به گزارش ایکنا از خوزستان، در باب وجود فرزندی به نام رقیه(س) برای امام حسین(ع) میان علما و محققان تاریخ اسلام اختلاف وجود دارد؛ شخصیتهای بزرگی چنین موضوعی را انکار کردهاند و برخی دیگر بر وجود چنین فرزندی برای سیدالشهدا(ع) تأکید ورزیدند.
مرضیه محمدزاده، نویسنده کتاب «فرزندان امام حسین(ع)» در این باره نوشته است: درباره فرزندان امام حسین(ع) در کتب تاریخی اختلافهایی وجود دارد. مورخان متقدم چون مصعب بن عبدالله زبیری، سهل بن عبدالله بخاری، شیخ مفید و فضل بن حسن طبرسی، تعداد فرزندان آن حضرت را چهار پسر به نامهای علیاکبر، علیبن الحسین(ع) امام سجاد، علیاصغر(عبدالله رضیع)، جعفر و دو دختر به نامهای فاطمه و سکینه میدانند. کاشی در کتاب تاریخ محمدی آن را به نظم کشیده است.
بلاذری فقط از چهار فرزند امام به نامهای امام سجاد(ع)، علیاکبر، فاطمه و سکینه نام میبرد. ابن طولون از پنج فرزند نام میبرد: امام سجاد(ع)، علیاکبر، علیاصغر، فاطمه و سکینه. زنجیره امامت توسط امام سجاد(ع) که ششمین معصوم بود و بنا به غالب روایات از مادری ایرانی به نام شهربانو زاده شد، تداوم یافت. دیگر فرزندان امام نیز پشتیبان وی در نبرد با ظلم بودند و در کربلا به یاری پدر شتافتند.
اما منابع متأخر از فرزندان بیشتری نام بردهاند و گاهی برای آن حضرت شش پسر را نام برده اند. در برخی کتابهای تذکره و مراثی متأخر از دختری سه و یا چهار ساله از امام حسین(ع) به نام رقیه سخن به میان آمده است که همراه کاروان اسرا از کربلا به شام آمده و در سوم یا پنجم صفر سال ۶۱ هجری در خرابه شام به شهادت رسید و در همان جا به خاک سپرده شد.
در مورد انتساب این دختر به امام حسین(ع) و نیز چگونگی وفات او و همچنین مزار منسوب به او نکاتی وجود دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد.
در منابع تاریخی، روایی و حتی مقاتل کهن، در میان دختران امام حسین(ع)، از رقیه نامی برده نشده است. حتی علامه مجلسی و شیخ عباس قمی در کتابهای خود به نام رقیه بهعنوان دختر آن حضرت اشارهای نکردهاند.
در بعضی نسخههای اللهوف ابن طاووس، نام رقیه از زبان امام حسین(ع) نقل شده و چنین آمده که امام حسین(ع) در وداع آخر با اهل بیت خود او را به نام صدا زد که: «یا اختاه! یا ام کلثوم! یا زینب! یا رقیه! یا فاطمه! و یا أهل بیتی علیکنّ منّی السّلام»
درباره این گزارش میتوان گفت: امام خواهرانش را مورد خطاب قرار داده و رقیه خواهر او و همسر مسلم بن عقیل میباشد، زیرا او به همراه فرزندانش در کاروان کربلا حضور داشته است و دو فرزندش در رکاب برادرش به شهادت رسیدند.
وفات دختری از امام حسین(ع) در شام
روایت اول
قدیمیترین منبعی که حکایت دختر خردسال امام حسین(ع) در آن گزارش شده، هرچند در آن کتاب نیز نامی از او برده نشده است، کتاب کامل بهایی از عمادالدین حسن بن علی بن محمد بن علی طبری (م. 700 ق) است. (دقت کنید تا سال 700 هیچ مطلبی از این دختر سه ساله نداریم)
نقل کتاب چنین است: زنان خاندان نبوت در حال اسارت به کودکانی که پدرانشان در کربلا به شهادت رسیده بودند، وعده میدادند که پدرت به مسافرت رفته است تا ایشان وارد خانه یزید شدند. دختر چهار سالهای که در سفر کربلا همراه اسرای اهل بیت بود، در شام، شبی پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست و بیتابی کرد و پدر را خواست. خبر به یزید رسید. به دستور او سر مطهّر امام حسین(ع) را نزد او بردند و او از این منظره بیشتر ناراحت و رنجور شد و همان روزها جان داد.
