندیشه آیتالله خامنهای» آمده است: فرهنگ حجاب از دیرباز یکی از شعایر مهم دینی و به عنوان یک اصل منقول و معقول برای حفظ شخصیت زن و حریم خانواده در ادیان مختلف مطرح بوده است. اهمیت مسئله حجاب به گونهای است که علاوه بر این که جایگاه زن را در امور فردی و اجتماعی تعالی بخشیده، نقش به سزایی در کنترل غرایز جنسی و جلوگیری از تزلزل بنیان خانواده و گسترش مفاسد اجتماعی دارد؛ از این رو با توجه به نقش ارزنده حجاب و عفاف، استکبار جهانی غرب درصدد جایگزینی و ترویج فرهنگ برهنگی و بیحجابی به بهانه آزادی و حقوق زن برآمده است. مقاله حاضر با روش توصیفی و تحلیلی ضمن جمعآوری بیانات آیتالله خامنهای به همراه استدلالهای نقلی و علمی به تبیین و اثبات نقش حجاب پرداخته است تا بتواند با تبیین نقش انتخابگرایانه معقول حجاب، هیاهوی فریب حجاب اجباری را نفی کند. مقاله حاضر معتقد است؛ آیتالله خامنهای حجاب را مسئلهای ارزشی و منطبق بر طبیعت انسان دانسته که از اختلاط بیقید و شرط زن و مرد در جامعه جلوگیری میکند و ریشه مبارزه غرب را با فرهنگ حجاب «تمایل گسترش فرهنگ منحط و انحرافی خود در سطح جهان» و «نگاه ابزارگونه به جنس زن» و «مسلط شدن فرهنگ غربی در نابودی دین مردم» و «بیدین کردن مردم» میدانند؛ همچنین ایشان با بر شمردن فواید حجاب و عفاف؛ از جمله «امنیت زن و مرد»، «احترام تکریم و تشخّص زن»، «کنترل غرایز جنسی» و «استحکام خانواده» بر لزوم ایستادگی در مقابل فرهنگ ابتذال و برهنگی غرب و یاوهگوییهای غربزدهها تأکید میورزند.
نویسنده مقاله «جمعیت و تحولات آن از منظر متفکران مسلمان» در طلیعه نوشتار خود آورده است: یکی از موضوعات مهم جمعیت شناختی که محل بحث و اختلاف نظرهای مختلفی در طول تاریخ بوده و هست، تحولات جمعیتی است. موضوع این مقاله جمعیت و تحولات آن از منظر متفکران مسلمان است و چند هدف اساسی را دنبال میکند: دیدگاههای متفکران اسلامی درباره تحولات جمعیتی؛ ارزیابی این دیدگاهها بر اساس قواعد موضوعشناسی اسلامی و دیدگاه اسلام و قرآن در این زمینه. روش مورد مطالعه در این پژوهش، بر اساس نحوه گردآوری اطلاعات تاریخی است. ابزار گردآوری اطلاعات در این مطالعه استفاده از دو نوع اسناد است؛ اسناد دست اول؛ که معیار اصلی مطالعه هستند؛ مانند قرآن و اسناد دسته دوم؛ اسنادی که کمترین تغییر در آنها ایجاد شده باشد. با توجه به این که در روششناسی اسلامی پایههای فکری اندیشمندان بر پایههای مبانی بنیادی قرآنی استوارند؛ بنا بر این، این مطالعه دارای روایی معیار است؛ به این معنا که صحت گفتارها و تحلیل ها براساس مبانی مندرج در قرآن قابل پذیرش است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که گروهی از متفکران افزایش جمعیت را مایه برکت و منشأ قدرت و محرک پیشرفت اقتصادی دانستهاند. دستهای دیگر زیادی جمعیت را موجب به هم خوردن تعادل و هماهنگی لازم بین امکانات زندگی و فراهم آوردن فقر و تیرهروزی و همچنین منشأ نابودی و انهدام بشریت تلقی میشود. دسته سوم طرفداران حد متناسب جمعیت بودند. طرفداران این نحله فکری درصدد حد بهینه جمعیت هستند؛ یعنی میزان جمعیت با امکانات مادی یک جامعه هماهنگی باشد. اینها تحت عنوان خوشبینانه تعبیر میشوند. در نهایت میتوان براساس دیدگاه قرآنی چنین استنباط کرد که اسلام طرفدار حد متناسب جمعیت است و در قرآن کتاب آسمانی مسلمانان آیاتی وجود دارد که به طور ضمنی جلوگیری از حاملگی را جایز دانستهاند و از طرفی آیاتی هستند که موافق تشکیل خانواده و افزایش موالید است.