در این متن چند نکته حائز اهمیت است و حتی با آنچه درباره وفات رقیه شهرت دارد، تفاوتهایی دارد:
اولاً زنان اهل بیت را متهم به دروغگویی میکند که آن بزرگواران به کودکان دروغ میگفتند. ثانیاً با روایتی که میگویند هنگام خروج از سرزمین کربلا، به دستور عمر بن سعد کاروان اسرا را از کنار پیکرهای شهیدان عبور دادند، نیز منافات دارد. بنا به نقل ابومخنف از قرة بن قیس تمیمی یکی از سپاهیان کوفه چون کجاوههای بیمحمل به قتلگاه رسید، اسیران خود را بر پیکر غرق خون شهیدان انداختند و زینب(س) با حالت تشنج فوقالعادهای با پیکر بیسر برادرش سخن میگفت. شاهد ماجرا همه افراد کاروان از کوچک تا بزرگ بودند. ثالثاً او را دختری چهارساله میداند، نه کودکی سه ساله. رابعاً محل وفات او را خانه یزید میداند نه خرابه شام که در روزهای اول ورود اسرا به شام، محل اقامت موقت اهل بیت بود. خامساً وفات او را چند روز پس از دیدن سر مبارک امام حسین(ع) میداند، نه همزمان با دیدن سر آن حضرت.
روایت دوم
ملا حسین واعظ کاشفی سبزواری (م. 910 ق) همین داستان را با اندکی اختلاف و برخی افزودهها که به زبان حال شبیه است، همچنان بدون ذکر نام رقیه از «کنز الغرائب فی قصص العجائب» از نجم الدین قاسم بن محمد مذمکینی نقل کرده که کتابی در شرح حال خلفای چهارگانه و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام بوده است.
ملاحسین کاشفی نیز نامی از کودک نمیبرد و او را چهارساله و محل وقوع حادثه را کاخ یزید میداند، اما وفات او را همزمان با دیدن سر مبارک امام حسین(ع) میداند.
به جز دو منبع بالا سال 700 و سال 910 یعنی قرنها بعد از واقعه کربلا، در هیچیک از منابع قدیمی که امروزه در دست است، از حکایت دختر خردسال امام که چنین دلخراش جان داده باشد، ذکری نیست، اما نویسندگان بعدی همان داستان را از قول کتاب کامل بهایی و روضة الشهداء واعظ کاشفی ذکر کردهاند.
آنان عبارتند از:
1- المنتخب فی المراثی و الخطب شیخ فخرالدین طریحی (م. 1085ق). او دختر امام را سه ساله و وفات او را همزمان با دیدن سر مبارک امام حسین(ع) و در خرابه شام میداند. المنتخب طریحی نخستین منبع شناختهشدهای است که به تفصیل از گفت وگوی کودک خردسال با دیدن سر امام سخن گفته، اما او نیز درباره نام او سکوت کرده است.
2- انوار المجالس محمدحسین ارجستانی در اواخر قرن سیزدهم؛ او نخستین کسی است که نام کودک سه ساله امام را مطرح و او را زبیده خاتون و محل حادثه را خرابه شام معرفی کرده است. ارجستانی همچنین از دختران امام با نام سکینه و رقیه نیز نام میبرد، اما از سرنوشت رقیه سخنی نمیگوید.
بهنظر میآید این نوشتار زمینهساز گزارشهای آینده در مورد نام کودکی باشد که در خرابه شام از دنیا رفته است.
مؤلف تذکرة الشهداء نیز نام این دختر را زبیده دانسته است. پس اولینبار از دختری به نام زبیده در قرن سیزدهم سخن به میان آمده درحالیکه دو دختر امام حسین(ع) با نامهای فاطمه دختر ام اسحاق طلیحه و سکینه دختر رباب میباشند و در کتب قرون اولیه از این دو نام برده شده است.
3- نفسالمهموم شیخ عباس قمی داستان را همانگونه که در کامل بهایی و المنتخب طریحب آمده ذکر کرده و او نیز نامی از کودک چهار ساله نمیآورد.
4- اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات دربندی (م. 1286ق).
5- مقتل العوالم سید محمد بن ابیطالب حسینی حائری.
6- جلد دهم بحارالانوار علامه محمدباقر مجلسی.
دربندی، حسینی حائری و علامه مجلسی نیز عیناً همان مطالب را نقل کردهاند.
7- شعشعة الحسینیه شیخ محمدجواد یزدی در اوایل قرن چهاردهم.
در گزارش او برای کودک خردسال امام حسین(ع) که در خرابه شام وفات نمود، چندین نام مطرح گردیده است. محمدجواد یزدی مینویسد: در نام این دختر اختلاف است و ممکن است او زبیده، رقیه، فاطمه، زینب و یا سکینه باشد.
به هرحال باید توجه داشت درباره این دختر و شهادتش، میان مورخین نظر واحدی وجود ندارد. مؤلفان بعدی همین داستان را با اندک تغییراتی در کتابهای خود تکرار کردهاند. منابع متأخرتر احتمال داده اند که نام این دختر خردسال رقیه بوده است.
8- الایقاد سید محمدعلی شاه عبدالعظیمی حسنی (ت. 1334ق).
وی نخستین کسی است که با صراحت نام کودک سه ساله امام را رقیه ذکر کرد است. (پس اولین کسی که از رقیه نام برده در سال 1334 متولد شده).
9- معالی السبطین محمدمهدی حائری مازندرانی (م. 1344ق).
10- مقتل الحسین آل بحرالعلوم.
حائری مازندرانی در معالی السبطین تصریح کرده که مادر او، شاه زنان دختر یزدگرد بوده و در سن پنج و یا هفت سالگی در شام درگذشته است؛ اما نظر به اینکه دختر یزدگرد مادر امام سجاد بوده و هنگام تولد امام از دنیا رفته است، امکان نداشته که او مادر رقیه خردسال باشد.
حائری مازندرانی و آل بحرالعلوم داستان را همانگونه که طریحی در المنتخب و سید محمدعلی شاه عبدالعظیمی در الایقاد آورده، عیناً نقل کردهاند.
11- لبیب بیضون در موسوعة کربلاء به وجود دختر خردسالی به نام رقیه برای امام حسین(ع) اذعان دارد. وی همان داستان کامل بهایی را ذکر میکند و در ادامه مینویسد مادر او اماسحاق دختر طلحه تیمیه بوده است. اماسحاق نیز نمیتواند مادر او باشد زیرا بنا به نقل متون متقدم او از امام حسین(ع) تنها یک دختر به نام فاطمه داشته که با پسر عمویش حسن مثنی ازدواج کرده است. او بزرگترین دختر آن حضرت میباشد.
لبیب بیضون مهمترین دلیل فراموشی و یا کمرنگ شدن حضور او را در تاریخ، زندگانی کوتاه ایشان میداند که سبب شده ردّ کمتری از ایشان در تاریخ به چشم بخورد.
گفته شده رقیه لقب ایشان بوده و نام اصلی او فاطمه صغری است. این موضوع نیز نمیتواند صحت داشته باشد زیرا فاطمه صغری لقب دختر بزرگ امام حسین(ع) است که چون او به مادرش شباهت داشت او را چنین میخواندند.
گفته شده در آن عصر به دلیل اندک بودن امکانات نگارش، تعدد فرزندان امامان، سانسور و اختناق حکومت بنیامیه که سیرهنویسان را در کنترل خود داشتند و عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئیات تاریخ زندگی امامان علیهمالسلام موجب شده که بسیاری از ماجرای زندگی آنان در پشت پرده خفا باقی بماند، بنابراین ذکر نکردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد بود.
البته درست است که متأسفانه خیلی از آنچه در زندگانی ائمه معصومین علیهمالسلام اتفاق افتاده و برخورد آنان با مسائل مختلف به دست ما نرسیده است، اما وجود دختری از امام حسین(ع) و شهادت دلخراش او چیزی نبود که از قلم مورخینی چون شیخ مفید و مرحوم طبرسی پنهان بماند. کما اینکه حضرت زینب(س) تمامی وقایع عاشورا و دوران اسارت خود را بیان و به گوش تاریخ رساند. فاطمه دختر امام حسین(ع) و فاطمه خواهر امام حسین(ع) نیز همه وقایع را به گوش تاریخ رساندند و ابومخنف (م. 158) همه را در کتاب خود آورد.