در طلیعه نوشتار «مبانی معرفتی و زمینههای اجتماعی نظریه عدالت محمدرضا حکیمی» آمده است: عدالت از مهمترین مسائل جوامع انسانی و علوم اجتماعی است که در انقلاب اسلامی نیز جایگاه ویژهای دارد. امروزه به واسطه واقعیت عینی جامعه و جهان، بررسی کم و کیف عدالتپژوهی پس از انقلاب ضرورت مضاعف یافته است. محمدرضا حکیمی از معدود متفکران ایرانی است که به صورت متمرکز به پژوهش پیرامون عدالت اسلامی پرداخته است. هدف این مقاله، برداشتن گام اول ارائه نظریه عدالت حکیمی، یعنی استخراج مبانی و زمینههای آن بر اساس روششناسی بنیادین حمید پارسانیا است. پژوهش در این چارچوب نظری، مستلزم استفاده از روشهای کاربردی خاصی است. روش تحقیق کتابخانهای جهت جمعآوری دادهها، و روش تحلیل محتوا جهت تحلیل دادهها، روشهای مناسب این امرند. عدالتپژوهی حکیمی متأثر از روحیات شخصی، تجربهزیست فردی، مکاتب فکری، وضعیت اجتماعی و جریانات سیاسی زمانه خود بوده است. هر چند تعلق حکیمی به مکتب تفکیک در انتخاب موضوع، منبع، روش و دامنه نظریهپردازی او بیتأثیر نبوده؛ اما عدالتپژوهی وی بیشتر متأثر از مکاتب، متفکران و جریاناتی سیاسیاجتماعی مانند مارکسیسم اسلامی و غیراسلامی است که قائل به مرکزیت و اصالت اقتصاد در منظومه معرفتی دینی و شبکه مسائل جامعه بودند. مهمترین مبانی معرفتی نظریه عدالت حکیمی عبارتند از: «توحید منشأ عدالت»، «تفکیک منابع، معارف و روشهای تحقیق»، «اجتهاد مجموعی واقعنگر»، «تساوی در آفرینش» و «مرکزیت اقتصاد در دین و جامعه».
در چکیده مقاله «فرایند شکلگیری فرهنگ از منظر گئورگ زیمل و علامه طباطبایی» میخوانیم: تأمل فلسفی در مفهوم «فرهنگ» همانا درک تعیّنیافتگیِ امر حادث در حوزه فعل انسان است؛ قلمرویی که محصول تعامل حیات ذهنی انسان و حیات عینیِ محیط بر وی است. در این نوشتار سعی بر آن است که با پژوهشی تطبیقی به نظرات و ایدههای دو متفکر برجسته غربی و شرقی، گئورگ زیمل (۱۸۵۸-۱۹۱۸م) و علامه محمدحسین طباطبایی (1281-1360ش /1902-1981م) درباره فرهنگ و چگونگی شکلگیری آن در جوامع انسانی پرداخته شود؛ هریک از دو متفکر مذکور، در عین آنکه جنبهای از این پدیده را توصیف و واکاویدهاند، عمق فلسفی و تحلیل دقیق این پدیده از سوی هر کدام از آنها دلیلی است که باعث میشود نتیجه کارشان با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد. به نظر میرسد همانگونه که زیمل برای توجیه شرایط امکان فرهنگ از دوگانه فرم و محتوا استفاده کرده که از خلال آن، نیازهای حیاتی بشر محرّک انباشت فرمهای فرهنگی میشود و در این منظر فرهنگ را محصول فعل انسان در پاسخ به نیازهای خود میداند، علامه طباطبایی نیز برای آن بخش از حیات انسان که تغییر و تحول از خصوصیات لاینفک آن است (با مسامحه) مفهوم اعتباریات را به کار برده و آن را محصول تعامل اقتضائات انسانی با محیط زندگی وی میداند که اثرات خارجی و واقعی برای زیست انسانی به همراه دارد؛ شرایطی که از خلال آن حیات اجتماعی و نهادهای اساسی تشکّل مییابد.
انتهای پیام