در اینجا این نکته نیز حائز اهمیت است که ابن طاووس حکایتی از آمدن حضرت فاطمه(س) به خواب سکینه(س) دختر امام حسین(ع) را نقل کرده و آنجا سخن از پیراهن امام است نه سر بریدهاش. داستان چنین است: «سکینه گوید: روز چهارم در شام خوابی دیدم، خوابی طولانی نقل کرده و در آخر آن گفته: زنی را خواب دیدم که در هودجی بود و دست بر سر نهاده، پرسیدم: این بانو کیست؟ گفتند: فاطمه دختر محمد رسول خدا(ص) و مادر پدر تو است، گفتم: به خدا نزد او میروم و از آنچه با ما کردند به او شکایت میکنم. نزد او دویدم و برابرش ایستادم و گریستم و میگفتم: مادر جان، حقّ ما را منکر شدند،جمع ما را متلاشی کردند، حرمت ما را شکستند، پدرم حسین را کشتند. به من فرمود: ای سکینه جان! زبان درکش که رگ دلم را بریدی، این پیراهن پدر تو است که نگه دارم تا خدا را با آن ملاقات کنم.»
اصل ماجرا قابل انکار نیست
محمدرضا سنگری نیز در جلد پنجم کتاب «عاشورانگاران» به این مسأله اشاره داشته است. او معتقد است دلایل تاریخی وجود دارد که میتوان در مقابل منکران وجود حضرت رقیه(س) اقامه کرد؛ او مینویسد: در این مورد چندین نظر وجود دارد که در زیر به آنها اشاره میشود:
(یک نظر این است که) «چون در بعضی از منابع معتبر مانند دلایل الامامۀ طبری، اسمی از رقیه ذکر نشده است پس رقیهای وجود ندارد!
در پاسخ به این نظر باید گفت که عدم ذکر یک نام در برخی منابع دلیل بر نبودن نیست. در بسیاری از مقاتل معتبر، خیلی از نامها و وقایع ذکر نمیشود و اینکه مثلا دَر لهوف یا ارشاد شیخ مفید به این مسئله اشاره نشده نمیتواند دلیل نبود آن باشد. چرا که این کتابها بسیار مختصر نگاشته شدهاند و بسیاری از حوادث در آنها ذکر نشده است.
(یک نظر دیگر این است که) به دلیل اینکه در منابع مختلف، این دختر با نامهای متفاوتی گفته شده پس وجود ندارد. به عنوان مثال سید بن طاووس مشابه ماجرای خرابه شام را با نام حضرت سکینه ذکر میکند و به جای اینکه بگوید، سر امام حسین را برای آن دختر آوردند، میگوید، پیراهن امام را آوردند که این دختر پس از دیدن پیراهن تب کرد و به شهادت رسید(ابن طاووس، لهوف، ترجمه فهری زنجانی، ص 189).
وجود این مطلب در لهوف نشان میدهد که حتماَ چنین ماجرایی در خرابه شام رخ داده است و فقط اختلاف بر سر نام است. پس اصل ماجرا قابل انکار نیست. در این جا احتمال این که نامها اشتباه نوشته شده باشند کم نیست. همان طور که در توضیح تحریفهای لفظی گفته شد کم نیستند نامهایی که در تاریخ در هم آمیخته شدهاند.
(یک نظر این است که) رقیهای که در کربلا بود و در شام به شهادت رسید، رقیه دختر امیرالمؤمنین است. اینکه حضرت علی(ع) دختری به این نام داشته و این دختر در کربلا حضور داشته است کاملا صَحیح است حتی گفته شده این دختر همسر مسلم بن عقیل بود که همراه امام به کربلا آمد و دو فرزندش نیز در کربلا به شهادت رسیدند. اما در مورد رقیهای که در خرابه به شهادت رسیده است گفته شده که کودک و کم سن و سال بود در حالی که رقیه دختر امیرالمؤمنین در این زمان حداقل، سی و یک ساله است. پس نمیتوان این گزارش را به او نسبت داد.
این محقق عاشورایی همچنین در سخنرانیهای خود در این باره به این موضوع اشاره میکند که اولین کتابی که به این موضوع اشاره میکند کامل بهایی است عمادالدین طبری است و او نیز از کتابی به نام «هاویه» اثر قاسم بن محمد که یک قرن و نیم قبل از او میزیسته این موضوع را نقل کرده است. سنگری همچنین اشاره میکند که سنایی شاعر قرن پنجم و ششم در اشعار خود نام حضرت رقیه(س) را مطرح کرده است.
از دیگر مستندات این محقق شعری است که در رثای شهدای کربلا در محضر امام صادق(ع) خوانده میشود و در آن به موضوع شهادت حضرت رقیه(س) فرزند امام حسین(ع) اشاره شده است.
انتهای پیام